تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
سالهای بسیاری در تهذیب نفس کوشیدهای و حرص و طمع و دنیادوستی را کنار نهادهای. اکنون از برخی کارهای گذشتهات پشیمان هستی. ناامید مباش که بالاخره تلاشهای تو نتیجه خواهد داد و به مقصود خود میرسی. بهره بردن از تجارب دیگران یکی از راههای رسیدن به سرمنزل مقصود است، با دوستان مشورت کن و به سخنان دشمنان و افراد نادان گوش فرا نده. دوست و دشمن را بشناس. عقل و تدبیر را در همه جا به کار ببند تا نادم و پشیمان نشوی. سحرخیز بودن و رفق و مدارا با مردم دو خصلت اخلاقی نیکوست که در تو وجود دارد. خدا را فراموش نکن، با خدا باش و پادشاهی کن.
غزل شماره ۳۱۹ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۱۹ حافظ
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۱۹ حافظ
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
سالیانی دراز از راه و روش زیرکان آزاداندیش، پیروی کردم تا به دستور عقل حرص و طمع را مغلوب خود ساختم.
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
من با تدبیر خود به آشیانه سیمرغ راه نیافتم. این راه را با راهنمایی هدهد، پیک راهنمای سلیمان پیمودم.
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
ای خواسته گرانبهای مورد نظر، سایه مرحمتی بر دل آزردهام بینداز، زیرا من خانه دلم را به خیال جایگزینی گنجی، چون تو به ویرانهای مبدل ساختم.
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
بر اثر ملامت مردم توبه کردم که لب ساقی را نبوسم و حالا لب به دندان تأسف میگزم که چرا به سخن نادان گوش فرا دادم.
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
مراد دل خود را از راهی برخلاف راه و عادت معمول بیاب، زیرا من از برکت آن زلف پریشان به اطمینان خاطر دست یافتم.
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
رفتار پرهیزکارانه و روش تباهی، هیچکدام در دست اختیار من و تو نیست. من آنچه را که خدای ازلی مقرر داشته همان را انجام میدهم.
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
هرچند بسیار زمانی به کار دربانی میکده مشغول بودم، با این همه از لطفی که خدا روز ازل در حق من روا داشته توقع رفتن به باغ بهشت را دارم.
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
اینکه در سر پیری به دیدار یوسف خود دلشاد شدم، پاداش تحمل شکیباییهایی است که در غمخانه فراق بر خود هموار نمودم.
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
همچون حافظ، سحرخیزی و با مردمان در صلح و صفا به سر بردن، تمامی را از برکت و لطف قرآن بهدست آورده است.
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
شگفت نیست که اگر بالانشین دیوان و دفتر غزل شدهام، چرا که سالیانی دراز در خدمت صاحب دیوان به بندگی مشغول بوده ام.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.