در این مطلب، کلمات سخت، کلمات همخانواده و کلمات مخالف درس «پنجره های شناخت» را توضیح میدهیم.
معنی درس دوم فارسی ششم (پنجره های شناخت)
معلم، چند کلمه را روی تخته نوشت و گفت: بچهها، هر پنج گروه دقت کنید. این چند واژه را که بارها شنیدهاید و خواندهاید، یک بار دیگر بخوانید و دربارهی آنها فکر کنید:
خود، خلق، خلقت، خالق.
هیچ عجله نکنید. برای خوب فکر کردن، لازم است درنگ کنید، آرام بگیرید و با دوستان گروه بر سر فهم این واژگان و ارتباط آنها با یکدیگر، گفت و گو، و دریافت خود را بازگو کنید.
معنی کلمات:
- خلق: مردم، آفریده
- خلقت: آفرینش
- خالق: آفریننده
- درنگ: مکث
- بازگو کنید: بیان کنید
کلمات همخانواده:
- عجله= عجول، تعجیل
- فکر= تفکر، افکار
- فهم= تفهیم، مفهوم
دقایقی سپری شد. فرزانه یکی از اعضای گروه «تفکر» گفت: چون هر چهار کلمه، ابتدای یکسانی دارند ما فکر میکنیم این شباهت میتواند به معنای آن باشد که ما انسانها همه در نقطهی آغاز آفرینش مانند هم هستیم و هر چه از آن نقطه دور میشویم، تفاوتها بیشتر میشود.
معنی کلمات:
- سپری شد: گذشت
- آفرینش: خلقت
کلمات همخانواده:
- شباهت= شبیه، تشابه
کلمات مخالف:
- تفاوت ≠ شباهت
پروانه از گروه «ایمان»، برخاست و گفت: به راستی که هر کلمه، رنگ و بویی دارد و مانند ما دانشآموزان کلاس، کلمات هم وظیفهای را بر دوش دارند. اعضای گروه بر این باورند که این چهار کلمه به ترتیب درستی به دنبال هم آمدهاند؛ زیرا ما با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت، سرانجام به خالق همهی اینها ایمان میآوریم.
ریحانه از گروه «اخلاق»، بلند شد و از معلم و بقیهی گروهها اجازه خواست و گفت: گروه ما ریشهی همهی پدیدهها و اشیا را در اخلاق نیکو و رفتار پسندیده میداند؛ چون ما زمانی میتوانیم خالق خود و این عالم را خوب بشناسیم که به رعایت اخلاق و آداب نیک، پایبند باشیم. پس رشتهی پیوند خود، خلق و خلقت، نیکوکاری و محبت و احسان است.
معنی کلمات:
- برخاست: بلند شد
- عالم: جهان
- احسان: نیکی
کلمات همخانواده:
- احسان= حسن، تحسین
- اخلاق= خلاق، خلق
کلمات مخالف:
- برخاست ≠ نشست
- سرانجام ≠ آغاز
مریم از گروه «علم» برخاست و گفت: دوستان، توجه کنید. ما به تمام دیدگاههای سه گروه، خوب گوش دادیم؛ اما دیدگاه گروه ما این است که همه چیز را باید به صورت علمی، مشاهده کرد. نظر گروه ما این است که سه کلمهی خلق و خلقت و خالق از نظر ریشهی کلمه، همریشه و از یک خانوادهاند؛ چون سه حرف مشترک در همهی آنها دیده میشود ولی کلمهی «خود» با بقیه، همریشه نیست و البته گروه، نتیجهگیری جالبی هم کرده و آن، این است که هر کس تنها به خود تکیه کند و خودبینی را پیشه سازد به شناخت خالق، دست نمییابد؛ به همین سبب، خود با خالق، ارتباطی ندارد!
معنی کلمات:
- دیدگاه: نظر
- خودبینی: تکبر، خودخواهی، خودستایی، خودپسندی
- پیشه سازد: سرلوحه کار خود قرار دهد
- سبب: دلیل
کلمات همخانواده:
- مشترک= اشتراک، شریک
اکنون دیگر نوبت گروه «عمل» بود، تقریباً چهار گروه، نتیجهی گفت و گوها و بحثهای خود را بیان کرده بودند. معلم هم انتهای کلاس نشسته بود و به فکر فرو رفته بود. لابد از این همه تفاوت و زیبایی نگاه بچهها شگفتزده شده بود. به هر حال کسی نمیدانست در آن هنگام، او به چه چیزی میاندیشید.
ناگهان، معلم از جای برخاست و گفت: خیلی عالی بود. تا اینجا بسیار جالب بود؛ چون شما با تفکر دربارهی چهار واژه به اندیشههای تازهای دست یافتهاید؛ اما بگذارید گروه «عمل» هم نظر خودشان را بیان کنند.
فاطمه به نمایندگی از گروه خود برخاست و گفت: ما فکر میکنیم ارزش هر چیز به اندازهی نقش و عملکرد مفید آن است؛ یعنی هر کسی شخصیت خود را در رفتار و عمل خویش نمایان میکند. اخلاق، ایمان، دانش و اندیشهی ما در رفتار و گفتار ما آشکار میشود.
معنی کلمات:
- تفکر: فکر کردند
- لابد: شاید
- نمایان می کند: نشان می دهد، آشکار می کند
کلمات مخالف:
- بسیار ≠ اندک
- مفید ≠ مضر
- زیبایی ≠ زشتی
- آشکار ≠ پنهان
معلم پس از شنیدن نظر گروه «عمل»، که آخرین گروه بود، جلوی کلاس آمد و پنج کلمهی دیگر، زیر آن چهار کلمه نوشت: تفکر، ایمان، علم، عمل، اخلاق؛ سپس گفت: این پنج کلمه که نام پنج گروه کلاس شما هم هست در حقیقت مانند پنج پنجره برای شناخت و تماشای آفرینش الهی است؛ بنابراین، هر گروه با بیان نظر خود، ما را یک قدم به آگاهی و شناخت، نزدیکتر کردند. هر کدام از گروه ها که سخن گفتند، تلاش کردند از نظر خودشان، موضوع را بشناسند.
ما هم برای کشف و شناخت بهتر زیباییهای آفرینش، باید به تفکر دربارهی خود، خلق، خلقت و خالق بپردازیم. خوب و دقیق نگاه کنیم، گوش بدهیم، بسیار بخوانیم و دربارهی دیدهها، شنیدهها و خواندهها بپرسیم و از پرسیدن نهراسیم.
معنی کلمات:
- تفکر: اندیشیدن؛ به فکر و اندیشه فرورفتن
- نهراسیم: نترسیم
کلمات همخانواده:
- کشف = اکتشاف، کاشف
- مشترک = اشتراک، شریک
کلمات مخالف:
- آگاهی ≠ جهل
- نهراسیم ≠ بهراسیم/ بترسیم