تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی؛ همای چهرآزاد

برای تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی، همای چهرآزاد دختر بهمن زنی مقتدر و خردمند که هفتمین پادشاه کیانی بوده و سی و دو سال با عدل و داد سلطنت کرده و شهر گلپایگان را ساخته را برگزیده ایم.

در این مطلب برای تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی که یکی از فعالیت های فارسی نهم صفحه ۹۱ است، شخصیت همای چهرآزاد دختر بهمن و هفتمین پادشاه کیانی را انتخاب کرده ایم. درباره او بخوانید. 

 

تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی

نقش زنان در شاهنامه بسیار پر رنگ و با اهمیت است. زنانی اغلب خردمند که در بسیاری موارد خود، زمینه ساز حماسه هستند و چرخ داستان را به گردش درمی آورند. در بیشتر داستان های پهلوانی  شاهنامه، شایسته ترین سخنان را از دهان مادران و همسران و دختران پهلوانان می‌شنویم. زنان شاهنامه سخن بسزا می گویند چرا که خردمند و آزاد اندیشند.

بیشتر زنان شاهنامه که نقش مهمی دارند زنان محبوب، مقدس و خردمندی هستند که زاینده، پرورنده، آموزنده و نگهدارنده ی شهریاران، قهرمانان و شاهزادگان هستند که در راه انجام رسالت خود رنج فراوان برده اند. آنان بازماندۀ ایزد بانوان و الهگان و امشاسپندان اساطیری اند که زمانی یاری‌گر آفرینش اهورایی و نیک بوده اند، در شاهنامه یاری‌گر و راهنمای همسران و یا فرزندان خود می‌شوند و گاهی در برخی موارد حتی نسبت به آنان خردمندترند.

همچنین زنان در شاهنامه حضور سیاسی فعالی دارند. یکی از این زنان فعال و قدرتمند همای چهرآزاد است که در این تحقیق به این شخصیت و زندگی‌اش پرداخته ایم.

 

تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی؛ همای چهرآزاد

 

همای چهرآزاد کیست؟

هلاله پادشاه زن ایرانی، هفتمین پادشاه کیانی است که نامش را «همای چهر آزاد» نیز گفته‌اند. طول پادشاهی او در بندهشن و منابع تاریخی و اسلامی ۳۰ سال و در شاهنامه و بهمن‌نامه ۳۲ سال ذکر شده است. هما در سی سال پادشاهی‌اش هرگز خطایی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی می‌کرده‌اند. در وصف پادشاهی او آمده:

به رای و به داد از پدر برگذشت
همی گیتی از دادش آباد گشت

نخستین که دیهیم بر سر نهاد
جهان را به داد و دهش مژده داد

جالب است بدانید بهمن پدر همای و از پادشاهان کیانی، (بهمن پسر اسفندیار است که تحت سرپرستی رستم بزرگ شد) در وصیت خود بر برابری دختر و پسر در جانشینی و ولایت عهدی تکیه می‌کند:

اگر دختر آید برش گر پسر
ورا باشد این تاج و تخت پدر

 

تحقیق درباره یکی از زنان بزرگ شاهنامه فردوسی؛ همای چهرآزاد

 

داستان همای و فرزندش داراب

فردوسی در شاهنامه همای را با عنوان‌های هنرمند، با دانش و نیک رای توصیف می‌کند و درباره او این داستان را نقل می‌کند:

« همای محبوب پدر خود بود و مطابق با سنت مقبول زرتشتی، بهمن با او ازدواج کرد و او را به عنوان جانشین خود برگزید. (اگرچه بهمن پسری به نام ساسان نیز داشت اما همای دخترش را شایسته جانشینی خودش برای پادشاهی دانست) بهمن همچنین فرزندی را که همای آبستن‌اش بود، به عنوان جانشین مشروع سلطنت معرفی کرد. اما پیش از به دنیا آمدن فرزند بهمن و همای، بهمن درگذشت. همای پسری به دنیا آورد اما برای حفظ سلطنت و دور کردن فرزندش از بیم دشمنان، نوزاد را به دایه ‌ای سپرد و اعلام کرد که بچه، مرده به دنیا آمده بوده است.

همای سرانجام نوزاد هشت ماهه اش را بعد از اینکه تمام جوانب را سنجید در جعبه‌ای چوبی نهاده و آن را به رود فرات (به نوشتهٔ طبری و بلعمی، رود کر در فارس) افکند.

از قضا بچه و جواهرات بسیاری را که همراه کودک بود، مردی رخت‌شوی یا آسیابان که به تازگی فرزندش را از دست داده بود نجات داد و او را «داراب» نام نهاد. داراب بزرگ شد و بعد از مدتها جست‌و‌جو و گذراندن خطرهای بسیار سرانجام هویتش را فهمید و در نهایت وارث اصلی تاج و تخت دانسته شد و  به تخت پادشاهی نشست. »

همای را برخی افراد به دلیل رها کردن فرزندش در آب، زنی سنگدل و بی احساس خواندند که به خاطر جاه طلبی و علاقه به پادشاهی، پسرش را از سلطنت دور کرد؛ اما اگر این فرضیه درست باشد چرا همای تا هشت ماهگی فرزندش صبر کرد و بعد او را مرده خواند و از دربار دور کرد؟ همچنین همای گوهری شاهوار بر بازوی کودک خود می‌بندد تا روزی نشانه ی نام و هویت او باشد و بتواند از طریق آن به خانواده خود بازگردد و در واقع آرزوی بازگشت فرزند و پادشاهی او را دارد.

برخی شواهد نشان می دهد که دلیل این عمل همای دور کردن فرزندش از بیم خطر درباریان بوده است. این امر که در آن دوران، ایران زمین دوران بسیار حساسی را پشت سر می‌گذاشته و دشمنان پادشاهی همای از هیچ آسیبی به او و فرزندش روی گردان نبودند، می‌تواند دلیلی بر این عمل همای باشد. در واقع همای با دور کردن فرزندش از پادشاهی و او را به آب سپردن (همچون موسی) او را از خطرات دور می‌کند.

پس از سی و دو سال پادشاهی، همای زمانی که فرزندش داراب برمی‌گردد پادشاهی را به او می‌سپارد.

 

همای سازنده شهر گلپایگان

همای را سازنده شهر «چهرازادگان» می‌دانند که نام آن را معرب کردند و جرفادقان می‌گویند و بعضی گلپایگان می‌خوانند. حمزه اصفهانی (تاریخ نگار ایرانی) نیز نوشته است که خمیهن شهری بود زیبا و شگفت آمیز در راستای تیمره در اصفهان که همای چهرآزاد دختر بهمن آن را ساخت و اسکندر آن را ویران کرد.

 

کاربران عزیز در صورت تمایل شما می‌توانید ۵ داستان کوتاه از شاهنامه (خواندنی‌ ترین داستان‌ های شاهنامه) را نیز در ستاره بخوانید. همچنین می‌توانید نظرات و پرسش‌های خود را با ما به اشتراک بگذارید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید