بزرگداشت مولانا به عنوان یکی از مهمترین مناسبتهای ادبی و فرهنگی فارسیزبانان در تقویم ثبت شده است. روز مولانا چه تاریخی است؟ در این بخش از ستاره پاسخ دادهایم.
تاریخ بزرگداشت مولوی
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی، از شاعران بنام ایرانی سده هفتم هجری است که در ششم ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری در شهر بلخ دیده به جهان گشود. نام کامل مولانا در منابع «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» ذکر شده و القاب او «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» بوده است.
در ادامه تاریخ روز بزرگداشت مولانا در تقویم را برایتان نوشتهایم.
بزرگداشت مولانا در تقویم شمسی امسال: سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴
تاریخ بزرگداشت مولانا در تقویم میلادی: ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵
روز بزرگداشت مولانا در تقویم قمری: ۷ ربیعالثانی ۱۴۴۷
دلیل نامگذاری روز مولانا
از آنجایی که طبق محاسبات و مستندات، روز تولد مولانا ۸ مهر ماه بوده، این روز در تقویم به عنوان روز بزرگداشت مولوی ثبت شده است. خوب است بدانید یونسکو سال ۲۰۰۷ را به پیشنهاد ترکیه، سال جهانی مولانا نامید و در آن سال تمبر مولانا با نمایی از استاد بهزاد در آمریکا منتشر شد.
بیشتر بخوانید: تبریک روز بزرگداشت مولوی
همسر و فرزندان مولانا
مولانا ۱۸ سال داشت که با گوهر خاتون، دختر خواجه لالای سمرقندی، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود.
القاب و تخلص مولانا
ظاهرا از قرن ۹ به بعد برای این شخصیت بزرگ تاریخ ادبیات ایران، القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» به کار رفته و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری مولانا پارسی بوده است.
پدر مولوی کیست؟
پدر مولوی، مولانا محمد بن حسین خطیبی، معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف و سخنور بود و مردم بلخ علاقه فراوانی به او داشتند که ظاهرا همین وابستگی مردم به او سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه شد و او را علیه بهاءالدین ولد برانگیخت. به همین دلیل بهاءالدین ولد، پدر مولوی، احتمالا در سال ۶۱۰ قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش باز نگردد.
در ستاره بخوانید: بهترین اشعار عاشقانه مولانا
دیدار مولانا و عطار در سفر و بازگشت به قونیه
مولوی در سفر زیارتی که پدرش از بلخ عازم آن شد، پدر را همراهی کرد و طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدر به دیدار شیخ فریدالدین عطار، عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین، سفارش مولوی را در همان کودکی (۶ سالکی یا ۱۳ سالگی) به پدر کرد. آنها در این سفر حج، علاوهبر نیشابور در بغداد نیز مدتی اقامت کردند و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف شدند و بهاءالدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد، اما پس از مدتی براساس دعوت علاءالدین کیقباد به شهر قونیه بازگشت.
اساتید مولانا
مولوی در حالیکه مردم را ارشاد میکرد، از خود نیز غافل نبود، تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی شد خود را شاگرد او کرد و از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره را برد. ظاهرا به تشویق همین استاد برای تکمیل معلوماتش، رنج سفر به حلب را برخود آسان نمود و عازم شهر حلب شد. وی در شهر حلب، علم فقه را از کمالالدین عدیم، فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محیالدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده را برد و از آنجا عازم شهر قونیه شد و بنا به درخواست سید برهانالدین، طریق ریاضت را در پیش گرفت. گفتنی است مولانا پس از مرگ محقق ترمذی، به مدت ۵ سال مدرس علوم دینی شد که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد است.
داستان آشنایی مولانا با شمس تبریزی
طبق روایات تاریخی، روزی شمس وارد مجلس مولانا میشود، در حالیکه مولانا در کنار خود چند کتاب دارد. شمس از او میپرسد که اینها چیست؟ مولانا جواب میدهد قیل و قال است. شمس میگوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت، میاندازد.
مولانا با ناراحتی میگوید: ای درویش چه کار کردی؟ برخی از این کتابها از پدرم رسیده بود و نسخه منحصربهفرد است و دیگر پیدا نمیشود؛ شمس تبریزی، در این حالت دست به آب برده و کتابها را یکیک از آب بیرون میکشد، بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب میپرسد: این چه سرّی است؟ شمس جواب میدهد این ذوق و حال است که ترا از آن خبری نیست.
از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی مینهد و درس و بحث را کنار میگذارد و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی، به خدمت میایستد و به قول استاد شفیعی کدکنی، تولدی دوباره مییابد.
هرچند که مولوی در طول زندگی ۶۸ ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمالالدین عدیم و محیالدین عربی، حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشهای براندوخته، ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگی او تاثیرگذار نبوده تا جاییکه رابطهاش با شمس شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و تبدیل به رابطهای عاشقانه شده، چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.
در ادامه بخوانید: زندگی نامه شمس تبریزی و رابطه او با مولانا
مولوی پس از شمس
پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، شاعر بزرگ ما با صلاحالدین زرکوب انس گرفت و الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عدهای شد. پس از مرگ صلاحالدین، مولانا حسانالدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید که نتیجه همنشینی مولوی با حسامالدین، مثنوی معنوی است که حاصل لحظههایی از هم صحبتی با حسامالدین محسوب میشود.
آثار مولانا
مولانا علاوهبر مثنوی معنوی، آثار منظوم و منثور دیگری نیز دارد که در زیر به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم.
- مثنوی معنوی: به زبان فارسی است.
- غزلیات شمس: غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.
- رباعیات: حاصل اندیشههای مولاناست.
- فیه ما فیه: که به نثر بوده و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.
- مکاتیب: حاصل نامههای مولاناست.
- مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.
درگذشت مولوی
جلالالدین محمد مولوی، در غروب خورشید روز یکشنبه، پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هجری قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز بودند، درگذشت.
تلاش کشورها برای تصاحب نام مولانا به عنوان شخصیت ملی خود
ترکیه در برنامههایی که به مناسبت سال جهانی مولانا برگزار کردهاست، بارها تلاش نموده که مولانا را به عنوان یک چهره ترک مطرح کند و به جای مولانا از نام «رومی» استفاده نماید. این در صورتی است که مولانا به قول دکتر میرجلالالدین کزازی، مولانا پژوه شناختهشده، حتی یک بیت شعر هم به ترکی نسروده و زاده بلخ است.
از سوی دیگر تاجیکها نیز داعیه این را دارند که مولوی را از مشاهیر خود ثبت کنند و استدلال میکنند که مولوی زاده تاجیکستان است. به هر حال مولوی در مثنوی معنوی سفارش به سخن گفتن به زبان پارسی کرده است:
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
هدف از روز بزرگداشت مولوی
روز بزرگداشت مولوی در واقع مانند گرامیداشت فرهنگ و ادب پارسی و شناخت و معرفی هرچه بیشتر مولاناست؛ شاعری ایرانی با شهرت جهانی که آثار و اندیشههایش هنوز چنان که باید و شاید، در ایران شناخته نشدهاند. میتوان گفت مولوی به نوعی پیونددهنده ملتهاست؛ چراکه مولوی خود زاده بلخ یا وخش در خراسان بزرگ بود که اکنون بخشهایی از آن واقع در افغانستان و تاجیکستان است، و در زمان تصنیف آثارش همچون مثنوی در قونیه در دیار روم واقع در ترکیه امروزی میزیست.
در پایان باید گفت با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی ایرانیان و پارسی زبانان بهره خود را از او بیشتر میدانند، چرا که آثار او به زبان پارسی سروده شده و از محیط فرهنگ ایرانی بیشترین تاثیر را پذیرفته است.
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.