خلاصه زندگینامه حضرت ابالفضل عباس
- نام: عباس
- نام پدر: علی بن ابی طالب
- نام مادر: ام البنین
- تاریخ تولد: ۴ شعبان سال ۲۶ق
- تاریخ شهادت: ۱۰ محرم سال ۶۱ قمری
- القاب: قمر بنی هاشم، سقاء
- کنیه: ابوالفضل، ابوالقاسم
- همسر: لبابه دختر عبیدالله بن عباس
- فرزندان: فضل، عبیدالله
وقتی حضرت ابالفضل (ع) به دنیا آمد، امام علی (ع) در گوش او اذان و اقامه خواند، نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد. امام گاه گاهی قنداق ایشان را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد. روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید؛ امام در جواب فرمود: این دست ها در راه کمک به حسین (ع) قطع خواهند شد.
حضرت ابالفضل (ع) در خانه علی (ع) و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد و از این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت.
حضرت ابالفضل (ع) نه تنها در قامت رشید بود، بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود. او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است.
دلاوری های حضرت ابالفضل (ع)
ایشان در سنین دوازده تا چهارده سالگی، زمانی که امام علی (ع) با دشمنان درگیر بود، در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاد اجازه جهاد به او داده نمی شد، ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:
در یکی از روزهای جنگ صفّین، نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد. ترس و دلهره سپاه معاویه را در برگرفت. هر کس از دیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طور شجاعانه پا به میدان جنگ نهاده است؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد. معاویه به سردار نامی خود، ابن شعثاء، دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفر در جنگ می دانند، چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟ بهتر است یکی از پسرانم را برای کشتن او بفرستیم. معاویه قبول کرد و ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ با این نوجوان به میدان فرستاد. امّا او در یک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.
ابن شعثاء فرزند دوم خود را فرستاد، او نیز کشته شد و به این ترتیب هر هفت پسر او کشته شدند و خود او با عصبانیّت پا به میدان گذاشت و به آن نوجوان دلاور گفت: تو پسران مرا کشتی، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. ولی خود او نیز در مدّت کوتاهی به پسرانش پیوست. همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام علی (ع) او را پیش خود خواند و نقاب او را برداشت و پیشانی او را بوسید. همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.
همچنین در جنگ صفین، زمانی که سپاه معاویه راه آب را به روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛ امام (ع) جمعی را به فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستاد که حضرت عباس (ع) هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است.
حضرت ابالفضل در زمان شهادت امام علی (ع)
حضرت ابالفضل (ع) چهارده ساله بود که پدرش در واقعه محراب خونین کوفه در رمضان سال چهلم هجری به شهادت رسید. او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین، شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است. او هرگز توصیه ای را که پدرش در شب ۲۱ ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد، از یاد نبرد. آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.
پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.
سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)، از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند. دورانی که وعّاظ در منبرها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند.
حضرت ابالفضل در زمان شهادت امام حسن (ع)
وقتی امام حسن (ع) مسموم و شهید شد. ایشان ۲۴ سال داشت. شهادت امام حسن (ع) بار دیگر بنی هاشم را سوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم و اندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد.
ازدواج حضرت ابالفضل
حضرت ابالفضل چند سال بعد از شهادت پدرش، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد. عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولد و رشد یافته بود. حاصل ازدواج عباس با لبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود. می گویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس (ع) به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود.
حمایت حضرت ابالفضل از امام حسین (ع)
عباس (ع) در همه دوران زندگی اش، همراه برادرش امام حسین (ع) بود. او جوانی خود را صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد. او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی بر گرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند. آنان حدود سی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند.
پس از مرگ معاویه، هنگامی که حاکم مدینه امام حسین (ع) را به دارالإماره دعوت کرد تا پیام یزید را به او تسلیم نماید، عباس(ع) به همراه این سی نفردر بیرون از دارالإماره حاضر بودند و ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.
حضرت ابوالفضل (ع) در کربلا
عباس (ع) سرپرستی قافله امام حسین (ع) را در کوچ به کربلا بر عهده داشت. او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد. او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت.
در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار فرزندان امام (ع) بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد. او رفت و با شجاعت صف دشمن را شکست، خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد، جرأت نکرد جرعه ای بنوشد. چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند.
دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست، توان برابری با او را ندارند. به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت. عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست داد و با ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد. امام حسین (ع) خود را به بالین عباس رساند و او در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری از غم و اندوه در کربلا تنها گذاشت. عباس (ع) در موقع شهادت ۳۵ سال داشت.
حضرت ابالفضل در کلام امامان
امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید: خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت. چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد.
خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابی طالب، در مقابل آن دو دست قطع شده، دو بال عطا کرد که با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند. عباس نزد خدا، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند.
روز تاسوعا (نهم محرم) روز بزرگداشت سقای دشت کربلا حضرت ابوالفضل است. روزی که حضرت عباس در آن به شهادت نرسیدند ولی به نام او در تاریخ جاودانه شد.
فرهاد ثانی
قیام امام حسین بیشتر جنبه حماسی داشته و امر به معروف دلیل عمده بوده. چرا بیشتر به اشک و اه و … پرداخته میشود و ان جنبه که مهمتر به نظر میاید کمتر توجه میشود؟