یکی از راههای بیان احساسات در شبکههای اجتماعی، استفاده از عکس نوشته هاست. در این میان برای بیان عشق، آنچه همیشه گویاتر بوده «شعر» است. حال اگر اشعار عاشقانه با تصاویر خلاقانه و هماهنگ عجین شود، تاثیربخشی آن دوچندان میشود. برای اینکار می توانید هم از اشعار عاشقانه فارسی و هم از اشعار عاشقانه ادبیات جهان استفاده کنید.
تیم ستاره در این مطلب برای شما مجموعه ای از عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه را که در آن ها از شعر و دلنوشته اولین دیدار نیز استفاده شده گردآوری کرده است. علاوه بر این عکس ها میتوانید از عکس نوشته اشعار مولانا یا عکس پروفایل اشعار حافظ و عکس نوشته دوست داشتن در شبکههای اجتماعی استفاده کنید و در صورتی که مورد پسندتان قرار گرفت، این نوشته های سایت ستاره را به دوستان خود نیز معرفی کنید.
عکس دختر بدون چهره را نیز می توانید در ستاره ببینید.
مجموعه عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه
♡❤♡❤ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه سعدی ❤♡❤♡
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
نگاهت می كنم، خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در اين خاموشی گوياست، نشنيدی؟
تو هم چيزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز می کنه
این فاصله داره منو بی تو مریض می کنه
این که نگات نمی کنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه اما نترس من که طرفدار توام
هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت
بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
عین خیالت نیست که رفتی از پیشم
با هر گناه تو من متهم میشم
بگو که غیر از من کی واسطه میشه
دلواپس این عشق این رابطه میشه
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
لبخند تو خلاصه خوبی هاست
لختی بخند خنده گل زیباست
پیشانی ات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه ♡❤♡❤
قصه عشق از زمین که گذشت
از هوایی شدن هراسی نیست
پیش بینی نکن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسی نیست
قصه عشق و زندگی این است :
پرسه در کوچه های تکراری
شعرهایی برای ننوشتن
خوابگاهی برای بیداری !
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم
گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!
مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه ♡❤♡❤
سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند
شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زندهام از چنگ منش کس نرهاند
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
تو را با قلب و جانم برگزیدم
وزین نامردمی ها دل بریدم
به شوق دیدن روی تو ای دوست
هزاران غمزه و نازت خریدم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه حافظ ♡❤♡❤
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی
در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
کجـا باید بــرم… یه دنیا خاطره ات، تورو یادم نیـاره؟
کجــا باید برم… که یک شب فکرِ تو، منوُ راحت بذاره؟
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی!
سفر کرده با خانه من چه کردی…
جهان من از گریه ات خیس باران…
تو با سقف کاشانه من چه کردی…
تو با قلب ویرانه من چه کردی…
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی…
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
من؛ عاشقِ چشمت شدم… شايد کمی هم، بيشتر!
چيزی در آن سویِ يقين… شايد کمی هم کيش تر
آغاز وُ ختمِ ماجرا؛ لمسِ تماشایِ تو بود
دیگر فقط تصويرِ من؛ در مردمک های تو بود
من؛ عاشقِ چشمت شدم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!
خوب می دانم که “تنهایی” مرا دق می دهد
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت!
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
ای قطب کشاننده پر جاذبه دیگر
وقت است دل آهنی ام را بربایی
گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم
دشنام و جفایی و دعایی و وفایی
یک عالمه راه آمده ام با تو و یک بار
بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم
من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی
داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم
میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من
ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ گزیده ای از بهترین اشعار احمد شاملو ♡❤♡❤
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم می دهد
این است که چرا نمی توانم بیشتر دوستت بدارم
و بیشترین چیزی که درباره حواس پنجگانه عذابم می دهد
این است که چرا آنها فقط پنج تا هستند نه بیشتر!؟
زنی بی نظیر چون تو
به حواس بسیار و استثنایی نیاز دارد
به عشق های استثنائی
و اشکهای استثنایی…
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه ♡❤♡❤
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون
دیر برخواستی از خواب خوش ای بخت نگون!
عقل من گرچه به جز چون و چرا هیچ نداشت
بعد انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون
چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم
تا بغلتیم در آغوش توای رود! به خون
دل بی حوصله صدبار فرو ریخته بود
زیر این سقف نمیزد اگر آن آه ستون
پاسخی در خورد پیچیدگی موی تو نیست
میکشد کار من از فکر تو آخر به جنون
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بیسبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡ عکس نوشته اشعار زيبا و عاشقانه ♡❤♡❤
سر گیسوی تو در مشت گره خوردهی باد
خبر از خانهی ویران شده در مه میداد
من همان نامهی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد، ولی نفرستاد
داس بر ساقهی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم، کوه جوابم میکرد
غار در کوه چه باشد؟: دهنی بی فریاد
داشتم خواب شفایی ابدی میدیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظرهای تار ندارم در یاد
❤♡❤♡❤
آن قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار
این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار
این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار
هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر
تکرار… و تکرار… و تکرار … و تکرار…
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست؛ نه چنگیز، نه تاتار!
ای شعر، چه میفهمی ازین حال خرابم؟
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار
حق است اگر مرگ ِ. من و عالم و آدم.
بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صدبار!
تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم.
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار
اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار…
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
این چیست که، چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من، اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده امای غم به گمانم
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه سنگین تو من کمترم آیا
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم ؟!
حال همه خوب است . من اما نگرانم …
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر ؛
مثل خوره افتاده به جانم ، که بمانم …
چیزی که میان من و تو نیست غریبی است ..
صد بار تو را دیده ام ای غم ؛ به گمانم !
” انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم … “
از سایه ی سنگین تو من کمترم ایا ؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
انقدر که تا دیدن او زنده بمانم !!!
❤♡❤♡❤
کلام آخر
امیدواریم از مشاهده این تصاویر لذت برده باشید. نظر شما در مورد اشعار و عکس نوشته های بالا چه بود؟ فراموش نکنید نظرات و دیدگاه های خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.