ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – گلستان سعدی شامل یک دیباچه و هشت قسمت متفاوت است که در هر قسمت حکایتهای متفاوتی وجود دارد. در “باب هشتم در آداب صحبت” حکایتی در خصوص سرو و آزادگی آن آمده است. این حکایت تحت عنوان گنج حکمت چو سرو باش در کتاب فارسی یازدهم آمده است. در این مطلب به بررسی این حکایت و معنای آن خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید: ۴۰ حکایت از گلستان سعدی با زبان ساده از باب های هشت گانه
حکایت چو سرو باش
حکیم فرزانهای را پرسیدند: «چندین درخت نامور که خدای عز و جل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمرهای ندارد؛ در این چه حکمت است؟»
گفت: «هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم، به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود. و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این صفت آزادگان است.»
به آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
مفهوم و معنی گنج حکمت چو سرو باش
از حکیم فرزانهای پرسیدند: با اینکه خداوند چندین درخت مشهور و بارور آفریده است اما هیچکس آنها را به عنوان آزاد یاد نکرده است، مگر درخت سرو را که از قضا هیچ میوه و ثمری ندارد، چه حکمتی در این موضوع نهفته است که تنها این درخت را آزاده خواننده و از او به نیکی یاد میکنند؟
حکیم در پاسخ گفت: هر درختی دارای میوه معینی است که در فصل خود با رسیدن میوهاش تازه میشود و پس از آن وقتی میوهاش تمام شد، آن درخت دوباره پژمرده میشود، ولی سرو دگرگونی ندارد، بکله همواره سبز و خرم و استوار است. این شیوه آزادگان وارسته است که همواره استوار و خردمند.
به آنچه پایدار نیست دل بسته نشو چرا که حتی دجله هم پس از مرگ خلیفه در بغداد روان خواهد ماند. اگر توانش را داری، مانند نخل بخشنده باش و اگر توانش را نداری، مانند سرو آزاده باش…
معنی کلمات:
- نامور: نامدار، مشهور
- عَزَّ و جَل: گرامی است و بزرگ
- برومند: دارای میوه
- ثمره: بر، میوه
- گرت: اگر تو
- کریم: بخشنده
آرایه های ادبی:
- کنایه: دل نهادن کنایه از علاقمند شدن
- مجاز: دست مجاز از توان و نیرو
- تشبیه: چو نخل
کارو
سلام خدمت استادان گرامی. خسته نباشید. واقعا ممنونم خیلی خوب ترجمه شده . خیلی استفاده کردم. امیدوارم همیشه سلامت و تندرست باشید. با تشکر