تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
از دوست بیوفایی دیدهای اما همچنان برای سلامتی او دعا میکنی و او را از چشم بد حسودان به خدا میسپاری. رسیدن به آرزوها برای تو محال نیست. به زودی خبری بسیار خوش و دلنشین به تو خواهد رسید. بیقرار و بیتاب شدهای. شکیبا باش که با صبوری به آنچه میخواهی میرسی. هر کسی را که میبینی خبری از مقصود خود میگیری. شاید این انتظار بسیار تلخ باشد ولی وصال فردا بینهایت شیرین است. کسی که به خدا توکل میکند، هراسی به دل راه نمیدهد. خودت را به دست سرنوشت بسپار و مطمئن باش هرچه پیش آید رضای حق در اوست.
غزل شماره ۲۸۱ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۸۱ حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۸۱ حافظ
بیت اول
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
خدایا، این گل تازه شکفته شاداب را که به من سپردی، از چشم زخم حسود چمن به تو بازمیسپارم.
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
هرچند که از دیار وفاداری، مسافت زیادی دور شده است، از خدا میخواهم که بلای حاصل از گردش روزگار از جان و تن او دور باشد.
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
ای باد صبا، انتظار دارم هرگاه به منزل محبوب من برسی، از سوی من به او سلامی برسانی.
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
از روی ادب و همانطور که سَرِ نافه مُشک را باز میکنند، گره از آن زلف مشکین بگشا، ولی آنها را پریشان مکن که جایگاه دلهای عزیز زیادی است.
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
به محبوب بگو که دل من با خط عذار و خال چهرهات از راه دوستی و وفا حقی دارد، در آن چین و شکن عنبرنشان عبیرافشان، در حرمت و عزت آن بکوش.
در مقامی که به یاد لب او مینوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
در بزمی که به یاد لبهای شیرین او ساغر کشیده و باده مینوشند چه فرومایه پستی است آن مستی که هنوز از پای درنیامده و بر حواس خود مسلط است.
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
میخانه جایی نیست که بتوان از درگاه آن آبرو اندوخت و یا به ثروت و مال رسید. هرکس آب میخانه را نوشید، دست از جان شسته و ترک علاقه دنیا کردهاش به حساب بیاور.
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
آن کس که از ملامت و دلتنگی، واهمه و اکراه دارد، باده غم عشق بر او حلال و گوارا نباشد. یا ما سر در قدمش میبازیم یا لب ما برای بوسه به دهانش نزدیک میشود.
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
همه اشعار حافظ به منزله شاه بیت چکامه عشق و عرفان الهی است. آفرین بر دَم گرم و گیرا و دل انگیز سخنان دلنشین او باد.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
بدون نام
واقعا ممنونم امیدوارم همیشه بدرخشید من خیلی گشتم تا پیدا کنم تشکر میکنم بابت زحمتتون
Yas
واقعا ممنون ازتون … من از خوندن توضیحات غزلیات حافظتون که اینقد کامل و دلنشین و در عین حال خلاصه هست همیشه لذت میبرم 🙏🌸