۱۰۰ ضرب المثل برای پانتومیم

۱. یک شب هزار شب نمی‌شود

۲. آب از سر گذشتن

۳. از دماغ فیل افتادن

۴. هوا گرگ و میش بودن

۵. با پنبه سر بریدن

۶. گاو پیشانی سفید

۷. آدم شاخ در می‌آورد

۸. برو کشکت را بساب

۹. زیر پایش علف سبز شد

۱۰. به هر سازی رقصیدن

۱۱. وقت سر خاراندن نداشتن

۱۲. پا از گلیم بیرون گذاشتن

۱۳. جیبش تار عنکبوت بسته است

۱۴. به شکم خود صابون زدن

۱۵. توبه گرگ مرگ است

۱۶. خودش می‌بُرَد و خودش می‌دوزد

۱۷. با یک دست، دو تا هندوانه نمی‌توان برداشت

۱۸. لقمه را به اندازه دهان بگیر

۱۹. به ریش کسی خندیدن

۲۰. کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌اش بودن

۲۱. دست از سر کچل کسی برداشتن

۲۲. چشمم آب نمی‌خورد

۲۳. سر به هوا بودن

۲۴. با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن

۲۵. ریگی در کفش داشتن

۲۶. خون کسی را توی شیشه کردن

۲۷. آسمان به زمین نمی‌آید

۲۸. دست راست و چپ را نشناختن

۲۹. چشمش شور است

۳۰. آدم یک دنده

۳۱. جوجه‌ها در آخر پاییز می‌شمرند

۳۲. پایش لب گور است

۳۳. از آب گل‌آلود ماهی گرفتن

۳۴. چوب دوسر نجس

۳۵. نخود هر آش بودن

۳۶. در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت

۳۷. جای سوزن انداختن نبود

۳۸. این شتری است که در خانه هرکسی می‌خوابد

۳۹. از هول حلیم توی دیگ افتادن

۴۰. آشپز که دوتا شد آش یا شور می‌شود یا بی‌نمک

۴۱. خروس بی‌محل بودن

۴۲. آب توی دلش تکان نمی‌خورد

۴۳. سر کسی شیره مالیدن

۴۴. جنسش شیشه خورده دارد

۴۵. کاردش بزنی خونش در نمی‌آید

۴۶. آب خوش از گلو پایین نرفتن

۴۷. برج زهر مار بودن

۴۸. دستش نمک ندارد

۴۹. شتر دیدی ندیدی

۵۰. آب از آب تکان نخوردن

۵۱. کف دستم را بو نکرده بودم

۵۲. آمد زیر ابرویش را بردارد، چشمش را کور کرد

۵۳. مار را در آستین خود پروراندن

۵۴. من می‌گویم نر است، تو می‌گویی بدوش

۵۵. کبکش خروس می‌خواند

۵۶. هر که بامش بیش، برفش بیشتر

۵۷. چوب لای چرخ کسی گذاشتن

۵۸. بامجان بم آفت ندارد

۵۹. به زخم کسی نمک پاشیدن

۶۰. مویی از خرس کندن غنیمت است

۶۱. آب‌شان توی یک جوی نمی‌رود

۶۲. تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شود

۶۳. شتر سواری دولا دولا نمی‌شود

۶۴. به روباه گفتند شاهدت کیست؟ گفت دمم

۶۵. کاچی بهتر از هیچی است

۶۶. سرش تو لاک خودش است

۶۷. سر پیری و معرکه‌گیری

۶۸ تا سه نشود بازی نشود

۶۹. چه خاکی به سرم بریزم

۷۰. حرف راست را از دهن بچه باید شنید

۷۱. آب غوره گرفتن

۷۲. دهن‌بین بودن

۷۳. از خر شیطان پیاده شدن

۷۴. بالاخانه‌اش را اجاره داده است

۷۵. پس از مرگ سهراب و نوشدارو

۷۶. غزل خداحافظی را خواندن

۷۷. آش نخورده و دهن سوخته

۷۸. دلش مثل سیر و سرکه می‌جوشد

۷۹. از کاه کوه ساختن

۸۰. سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند

۸۱. به تنبل گفتند برو سایه، گفت سایه خودش می‌آید

۸۲. مو را از ماست کشیدن

۸۳. هنداونه زیر بغل کسی گذاشتن

۸۴. آتش چون برافروخت، تر و خشک را می‌سوزد

۸۵. کسی را پی نخود سیاه فرستادن

۸۶. از سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن

۸۷. هر كجا كه بروی آسمان همین رنگ است

۸۸. یک گوش در است و گوش دیگر دروازه

۸۹. برای یک بی‌نماز، در مسجد را نمی‌بندند

۹۰. بادمجان بم آفت ندارد

۹۱. برای لای جزر دیوار خوب است

۹۲. آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی

۹۳. تا تنور داغ است نان را بچسبان

۹۴. خر ما از کُره‌گی دم نداشت

۹۵. تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها

۹۶. خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد

۹۷. گورش کجا بود که کفنش باشد

۹۸. با یک گل بهار نمی‌شود

۹۹. با دست پس می‌زند، با پا پیش می‌کشد

۱۰۰. یکی نان نداشت بخورد پیاز میخورد تا اشتهایش باز شود

کلام آخر

بیشتر بخوانید: 

• آشنایی با بازی نوستالژیک هفت سنگ

• ۱۱ بازی فکری برای بزرگسالان

• معمای تصویری خنده دار و جالب با جواب