بهلول یکی از علمای دینی است که برای رهایی از بند هارون الرشید خود را به دیوانگی زد ولی در مواقع ضروری پند و اندرزهایش را به دیگران منتقل مینمود. برخی بهلول را از پیشوایان امام صادق (ع) میدانند. در ادامه با حکایتی از این عاقل دیوانه همراه ما باشید.
بهلول و مستخدم
یکی از مستخدمین خلیفه هارون الرشید ماست خورده و مقداری از آن در ریشش ریخته بود.
بهلول از او سوال نمود: چه خوردهای؟
مستخدم برای تمسخر گفت: کبوتر خوردهام.
بهلول جواب داد: قبل از آنکه بگویی من دانسته بودم.
مستخدم پرسید: از کجا میدانستی؟
بهلول گفت: فضلهای بر ریشت نمودار است.
داستان به زبان ساده برای بچهها
یکی از خدمتکارهای خلیفه هارون الرشید ماست خورده و کمی از ماست روی ریشش ریخته بود.
بهلول از او پرسید: چی خوردی؟
خدمتکار به شوخی گفت: کبوتر خوردم.
بهلول گفت: خودم فهمیدم.
خدمتکار گفت: از کجا فهمیدی؟
بهلول گفت: چون فضله کبوتر روی ریشت ریخته.
حکایتهای بهلول در واقع داستانهای بسیار شیرینی هستند که میتوانند پند و اندرزها را در قالب طنز به کودکان یاد دهند. اگر شما هم از علاقهمندان به اینگونه حکایتها و داستانها با محوریت بهلول هستید مقالات زیر را از دست ندهید.
همانطور که گفته شد بهلول در عصر هارون الرشید میزیسته است.
نام اصلی این مرد بزرگ وهب بن عمرو است و چون گشاده رو و خندان و زیبا چهره بود، بهلول نام می گیرد که به معنی همه ی این صفات است.
بهلول از دو ویژگی خاص برخوردار بود:
یکی دارا بودن موفقیت علمی و اجتماعی و دینی در میان مردم و خویشاوندی نزدیک با هارون الرشید.
به سبب همین دو ویژگی، او می توانست آزادانه و بی هراس به سر وقت هارون الرشید و کارگزاران او رفته و هرچه را که می خواهد، به زبان طنز بر آنان وارد سازد. او از همین روش استفاده می کرد تا هارون الرشید را متوجه اشتباهاتش کند.
شما چه حکایتهایی دیگری از بهلول شیرین سخن شنیدهاید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.