مفهوم ضرب المثل و مَثل دندان طمع را کندن را میتوان «قطع امید کردن از چیزی و یا از خیر چیزی گذشتن» تعبیر کرد. این ضرب المثل را چه زمانی به کار می برند؟ زمانی که انسان در موقعیتی قرار بگیرد که دوست دارد با ولع بیشتری مال یا هر چیز دیگری را جمع کند و به اندک آن قانع نمیشود.
به کار بردن این ضرب المثل در این موقعیت مانند هشدار و زنگ خطری برای اوست تا از این کار دست بکشد و خود را در باتلاق طمع ورزی گرفتار نکند.
داستان ضرب المثل “دندان طمع را کندن”
پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت میکرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود. اما خود نیز علت را نمیدانست. روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور میکرد، صدای ترانهای را شنید. به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده میشد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: «چرا اینقدر شاد هستی؟» آشپز جواب داد: «قربان، من فقط یک آشپز هستم. تلاش میکنم تا همسر و بچهام را شاد کنم. ما خانه حصیری تهیه کردهایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.»
پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد. نخست وزیر به پادشاه گفت:« قربان، این آشپز هنوز عضو گروه ۹۹ نیست. اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.» پادشاه با تعجب پرسید:« گروه ۹۹ چیست؟»
نخست وزیر جواب داد:« اگر میخواهید بدانید که گروه ۹۹ چیست، باید چند کار انجام دهید، یک کیسه با ۹۹ سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودی خواهید فهمید که گروه ۹۹ چیست.»
پادشاه بر اساس حرفهای نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با ۹۹ سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکههای طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت. آشپز سکههای طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. ۹۹ سکه؟ آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد. ولی واقعا ۹۹ سکه بود.
او تعجب کرد که چرا تنها ۹۹ سکه است و ۱۰۰ سکه نیست فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست؟ شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاقها و حتی حیاط را زیر و رو کرد. اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد.
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند. تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکردهاند.
آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمیخواند. او فقط تا حد توان کار میکرد. پادشاه نمیدانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد:« قربان، حالا این آشپز رسما به عضویت گروه ۹۹ درامد. اعضای گروه ۹۹ چنین افرادی هستند، آنان زیاد دارند اما راضی نیستند. تا آخرین حد توان کار می کنند تا بیشتر بدست آورند. آنان می خواهند هر چه زودتر ” یکصد ” سکه را از آن خود کنند. این علت اصلی نگرانی ها و آلام آنان میباشد. آنها به همین دلیل شادی و رضایت را از دست میدهند و البته همین افراد اعضای گروه ۹۹ نامیده میشوند.»
پیام داستان
انسان اگر به چیزی طمع داشته باشد از داشتههایش لذت نمیبرد و زیاده خواه می شود تا جایی که همین زیاده خواهی و طمع، او را به بدبختی میکشاند. اینجاست که میگویند: دندان طمع را کندن! طمع مانند دندان خرابی است که اگر کنده شود انسان راحت میشود.
دندان طمع کن که شود درد تو درمان
بس درد که درمان شود از کندن دندان!
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.