شعر و متن درباره جنوب | متن جنوبی و شعر برای خلیج فارس

در ادامه با متن‌ها و شعرهای جذاب و متنوع درباره جنوب ایران همراه ما باشید.

سرودن شعر در مورد شهرهای مختلف، مثل شعر درباره تبریز، شعر در مورد اصفهان و شعر در مورد شیراز و شعر درمورد تهران یکی از مضامین جذاب در شعر شاعران ایرانی بوده و هست. جنوب ایران پر است از شهرهایی زیبا و باصفا که با شگفتی‌های چندهزارساله‌شان، پس اگر اهل این جنوب ایران هستید و یا سفری به آنجا داشته‌اید در ادامه همراه ما باشید. همچنین می‌توانید شعر درباره کارون را در ستاره بخوانید.

شعر و متن درباره جنوب

درخت نخل درخت عجیبی است، جنوبی ها می دانند که چه می گویم،

تو گویی این درخت نبات نیست، چیزی شبیه به آدمیزاد است

و بی جهت نیست که واحد شمارش آن هم چون آدمیان نفر است.

نخل تنها درختی است که اگر سرش راقطع کنی می میرد

بر خلاف همه درختها که سرشان را که می زنی بار و برگشان بیشتر هم می شود

اما نخل نه سرش را که قطع کردی می میرد،

مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخلِ بی سر می میرد.

این را اولین بار از دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه دانشگاه تهران آموختم،

پیرمرد همیشه می گوید فرهنگ مثل درخت نخل است،

مهم نیست ریشه ات هزاران سال در خاک تاریخ است

مهم این است که سرت هم سالم باشد

یعنی نمود فرهنگی امروز جامعه ات هم سالم باشد،

اگر فرهنگ امروز جامعه ای بیمار شد آن فرهنگ می میرد ولو هزاران سال ریشه داشته باشد.

بلقیس محجوب

~~~✦~~~

به باران نمی بازم
به باد نمی بازم

به برف ، به گرمای تابستان
نمی بازم

با جسمی نیرومند
بی هیچ چشم داشتی

بی هیچ خشمی
ارام لبخند خواهم زد

غذایم روزی یک کاسه برنج
یک کا سه سوپ با کمی سبزی
هرانچه روی میدهد را
به پیشیزی نمی گیرم

خوب می بینم خوب می شنوم
و درک میکنم

و سپس فراموش می کنم
زیر سایه درخت سرو دشت انجا که یک کلبه چوبی کوچک است
می مانم اگردرشرق کودکی بیمارباشد
به پرستاریش می روم

اگردرغرب مادری خسته است
بار ساقه های برنجش را من بر دوش میگیرم

اگردرجنوب کسی درحال مرگ است
بدیدنش رفته به اومی گویم که نترسد

اگردر شمال، کسی می جنگد یا
اشتباه داوری می کند
به اومی گویم که از کاربیهوده بپرهیزد

در خشکسالی ، اشک می ریزم
در گرمای تابستان ، راه می روم

شاید نا توانم بخوانند
شاید تشویقی نباشد

و یا سختی و رنجی
اما
من با ز هم
می خواهم این چنین باشم

←شعر درباره جنوب→

~~~✦~~~

دختری هستم

از جنس آفتاب،

با موهایی از رنگ نخلستان جنوب!

ظرافت اندامم فریاد می زند

که هنوز در باطلاق نوجوانی گیر کرده ام!

۱۵ سال است که در جا می زنم

قواره ام شاید بلندتر از دیروزها باشد

دلم همچنان نحیف است!

بارها مشت خود را

محکم می کنم

تا در کویر دستانم

به تصویرش بکشانم…

دلم هم رنگ شقایق نیست…

آفتاب،

گلبرگ های عاشقم را

رنگ عزا کرده!

ساقه ام،

چون تار مویی شکننده،

پیکرم را

با واژه ی سرد” برو “

پر چین می کند!!

جفت برگ پوسیده و زردم

با یک تلنگر

در خاک گم می شوند…

و این دختر نسل جنوب

چه ساده،

گم می شود!!

مرضیه دشتی نژاد

~~~✦~~~

تو را

در همین حوالی

جایی میانِ رنگین کمانِ تاکستانِ شمال

و غرورِ نخلستانِ جنوب

یافته ام

تو را در حالی یافته ام که

سنگ ها

از سرسخاوت

سر سخت و استوار

سر به راهِ راهت میشوند!

و اطلس و بنفشه و یاسمن و لاله و میخک و نرگس

میتند لباسی از هندسه و رنگ

تا دور بماند

چشمِ آتشینِ بادِ هرزه گر

از عریانی تنت

که پوشانده نمیشود

با هیچ لباسی

و حالا

نفس کشیدن

خط قرمزِ من است

تمام اکسیژنهای دنیا برای توست!

برای سینه ی تو

که عمیق است

به عمقِ تاریخ

و سنگواره یست به

وسعت کهکشان هایِ کشف نشده

و زمین

نقطه ی کوریست

در ضربانِ قلبت

و آن ضربان

زبانِ من است

که چون دیوانه ای

میرقصد

از وِردِ نام ِتو

میلاد مهیاری

←شعر درباره جنوب→

~~~✦~~~

بر خواهم گشت روزی

به آغوش نخلستان و زمزمه دیلیلّو

که سالهاست

در گلوی تکیده دختران قبیله ام

سکوت را به تماشا نشسته است

بر خواهم گشت

که دست بیاویزم از کمرگاه باد و

برقصانمش به رسم پدرانم

بر تقدّس مجعّد کارون

تا بیاوازد :

های…

لیلیان گندمگون

ثوب سبز بپوشانید قامت نخلستان را

که تقدیر ماست

مویه بر صلابت خورشید

~~~✦~~~

حتی اگر ازل، ابد و روز، شب شود

امکان‌پذیر نیست که سرکه رطب شود

از بمب‌های هسته‌ای‌ات هم کمک بگیر

شاید که اصل بی‌نسبت بانسب شود

دیوانگیست اینکه شما فکر می‌کنید

این چاه‌های نفت براتان لقب شود

این سرفه‌ها نشانۀ یک مرگ حتمی‌اند

از آن زمان بترس که این سرفه تب شود

با ضربه‌های موشک خود دف بزن مرا

بگذار ساحت غزلم پرطرب شود

از یک پشیز میهنمان دل نمی‌کنیم

حتی اگر که حب وطن مستحب شود

از شرم، رودهای زمین خشک می‌شوند

یک روز اگر خلیج، خلیج عرب شود!

عطیه پژمان

~~~✦~~~

بر سر در تاریخ جهان هم بنویسید
بی نام خلیج فارس دنیا خالی است

تا هست جهان بدان که این نام قشنگ
چون سنگ عقیق آسمانی باقی است

من باز نوشتم که بدانند همه
گرهست صدای شعر من در هر جا

زیرا که نفس ز خاک ایران دارم
من مفتخرم به نام آن در دنیا

ای آنکه به این زمان خود غره شدی
این آبی زیبا سند خانه ماست

بنچاق شتر نیست که تحریف شود
این ارث دژ بلند کاشانه ماست

این آب زلال نیلگون جاری
پیش از تو بر این جهان ما نازل شد

بعد از تو بدان در این جهان خواهد بود
گر وهم به مغز کوچکت حاصل شد

بی شک تو به خواب خویش دیدی اینجا
دیگر اثری ز کوروش و دارا نیست

این خواب خوش است زآنکه ایران قشنگ
سینا و جنین و غزه و صیدا نیست

نقش است به قلب و جان هومن مهرش
آبی که چو خون این وطن می ماند

تا هست زبان شعر و عمری باقی
این قلب و زبان برای او می خواند

←شعر درباره جنوب→

~~~✦~~~

در تمام بی قرای ها،قراری هست،نیست؟
در تمام بی کسی ها،غمگساری هست،نیست؟

آن زمان که شور و حالِ ما ،دِگر از پا فِتاد
عاقبت هم تَشت دلتنگی از آن بالا فِتاد،

با نظرها و سخن های میان دوستان
علت بی حالی و دلتنگیِ ما شد عیان

سور و ساتِ ماجراهای سفر بالاگرفت
عاقبت این ماجرا،در فصل سَرما پا گرفت

ما رها کردیم ،شهر و خانه ها و کار و بار
مژدگانی شد برای ما ،همانِ دیدار یار

قصه ی دیدار ما هم کم کَمَک آغاز شد
وعده گاه ما جنوب و ساحلی دل باز شد

در میان ِچاهکوه و بامِ قشم و دَرگَهان
با سکوتی می گذشتیم از میان هر مکان

ساحلِ ناز و نِشستن دور آتش در غروب
شاهد دلدادگی ها بود ،دریایِ جنوب

قهر و دعواهای کوچک خنده ها آورده بود
دلخوریها می‌گذشتند، چون نسیمی زودِ زود

با امیدی همچو قطره آمدیم ،دریا شویم
تا که شاید ما برای دیگران، سقّا شویم

صد نشانه گفته اند،سالک فلان است و فلان
ما که آن بازِ رهائیم ،ما نَه اینیم و نَه آن..

انتهای ماجرا را بعدها تاریخ می گوید، بِدان
ردِ پاها را فقط در عشق می جوید ،جهان

~~~✦~~~

آرشی دگر خواهم شد، می روم بر بالای دماوند
کمان بر خواهم کشید و تیری زنم اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند

تیر می رود جان من نیز، جان می دهم پر پر شوم چون گل یاس
ولی دلشاد از آنم که تیر می رود ، می رود و نشیند آن سوی خلیج فارس

فریاد بر آرد و رسا گوید :

این مرز ایران است
بیشه ی شیران است

دست ددان کوته زین دیار باد
نام خلیج فارسش تا همیشه جاودان است

 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید