ستاره | سرویس چهره ها – در خصوص زندگی جیم موریسون Jim Morrison، رهبر و همهكارهی گروه دورز (Doors) داستانی جالب و مهم گفته میشود كه به زعم خود موریسون در شكلگیری شخصیت او بسیار تأثیرگذار بوده است. هنگامی كه جیم كودكی چهارساله بوده است، به همراه پدر و مادرش به نیومكزیكو سفر میكند. در جاده، موریسون با تعدادی سرخپوست مواجه میشود كه بر روی جاده دراز كشیدهاند و در حال مرگ هستند. این صحنه بر روی موریسون ۴ ساله تأثیر بسیاری میگذارد. او بعدها به دوستانش گفت كه همانطور كه ماشین از جلوی سرخپوستها عبور میكرده است، روح یكی از آنها در جسم او حلول كرده است.
این داستان عموماً برای توصیف شخصیت نامتعارف و پررمز و راز موریسون كه یكی از ماندگارترین چهرههای تاریخ موسیقی راك است بازگویی میشود. (اولیور استون نیز در فیلم دورز از این واقعه استفادهی دراماتیكی میكند.) ری مانزارک، نوازندهی كیبورد گروه، از قول موریسون میگوید كه آن سرخپوست یك عارف بوده، عارفی الكتریكی.
موریسون، پسر آدمیرال نیروی دریایی و ری مانزارك یكدیگر را در نیمههای دههی ۱۹۶۰ در دانشگاه USLA ملاقات كردند. در آنجا هردوی آنها در رشتهی فیلمسازی تحصیل میكردند. آنها تصمیم گرفتند یك گروه موسیقی تشكیل دهند كه كمتر تحت تأثیر زمان خودش باشد. مانزارک به سبک بلوز و جز علاقهی فراوانی داشت. دو عضو دیگر گروه، رابی كریگو، گیتاریست و جان دنزمور، درامزن بودند. خواننده و شاعر گروه، موریسون بود كه تحت تأثیر نیچه، ویلیام بلیك و رمبو شعر میگفت. اشعار او عمدتاً دربارهی وجود و ازخودبیگانگی بود.
اما حال و هوای موسیقی نامتعارف گروه دورز، تیره و تا حدی اروتیک بود. اولین آلبوم گروه با عنوان Break On Through To The OtherSide به نوعی بیانیهی فلسفی ـ سیاسی موریسون بود.
ترانههای دورز برخلاف دو گروه مطرح آن دوران، بیتلز و رولینگ استونز، آتش در وجود شنوندگانش برمیانگیخت. ترانههای آلبوم اول گروه مملو از مضامین ضدپدرسالاری بود. به خصوص ترانهی مشهور و پر سروصدای این آلبوم با عنوان Father I Want To Kill You, Mother IWantTo این ترانهها برای آن زمان بسیار پیشرو بود و به همین دلیل مثل بمب در آمریكا صدا كرد. مضامین معترضانهی گروه باعث شد تا از اجرای كنسرت آنها در لسآنجلس جلوگیری شود. همین امر باعث شهرت و محبوبیت بیشتر گروه شد.
دورز با اشعار و ذهنیت نبوغآمیز موریسون، بسیاری از تابوهای جامعهی آمریكا را زیر سؤال میبرد. به همین دلیل نهادهای سنتی تمام تلاش خودشان را به خرج میدادند تا از برنامههای آنها جلوگیری كنند. اشعار جیم موریسون، حاوی ترس و اضطراب انسان معاصر از جنگ، سیاست، ترور و… بود. ترانههای جادویی و قاعدهشكن گروه در آن سالها LightMy Fire و People Are Strange بودند كه همگی جزو پرفروشترین ترانههای سال آمریكا شدند. مورسیون روزبهروز محبوبتر میشد و درعینحال روربهروز هم پیچیدهتر و نامتعارفتر میشد. شخصیت حساس موریسون توان تحمل دردها و رنجهای فلسفی او را نداشت و موریسون همزمان به الكل و مواد مخدر معتاد شد و به نوعی، خودكشی تدریجی را برگزید.
كنسرتها و برنامههای آنها روزبهروز عجیبتر و نامتعارفتر میشد. بهگونهای كه در یكی از كنسرتها موریسون آنچنان به سیاست آمریكا و دولتمردان آن حمله كرد، كه پلیس مداخله كرد و كنسرت تعطیل شد. در سال ۱۹۶۹، موریسون عنصری نامطلوب تشخیص داده شد. به همین دلیل او تحت فشارهای آشكار و نهان مجبور به ترک آمریكا شد و به پاریس رفت و در سال ۱۹۷۱ بر اثر سكتهی قلبی جان سپرد.
گروه دورز تا سال ۱۹۷۳ به كار خود ادامه داد و دو آلبوم بدون حضور موریسون روانهی بازار كرد، اما در این سال متلاشی شد. در سال ۱۹۹۱ اولیور استون فیلمساز آمریكایی كه به فضای سیاسی ـ فرهنگی دهه ۱۹۶۰ علاقهی فراوانی داشت، فیلمی با عنوان دورز دربارهی شخصیت افسانهای جیم موریسون ساخت. در این فیلم ول كیلمر در نقش موریسون ظاهر شد. ری مانزارک دوست و همكار موریسون میگوید: در هر دوره شاهد جوانان تازهای هستم كه ژرفای موسیقی دورز را درک میكنند. موریسون در قبرستان مشهور پرلاشز پاریس دفن شده است.
ترديدهای تازه درباره علت مرگ جيم موريسون
جيم موريسون خواننده دورز که در دهه ۶۰ پايهگذاری شد، «خوانندهای شورشی» نام گرفته است. مدير يک کلوب شبانه با انتشار کتابی، باور عمومی مبنی بر آنکه جيم موريسون خواننده گروه دورز (The Doors) به دليل حمله قلبی درگذشته را به چالش کشيده است.
در اين کتاب که «پايان؛ جيم موريسون» نام دارد و در فرانسه منتشر شده است، سام برنت مدعی شده است در سال ۱۹۷۱، جيم موريسون در دستشويی يک کلوب شبانه در پاريس که توسط وی اداره میشده، به دليل مصرف بيش از حد هروئين درگذشته است. وی میگويد پس از آن دو فروشنده مواد مخدر جسد موريسون را به آپارتمانش بازگرداندهاند و پس از تلاش ناموفق برای نجاتش، وی را داخل وان حمامش انداختهاند.در همين حال مقامات دادستانی پاريس میگويند که قصد ندارند پرونده مرگ موريسون را دوباره به جريان بيندازند. در کتاب سام برنت آمده است که او از يک پزشک درخواست کرده بود تا در تاريخ سوم ژوئيه ۱۹۷۱ موريسون ۲۷ ساله را در دستشويی کلوب شبانهاش معاينه کند. سام برنت نوشته است؛ وقتی بالای سر او رسيديم که او جان باخته بود و کمی کف و خون روی بينیاش داشت. پزشک با معاينه وی گفت اين بايد در اثر مصرف زياد از حد هروئين باشد.
پس از آن برنت وارد عرصه رسانهها شد، به کار در راديو پرداخت، شرححالنويس ستارگان راک و سرانجام معاون پارک تفريحی ديسنیلند در پاريس شد. وی میگويد که بسياری از خبرنگارانی که درباره مرگ موريسون تحقيق میکردند سالها وی را به ستوه آورده بودند اما او اين ماجرا را سربسته نگه داشته بود تا آنکه سال گذشته همسرش وی را به نوشتن کتابی در اين باره ترغيب کرد. پاملا کورسان آخرين دوست دختر موريسون برای پليس داستان ديگری را تعريف کرده بود. او میگويد که آن شب به اتفاق به سينما رفتند و شام را بيرون از منزل صرف کردند و پيش از خواب به چند صفحه موسيقی گوش دادند. براساس شهادت وی موريسون در ميانه شب از خواب بيدار شده و احساس ناخوشی کرده بود، بنابراين برای آنکه در آب گرم دراز بکشد به حمام رفته بود و کورسان می گويد پس از آن، موريسون را در حالی يافت که جان باخته بود.