حکایت حاتم طائی و خارکن از گلستان سعدی و بازنویسی آن

حکایت حاتم طائی و خارکن از حکایت های گلستان سعدی درباره قناعت و بزرگ منشی است. حکایت اصلی و بازنویسی این حکایت پندآموز را به زبان ساده امروزی بخوانید.

حکایت حاتم طائی و خارکن

حاتم طایی از بزرگان عرب بود که در سخاوت و بخشش زبانزد بود. نام او به چنان شهرتی در بخشندگی رسید که کم کم تبدیل به ضرب المثل شد و امروزه نیز هر کس دست و دلبازی زیادی بکند و بخشنده باشد در توصیف او می‌گویند: حاتم بخشی می‌کند یا مثل حاتم طایی است. (البته گاهی نیز به تمسخر برای افراد خسیس می‌گویند!) حکایت های دلنشین مختلفی درباره حاتم طائی وجود دارد. در این مطلب حکایت حاتم طائی و خارکن را که یک حکایت از گلستان سعدی است و بازنویسی آن را به زبان روان امروزی می‌خوانید. 

حکایت حاتم طائی و خارکن از گلستان سعدی

 

متن اصلی حکایت حاتم طائی و خارکن در گلستان سعدی

حاتم طایی را گفتند از تو بزرگ همت تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای؟ گفت بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را. پس به گوشۀ صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده‌اند؟

گفت:

هر که نان از عمل خویش خورد، منت حاتم طائی نبرد

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم

«گلستان سعدی، باب سوم: در فضیلت قناعت، حکایت ۱۳»

 

حکایت حاتم طائی و خارکن از گلستان سعدی

 

بازنویسی حکایت حاتم طائی و خارکن به زبان ساده امروزی

در روزگاران قدیم، مردی عرب به نام حاتم طائی زندگی می کرد که ثروت زیادی داشت و بسیار بخشنده و دست و دلباز بود. او همیشه ثروتش را در راه خدا و برای مردم خرج می کرد و مهمانی می داد. برای همین، بین مردم عربستان مشهور شده بود.

روزی، یکی از دوستان حاتم طایی از او پرسید: آیا در طول زندگیت از خودت بزرگوارتر و جوانمردتر (بی تفاوت تر نسبت به مادیات) دیده ای؟

حاتم پاسخ داد: بله دیده ام. سپس اینگونه تعریف کرد:

یک روز، تعداد زیادی از بزرگان عرب را در مسیری بیابانی به غذا دعوت کرده بودم و برای همین، چهل شتر قربانی کرده بودم و همه داشتند غذا می‌خوردند. آن روز، برای انجام دادن کاری به گوشه ای از صحرا رفتم. در بین راه، خارکنی را دیدم.

بدون اینکه او مرا بشناسد و من خودم را معرفی کنم از او پرسیدم: تو چرا به میهمانی حاتم طائی نمی‌روی تا تو هم از سفره ای که پهن شده غذایی بخوری و گرسنه نمانی؟ مگر نمی دانی که امروز حاتم طایی مهمانی بزرگی برپا کرده است؟
مرد خارکن در پاسخ گفت: کسی که زحمت بکشد و حاصل دسترنج خودش را بخورد، نیازی ندارد که خودش را حقیر کند، منت حاتم طایی را بکشد و برای لقمه ای نان خوردن مهمان او شود؛ حتی اگر حاتم طایی بسیار بخشنده باشد و منتی بر کسی نگذارد.

آن وقت من فهمیدم که این مرد بسیار مناعت طبع دارد و از من جوانمردتر و بزرگوارتر است.


همراهان عزیز؛ شما می‌تونید ۱۳ حکایت و داستان کوتاه آموزنده از بزرگان را نیز در ستاره بخوانید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید