حدود ۸۰ زن در کتاب شاهنامه نام برده میشوند که نام های برخی از آنان هنوز هم استفاده میشوند. اسامی مانند تهمینه، رودابه، شهرناز، ارنواز، فرانک، ماه آفرید، رودابه، منیژه، کتایون، گل نار، نوبهار، سین دخت، گردآفرید، فرنگیس، پریزاد، پوران دخت، آزرم دخت، سودابه و …جالب است بدانید در شاهنامه زنان اندکی هستند که از نگاه فردوسی فتنه انگیزند؛ از آن جمله می توان به «سودابه » همسر کیکاووس اشاره کرد که باعث شد سیاوش آزمایش شود و به خاطر اثبات بی گناهی از آتش بگذرد و سرانجام پاک از آزمایش ناپاکان بیرون بیاید.
در ادامه با معروفترین و تاثیرگذارترین زنان شاهنامه آشنا شوید.
اسامی زنان در شاهنامه فردوسی
شهرناز و ارنواز
خواهران جمشید، اولین زنانی هستند که در شاهنامه نامشان آمده است. پس از غلبه ی ضحاک بر جمشید – شاه اسطوره ای ایران – این دو دختر زیبا و پاکدامن به جرم وابستگی به جمشیدشاه به اسارت در می آیند و به کاخ وی برده می شوند. اینان از زنان اساطیری هستند که پس از هزار سال زندگانی با ضحاک با غلبه ی فریدون بر ضحاک از چنگ وی آزاد می شوند و به همسری فریدون در می آیند و از او صاحب فرزند می شوند.
فرانک
فرانک مادر ایثارگر و رنج دیده ی فریدون است، زنی آزاده، با اندیشه ای مردمی که شوهرش آبتین کشته شده است و فرزندش در خطر نابودی به دست ضحاکیان قرار دارد. « فرانک برجسته ترین و شایسته ترین زن شاهنامه است. او زنی نیست که با لباس فاخر و تاجی مرصّع پشت پرده های حرمسرا بهانه ی شادخوری ها و کامروایی های شاهان و شاهزادگان باشد؛ زنی است تأثیرگذار در دگرگونی های اجتماعی عصر خود»
ماه آفرید
کنیزکِ محبوب ایرج، فردوسی تنها در چند بیت بدو اشاره می کند و تنها وظیفه اش این است که کودک ایرج را به دنیا آورد تا ادامه دهنده نسل فریدون باشد؛ بنابراین به محض به دنیا آمدن کودک، کاملاً از روند داستان حذف میشود و در مقطعی کوتاه تر، ادامه این نقش برعهده دخترش گذاشته می شود.
آرزو
آرزو در شاهنامه، نامی است که فریدون بر زن سلم، عروس خود، نهاد که دختر سروِ یمن بود. این نام برگرفته است از فارسی میانه است.
آزرمدخت
آزرمدخت در شاهنامه نام دختر خسروپرویز است که پس از مرگ خواهرش، پوراندخت، به پادشاهی ایران دورۀ ساسانی رسید.
سیندخت
خردمند است، سیاستمدار و شجاع، همسر مهراب، شاه کابل و مادر رودابه می باشد. از رفت و آمد های مشکوک کنیزکی در کاخ نزد دخترش، رودابه ، به اندیشه فرو می رود . و بعد از بررسی های فراوان و پرس و جو از دخترش پی به عشق بین دخترش رودابه و زال می برد. در شاهنامه سیندخت زنی است هوشمند و آگاه، حتی از بیشتر مادران امروزی هوشیارتر است و رفتار پسندیده تری با دخترش دارد.
رودابه
یکی از جاندارترین و رنگین ترین زنان شاهنامه است. بی گمان پرشکوه ترین و پرتفصیل ترین داستان عاشقانه در شاهنامه به عشق رودابه به زال اختصاص دارد که رستم از آن متولد می شود. رودابه دختر مهراب کابلی و سیندخت و همسر زال و مادر رستم، پهلوان بزرگ ایران است. رودابه از زنان پاکدامن و پرآوازه شاهنامه است. این زن نماد عشق به همسر و فرزند است.
بیشتر بخوانید: متن شعر زال و رودابه و داستان آن
سودابه
سودابه یا سودآوه دختر پادشاه هاماوران و همسر کیکاوس است. سودابه در شاهنامه نماد زنی است که اسیر کج اندیشی و وسوسه های اهریمن می شود. نقش سودابه در شاهنامه آن هنگام برجسته می شود که تبدیل به عامل اصلی در جاودانه شدن سیاوش می شود. نقشی که زلیخا در داستان یوسف بازی می کند و نقشی که ملکه چینی دا چی در داستان شاهزاده بو یی گائو ایفا می کند: بدنام کردن ناپسر و عبور پسر از آتش و مراسم سوگند و سربلند بیرون آمدن پسر از این آتش. سودابه در شاهنامه نماد زنی اغواگر است که نه تنها خودش بلکه تمامی خانواده را به ورطه نابودی می کشاند.
تهمینه
دختر زیبای شاه سمنگان، زن رستم و مادر سهراب است. روزی رستم، پهلوان ایرانی برای گردش به نزدیکی مرز ایران و توران می رود. هنگام استراحت رخش گم می شود. رستم برای یافتن رخش وارد توران می شود. شاه سمنگان، بزمی به افتخار وی برپا می نماید. شب در خوابگاهش تنهاست که تهمینه وارد می شود و با وجود اینکه می داند رستم فقط یک شب در سمنگان خواهد ماند، در اظهار عشق به رستم پیشقدم می شود.
زیرا تنها هدفش در زندگی داشتن فرزندی است که انسانی برگزیده و نام آور باشد. تهمتن چون سخنان تهمینه را شنید، همان شب او را به عقد خویش درآورد. نـُـه ماه پس از آن شب وصل، سهراب یل چشم به جهان گشود. شاه سمنگان از این وصلت بسیار شادمان شد و بزرگان و اکابر سمنگان همه به رستم تبریک گفتند و جشن بزرگی به افتخار عروس و داماد برپا کردند.
جریره
با ورود سیاوش به سرزمین توران، پیران دخترش « جریره » را به همسری سیاوش در می آورد. جریره پسری از سیاوش به دنیا می آورد که نامش را « فرود » می نهند. جریره با این که در این زمان بیش از ۱۷ سال ندارد، از کیاست و باریک بینی و لطف اندیشه بهره مند است. در همان بستر زایمان، چون خبر تولد نوزاد را برای سیاوش می نویسد، دستور می دهد که انگشت کودک را در زعفران بزنند و بر نامه نهند تا پدر جای انگشت فرزند را ببیند و با این دلیل زنده، باور کند که زنش گرچه خردسال بوده، قابلیت بچه آوردن را داشته است. جریره شاید مصیبت کش ترین زنان شاهنامه باشد، او همسر و پسر خود را از دست می دهد . وی با وجود داشتن پدری چون پیران، با آن همه عظمت و اقتدار روی هم رفته زنی نگونبخت و بدسرانجام است.
فرنگیس
فرانگیس دختر نامراد افراسیاب و همسر داغدار سیاوش و مادر ستمدیده ی کیخسرو است که وقار زنانه و شرف اخلاقی خود را تا پایان زندگی همچنان حفظ می کند. فرنگیس از زنان وفادار و شکیبای شاهنامه است. مهر و وفاداری وی به سیاوش تا آن حد است که با شنیدن خبر کشته شدن سیاوش، از جان گذشته و بی پروا بر پدر بی رحم خود نفرین می کند و خشم او را به گونه ای برمی انگیزد که بی درنگ به کشته شدن دختر باردار بی گناه فرمان می دهد.
منیژه
منیژه نماد عشق و محبت است. او که دختر افراسیاب بود، عاشق و دلداده بیژن، پسر گیو شد. دلدادگی او به بیژن اگرچه بی ریا و خالص بود اما باعث ایجاد دردسرهایی برای بیژن شد تا آنجا که بیژن به دستور افراسیاب به سیاه چال افتاد و منیژه هر کاری کرد تا او نهایتا آزاد شود.
کتایون
کتایون دختر قیصر روم، همسر گشتاسب، شاه ایران، مادر اسفندیار و یکی از زنان معروف شاهنامه است او زنی دلیر و چابک، همسری مهربان و وفادار و مادری آگاه و خردمند است. وقتی که کتایون به سن بلوغ رسید پدرش قیصر روم جماعتی از بزرگان و پهلوانان را از اطراف و اکناف در کاخ خویش جمع کرد تا شوهری شایسته برای دخترش برگزیند.
کتایون یک به یک از پهلوانان سان دید امّا قبلاً خواب مردی بالا اختر که موجب مباهات کشور روم خواهد شد، دیده بود و اینک از میان حضار در جستجوی همان مرد بود. مردان انجمن نظر کتایون را جلب نکرد روز به پایان رسید امّا قیصر اعلان نمود همه مردان شایسته به قصر او بیایند تا کتایون یکی را شوی خود برگزیند. مرد دهقانی میزبان گشتاسپ در روم بود چون خبر قیصر را شنید، گشتاسپ را تشویق نمود تا در مجلس قیصر حضور یابد بلکه تاج و تخت مهی را کسب نماید.
به آفرید
بهآفرید در شاهنامه نام دختر گشتاسپ و خواهر اسفندیار است.
همای
همای در شاهنامه نام دختر گشتاسپ و خواهر اسفندیار است.
همای چهرآزاد
همای دختر بهمن پسر اسفندیار و معروف به چهرآزاد است. در کتب باستانی از او به عنوان هفتمین پادشاه سلسله کیانیان یاد شده است . در بندهش آمده است که همای بعد از بهمن مدت ۳۰ سال پادشاهی کرد و داراب پسرش را ولیعهد خود کرد. او را سازنده شهر جزفادقان یا گلپایگان می دانند. حمزه اصفهانی نیز نوشته است که خمیهن شهری بود زیبا و شگفت آمیز در راستای تیمره در اصفهان که همای چهرآزاد دختر بهمن آن را ساخت و اسکندر آن را ویران کرد.
شیرین
داستان خسرو و شیرین و شیرین و فرهاد به خوبی ثابت می کند که باید شیرین را نماد عشق در شاهنامه دانست. شیرین از محبوب ترین همسران خسرو پرویز، شاه ساسانی بودهاست. خسروپرویز دلباخته او بود. با این حال، فردوسی در این داستان بیشتر به گزارش بزرگی و شکوه و جنگ های خسرو می پردازد و کمتر به رابطه عاشقانه خسرو و شیرین می پردازد. نظامی گنجوی بیش از فردوسی به داستان عشقی خسرو و شیرین می پردازد.