مکتب اگزیستانسیالیسم؛ مفاهیم، انواع و نظریه پردازان

مکتب اگزیستانسیالیسم که در آغاز یک مکتب فلسفی بود، با نظریات کی‌یر کگارد و ساتر، گسترده‌تر شد و انسان‌های بیشتری را به خود در گیر کرد تا جایی که امروزه به یکی از مکاتب مهم فکری تبدیل شده‌است.

مکتب اگزیستانسیالیسم

ستاره | سرویس علوم _ مکتب اگزیستانسیالیسم چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ اگزیستانسیالیسم، مکتبی اصالتا فلسفی است که از اواخر قرن نوزدهم در اروپا مطرح شد. این مکتب، نظریه‌پردازان بخصوصی دارد و به انواع متفاوتی تقسیم می‌شود. به طور مثال، اگزیستانسیالیسم الحادی، اگزیستانسیالیسم ادبی و اگزیستانسیالیسم مسیحی با یکدیگر تفاوت‌های بسیاری دارند. همچنین گاهی این مکتب با فلسفه پوچ‌گرایی (نهیلیسم) یکی دانسته می‌شود. در این مقاله قصد بررسی این مکتب فکری را داریم.

 

نقاشی پیش از طوفان، یک اثر اگزیستانسیال

 

مفاهیم کلی

“اگزیستانسیالیسم” از کلمه “اگزیستانس” (Existence) به معنای “وجود”، گرفته شده‌است و با نام‌های “وجودگرایی”، “مکتب اصالت وجود” و “مکتب بازیابی وجود بشر” معروف است. فیلسوفان این مکتب با وجود همه اختلافات فکری، در یک مسئله توافق‌نظر دارند: اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز می‌شود؛ یعنی همه فلسفه‌پردازی‌ها باید حول محور انسان و وجود او انجام شود. فیلسوفان اگزیستانسیالیسم معتقد هستند که زندگی بی معناست مگر اینکه انسان، خود به آن معنایی ببخشد.

نظرات ژان پل سارتر

در تعریف مفهوم پرداختن به انسان، وجود او و معنای زندگی، بهتر است بخشی از نظریات فیلسوف برجسته این مکتب یعنی ژان پل سارتر را بیان کنیم. سارتر معتقد بود که انسان‌ها در رنج زندگی می‌کنند، نه به این دلیل که زندگی رنج‌آور است بلکه به این دلیل که انسان، محکوم به آزادی است؛ یعنی انسان محکوم است که در این کره خاکی به دنیا بیاید و انتخاب کند که چگونه زندگی کند و چه سرنوشتی داشته باشد و در برابر انتخاب‌های خود، کاملا “مسئول” است. حتی در مواردی که یک انسان بدون هیچ انتخاب خاصی زندگی را می‌گذراند و ایام را به بطالت سپری می‌کند، باز خود آن شخص تصمیم گرفته است که این‌گونه زندگی کند و نتوانسته است از محکومیت به آزادی فرار کند. پس انسان محکوم به آزادی در انتخاب است و در زندگی خود، بار سنگین انتخاب‌های خود را به دوش می‌کشد.

 

تاریخچه

ریشه‌هایی از فلسفه اگزیستانسیالیسم در آثار افلاطون و چند فیلسوف دیگر که پیش از مدرنیته می‌زیسته‌اند وجود دارد، ولی فلسفه اگزیستانسیالیسم به معنای دقیق امروزی، ابتدا در آثار نیچه و کی‌یر کگور که فیلسوفانی از قرن نوزدهم هستند نمایان شده‌است. کمی پس از این دو فیلسوف یعنی در قرن بیستم میلادی، مارتین هایدگر که یکی از برجسته‌ترین فیلسوف‌های قرن بیستم است و نظریاتی نوین درباره انسان و وجود او دارد، با نظریات روشنگرانه خود، نظریه‌پردازان بعدی مکتب اگزیستانسیالیم را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

نظریه‌پردازان بعدی این مکتب، افرادی نظیر ژان پل سارتر، آلبر کامو و سیمون دو بوآر هستند. سارتر از این جهت که فلسفه اگزیستانسیالیسم را از محیط خشک دانشگاهی خارج کرد و به کافه‌ها و محیط‌های مردمی منتقل کرد، حائز اهمیت است و آلبر کامو به سبب اینکه مفاهیم اگزیستانسیالیستی را دست‌مایه تولید آثار ادبی قرار داد و این مکتب فلسفی را به فضای ادبیات هم منتقل کرد، اهمیت دارد.

 

ژان پل سارتر؛ فیلسوف برجسته اگزیستانسیال

 

انواع مکاتب مربوط به اگزیستانسیالیسم

باید به این مسئله توجه داشته باشید که بسیاری از فیلسوفان اگزیستانسیالیست، اساسا خود را اگزیستانسیالیست نمی‌دانند و در هیچ‌یک از کتاب‌های خود، بیان نکرده‌اند که ما اگزیستانسیال هستیم؛ بلکه مفسران و فیلسوفان بعدی هستند که فیلسوف‌های قبل از خود را نقد می‌کنند و آن‌ها را در دسته‌بندی‌های متفاوت یا مشابه قرار می‌دهند. پس وقتی می‌گوییم نیچه، کی‌یر کگور، سارتر و کامو، اگزیستانسیالیست هستند، منظورمان این نیست که این فیلسوف‌ها صددرصد یک حرف را تکرار می‌کرده‌اند و نظراتشان کاملا شبیه به هم است. بلکه منظورمان این است که در هسته نظرات این فیلسوفان، گرایش‌هایی به انسان و هستی انسان وجود دارد و همین مسئله، یعنی توجه به وجود انسان، آن‌ها را در چارچوب فلسفه اگزیستانسیالیسم قرار می‌دهد.

با توجه به این مقدمات، همانطور که فلسفه اگزیستانسیالیسم نظریه‌پردازان گوناگونی دارد، انواع متفاوتی را هم شامل می‌شود. به طور مثال، سارتر به نوعی از اگزیستانسیالیسم الحادی معتقد بود، یعنی منکر وجود خدا بود. این در حالیست که پل تیلیش که یکی دیگر از فیلسوفان اگزیستانس است، به وجود خداوند معتقد بود و در نظریات خود از خداوند و تاثیر آن بر روند نظریه‌اش استفاده می‌کرد. انواع اگزیستانسیالیسم:

۱. اگزیستانسیالیسم ادبی

برخی از نویسندگان آثار ادبی یا نظریه پردازان ادبی، محور اصلی نوشته‌های خود را به انسان و وجود او در این دنیا اختصاص داده‌اند. این نویسندگان الزاما فیلسوف اگزیستانسیالیست نیستند، ولی متفکرانی هستند که به مباحث اگزیستانسیالیستی، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه اشاره کرده‌اند. برخی از این نویسندگان نظریات خود را در قالب یک اثر ادبی معرفی کرده‌اند (نظیر داستایفسکی در کتاب “یادداشت‌های زیر زمینی”) و برخی دیگر به بسط این نظریه از طریق نوشتن کتاب‌های تئوریک پرداخته‌اند (نظیر سارتر در کتاب “ادبیات چیست؟ “) فئودور داستایفسکی، فرانتس کافکا و آلبر کامو جزو این دسته از نویسندگان هستند.

۲. اگزیستانسیالیسم دینی

این شاخه از اگزیستانسیالیسم به وجود خداوند در عالم معتقد است و او را در روند ظهور انسان در کره زمین و انتخاب‌های او موثر می‌داند. پل تیلیش یکی از متفکران اگزیستانسیالیست بود که به خداوند معتقد بود.

۳. اگزیستانسیالیسم مسیحی

این شاخه از اگزیستانسیالیسم در آثار کی‌یر کگارد، گابریل مارسل و کارل یاسپرس نمود زیادی دارد. همچنین شایان ذکر است که این شاخه از فکر فلسفی بر اساس سه محوری که کی‌یر کگارد معرفی کرده‌است آغاز می‌شود. سه محور کی‌یر کگارد عبارتند از: 

  • جهان یک وجود متناقض است و بزرگ‌ترین تناقض آن، اشتراک و پیوند، انسان، مسیح و خدا است.
  • ایجاد کردن هر گونه ارتباط با خالق، ورای هر گونه اخلاق و ساخت اجتماعی است.
  • رعایت قرارداد‌ها و نرم‌های اجتماعی، یک انتخاب و تصمیم فردی است.

۴. اگزیستانسیالیسم الحادی

در این شاخه از فلسفه، امکان وجود خالق رد می‌شود و تاثیر او در چرخه وجود انسان در این دنیا و انتخاب‌های او به صفر می‌رسد. به طور مثال، در اندیشه سارتر، مسئله تقدم وجود بر ماهیت، مبنای الحاد و رد خداوند است. به بیان ساده‌تر، سارتر معتقد است که ابتدا انسان به وجود آمده‌است و پس از آن اندیشه‌های پیرامون انسان (یا ماهیت انسان) شکل گرفته‌است.

این اندیشه سارتر، کاملا متضاد با اندیشه خداباوران یا فلاسفه اسلامی درباره وجود انسان است، چرا که به طور مثال، فلاسفه اسلامی معتقد هستند: مانند یک صنعتگر که ابتدا تصویر یک اره در ذهنش شکل می‌گیرد و سپس آن اره را می‌سازد (موجود می‌کند)، انسان‌هم ابتدا در شکل یک ماهیت وجود داشته و خداوند به آن وجود بخشیده است.

همچینن از نظر سارتر محال است که بین اراده و اختیار انسان و خدا هماهنگی وجود داشته‌باشد و به سبب اینکه جمع این مسئله منتهی به یک تناقض منطقی می‌شود، سارتر اصالت را به اراده انسان می‌دهد و وجود خالق را رد می‌کند.

۵. پوچ‌گرایی و اگزیستانسیالیسم

پوچ‌گرایی و اگزیستانسیالیسم، تا حدودی شبیه به هم هستند و همین مسئله باعث یکی دانسته‌شدن این دو مفهوم شده‌است. در فلسفه پوچ‌گرایی، زندگی هیچ هدف و معنایی ندارند و خالقی هم وجود ندارد که به زندگی مخلوق خود، رنگ و بویی ببخشد، در فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز، در آغاز هیچ هدف و معنایی برای زندگی وجود ندارد، ولی هر انسان پس از به دنیا آمدن، متناسب با تفکرات و علایق خود، باید هدفی را برای زندگی‌اش برگزیند یا به اصطلاح “انتخاب” کند و این مسئله مهم‌ترین تفاوت پوچ‌گرایی و اگزیستانسیالیسم است.

 

اگزیستانسیالیسم در هنر

اگزیستانسیالیسم در جایگاه یک مکتب ادبی، منبع الهامی برای خلق بسیاری از آثار هنری بوده است. امروزه آثار هنری زیادی (اعم از شعر، نقاشی، رمان، مجسمه و …) وجود دارد که سبک غالب آن‌ها، برگرفته از مکتب اگزیستانسیالیسم است.

 

نقاشی دختر و دریا، اثر آنا مونتانو؛ یک اثر اگزیستانس

 

سخن آخر

فلسفه اگزیستانسیالیسم از اواخر قرن نوزدهم بصورت رسمی در آثار کی‌یر کگور و نیچه نمایان شد. این شاخه از فلسفه که در اساس بر مبنای توجه به انسان و وجود انسان شکل گرفته‌است، انواع و نمود‌های متفاوتی دارد. به طور مثال اگزیستانسیالیسم ادبی، دینی و الحادی از انواع آن هستند. همچنین کی‌یر کگارد، نیچه، سارتر، کامو و سیمون دو بوآر، جزو متفکران اصلی این مکتب محسوب می‌شوند. در پایان پیشنهاد می‌کنیم مقاله همه چیز درباره مکتب رئالیسم (واقع گرایی) را نیز برای آشنایی با این مکتب که اساس آن اصالت جهان خارج است، مطالعه کنید. همچنین شما می‌توانید نظرات خود را درباره این مکتب فکری از طریق قسمت “ارسال نظر” با ما و دیگر مخاطبان سایت ستاره به اشتراک بگذارید.

آنارشیسم  را نیز در ستاره بشناسید!
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید