هر پنجشنبه، وقتی که غروب آسمان به تیرهگی میزند، دلهایمان پر میشود از یاد خاطراتی که با آنها داشتیم و حسرتی که از نبودشان بر جای مانده است. در این پست چندین متن دلنوشتهی عصر پنجشنبه و متونی اختصاصی برای پدر و مادر قرار دادهایم.
دلنوشته های غمگین عصرهای پنجشنبه
عصر پنجشنبه است و دل تنگتر از همیشه. دوباره هوای نبودنت در سرم غوغا میکند. پنجرهها را که باز میکنم، انگار صدایت از دور دستهای خاطرات به گوش میرسد. دل به آسمان میسپارم، چشم به راه نشانهای از تو. در این سکوت غروب، فاتحهای میخوانم و دعایی از اعماق وجودم، شاید این کلمات راهی به سوی آرام شدنت باز کنند. در نبودنت، جای خالیات همچنان پررنگ است. برایت دعا میکنم، هر لحظه، هر روز، هر پنجشنبهای که غروبش دلگیرتر از همیشه است.
♦♦♦♦
پنجشنبهها دلتنگیهایم دوچندان میشوند. انگار همهی خاطرات در این لحظهها زنده میشوند و نبودنت بیشتر از همیشه بر دلم سنگینی میکند. هر غروب پنجشنبه، دلم پر میشود از نامت، از یادآوری لحظاتی که با تو سپری شد. ای کاش هنوز در کنارم بودی تا این عصرهای دلگیر را با حضورت پر میکردی…
♦♦♦♦
پنجشنبه است و دل از همیشه تنگتر، از همیشه کمطاقتتر… همهی خاطراتت جوری از جلوی چشمانم عبور میکنند که گویی همینجایی! شادی روح عزیزان، فاتحه و صلوات…
♦♦♦♦
هر پنجشنبه که میآید، دلم دوباره به یاد تو پر میکشد. انگار زمان برای لحظاتی از حرکت باز میایستد و مرا به دنیای خاطراتی میبرد که با تو ساختهام. تو نیستی، اما هنوز هم حضورت در لحظههایم جاری است. فاتحهای میخوانم و اشکهایم را به دعایی تبدیل میکنم برای آرامش روح عزیزت. پنجشنبهها پر از حسرت و دلتنگیاند، اما همین دلتنگیهاست که یاد تو را در قلبم جاودانه میکند.
♦♦♦♦
پنجشنبه است و دلم مثل هر هفته، تنگتر از همیشه. غروبهای این روز، حضور تو را بیش از هر زمان دیگری در قلبم زنده میکند. با هر نسیمی که از پنجره میوزد، نام تو را بر لبهایم زمزمه میکنم و فاتحهای از عمق دلم برایت میفرستم. پنجشنبهها بوی نبودنت را میدهد، اما در عین حال، بوی حضور تو را هم با خود میآورد.
♦♦♦♦
در پنجشنبههای دلتنگی، عزیزان ما چشمانتظار هدیهای کوچک هستند تا دلشان آرام بگیرد. با فاتحهای روحشان را شاد کنیم.
♦♦♦♦
پنجشنبه است و دلم باز پر از حسرت و اشک شده. انگار هر بار که این روز میرسد، جای خالیات پررنگتر میشود. نمیتوانم از یاد تو فرار کنم، نمیخواهم هم. تو با خاطراتت در تکتک لحظاتم حضور داری. فاتحهای برایت میخوانم و از خدا میخواهم که آرامش ابدی را نصیبت کند. پنجشنبهها، زمانِ پیوند دوباره با توست، هر چند از راه دور. دعا میکنم که در کنار ملائکه باشی، در آغوش لطف الهی.
♦♦♦♦
باز پنجشنبه شد و زمان دیدن آلبوم عکسهای قدیمی شد، دیدن روی ماه کسی که بود، اما دیگر نیست… فاتجهای بخوانیم برای شادی روحشان.
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان، نه به دستی ظرفی را چرك می كنند، نه به حرفی دلی را آلوده، تنها به شمعی قانعند و اندكی سكوت… با فاتحهای روح عزیزانمان را شاد کنیم.
♦♦♦♦
باز هم پنجشنبه رسید و غروب دلگیرش، مرا به یاد تو انداخت. چقدر نبودنت سخت است، چقدر نبودنت را هر روز بیشتر احساس میکنم. عصر پنجشنبه، وقتی همه جا آرام است، دلم پر از یاد تو میشود. فاتحهای میخوانم و دلتنگیهایم را با دعایی به آسمان میفرستم. امیدوارم در آسمانها جایی آرام داشته باشی، و ما که اینجا ماندهایم، با خاطراتت زندهایم. پنجشنبهها هیچوقت مثل قبل نخواهند شد، تا وقتی تو نیستی.
♦♦♦♦
چشم برهم نهادیم گردش دوران گذشت
بر یکی سخت و بر دیگری آسان گذشت
روزگاری خواهد آمد با خودت نجوا کنی
یاد باد آن روزگارانی که با یاران گذشت
امروز غروب، یاران عزیزمان در انتظار شنیدن فاتحهای هستند، از آنها دریغ نکنیم…
♦♦♦♦
پنجشنبهها همیشه مرا به یاد روزهای خوب میاندازد، به یاد لحظاتی که دیگر نیستند. این غروبها پر از دلتنگیاند، پر از حسرت. هر پنجشنبه، دوباره یاد تو در دلم زنده میشود و نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم. فاتحهای میخوانم و دعا میکنم که خداوند روح عزیزت را در آرامش ابدی قرار دهد. این پنجشنبهها، برای من، زمانی برای پیوند دوباره با توست، با همه آنچه که از تو باقی مانده است.
♦♦♦♦
عصر پنجشنبه است و غروب دلگیرش. مثل همیشه دلم برایت تنگ شده، برای روزهایی که با هم سپری کردیم. نمیتوانم این دلتنگی را از خودم دور کنم، نمیخواهم هم. با هر بار زمزمه فاتحه، حس میکنم که به تو نزدیکتر میشوم، حتی اگر فاصلهها میان ما بیش از آن باشد که بشود حس کرد. دعا میکنم که در آن دنیا آرام باشی، در آغوش خدایی که همیشه به او ایمان داشتی. پنجشنبهها پر از یاد توست، پر از خاطراتی که هیچوقت فراموش نمیشوند.
♦♦♦♦
قسم به این پنجشنبه و نم باران، که امروز پنج بار دلم برایت میگیرد…
♦♦♦♦
پنجشنبهها همیشه رنگ دیگری دارد، رنگی از غم و دلتنگی. انگار که هر بار این روز میرسد، جای خالیات در قلبم عمیقتر میشود. فاتحهای میخوانم و از خداوند میخواهم که آرامشی بیپایان را نصیب روح عزیزت کند. پنجشنبهها زمان آن است که با دلتنگیهای خود کنار بیایم و با یاد تو، به آرامش برسم. دعا میکنم که همیشه در پناه لطف الهی باشی، هر کجا که هستی.
متن دلتنگی پنجشنبهها برای پدر و مادر
پنجشنبه است و دلم باز به یاد تو افتاده، مادرم. غروب که میشود، جای خالیات بیشتر از همیشه بر دلم سنگینی میکند. صدایت هنوز در گوشم میپیچد، گرمای دستانت را حس میکنم، اما تو نیستی. فاتحهای میخوانم و دعا میکنم که خداوند تو را در آغوش محبتش بگیرد. مادرم، پنجشنبهها پر از دلتنگی است، پر از حسرت دیدنت. برایت دعا میکنم و امید دارم که در بهشت آرام باشی، جایی که هیچ غمی نیست.
♦♦♦♦
مادرم، پنجشنبهها همیشه مرا به یاد تو میاندازد. انگار زمان در این غروبها متوقف میشود و خاطراتت دوباره زنده میشوند. بوی کتلت غروبهای پنجشنبه و خندههای زیبایت در خیالم میپیچد، و دلم میخواهد فقط یکبار دیگر بتوانم دستانت را ببوسم. جای خالیات هر روز بیشتر از قبل احساس میشود. فاتحهای میخوانم و اشکهایم را به دعایی برای آرامش روحت تبدیل میکنم. دلم برای صدای مهربانت تنگ شده، برای تمام لحظاتی که با تو سپری کردم. مادرم، هر پنجشنبهای که میآید، یاد تو در دلم تازه میشود و این دلتنگی هیچوقت از بین نخواهد رفت.
♦♦♦♦
پنجشنبه است و دلم به یاد تو مادرم، غرق در دلتنگی میشود. هر لحظه بدون تو سخت است، اما غروبهای پنجشنبه سنگینتر از همیشه میگذرد. فاتحهای میخوانم و از خدا میخواهم که تو را در آرامش ابدی قرار دهد. بهترین و مهربانترین رفیق دوران زندگی، یاد تو همیشه در قلبم جاودان خواهد ماند. این پنجشنبهها، زمانی است که دلم با تو سخن میگوید، با خاطراتت زنده میشود و برای آرامش روحت دعا میکند. بهترین و شیرینترین مادر دنیا، تو همیشه در قلبم زنده خواهی ماند.
پنجشنبه است و دلم باز به یاد تو افتاده، پدر! این غروبهای دلگیر که میآید، جای خالیات بیشتر از همیشه احساس میشود. کوه استوار زندگی من، تو بودی که همیشه پشتیبانم بودی، اما حالا جای خالیات را با فاتحه و دعا پر میکنم. پدرم، پنجشنبهها برایم پر از حسرت و دلتنگی است. دعا میکنم که خداوند تو را در آغوش خود آرام نگه دارد. یاد تو همیشه در قلبم زنده است، حتی در این عصرهای دلگیر پنجشنبه.
♦♦♦♦
باز یاد بوی نان تازه افتادم که صبحهای جمعه در دستان مهربانت به خانه میآوردی، پدر، تو که وجودت برایم پر از خیر و برکت بود ،کاش یک بار دیگر میتوانستم بوسه به دستان مهربانت بزنم. وقتی غروب میشود، دلم برایت تنگتر از همیشه میشود. صدایت هنوز در گوشم میپیچد، لبخندت در خاطرم نقش بسته است. فاتحهای میخوانم و از خداوند میخواهم که روح پاکت را در بهشت برین قرار دهد. پدرم، پنجشنبهها همیشه یادآور لحظاتی است که با تو سپری کردم، لحظاتی که هیچوقت باز نخواهند گشت. آرامش ابدی از آن توست که هیچ وقت اجازه ندادی آب در دل ما تکان بخورد…
♦♦♦♦
پنجشنبهها همیشه دلم برایت تنگ میشود، پدر عزیزم. این عصرهای دلگیر پر از حسرت و دلتنگیاند، پر از یادآوری روزهایی که تو در کنارم بودی. هر پنجشنبه که میآید، فاتحهای میخوانم و دعا میکنم که خداوند تو را در آغوش رحمت خود بگیرد. پدرم، غروبهای پنجشنبه بدون تو هیچوقت مثل قبل نخواهند بود. تمام لحظات پر از عشق و شادی را به خاطر میآورم، وقتی با دستان مهربانت مرا نوازش میکردی، وقتی پا به پای من میآمدی و در سختترین لحظات مرا همراهی میکردی و زمانی که به هیچ کس اجازه نمیدادی آرامش زندگی ما را بخراشد. یاد و خاطراتت همیشه در قلبم زنده است، و این دلتنگی هیچگاه از بین نخواهد رفت.