خداشناسی و خودشناسی
پیامبر گرامی(ص) فرمودهاند: «مَن عرف نفسَه عَرَفَ رَبَّهُ؛ هركه خود را شناخت، خدای خود را می شناسد». خودشناسی غایت ونهایت شناختهاست که به شناخت خداوند حکیم منتهی میشود. در کلام معصومین آمده است که خداشناسی و خودشناسی نافعترین معارف است و برترین حکمتها و سودمندترین شناختهاست.
از دیدگاه دینی خودسازی منوط به خداشناسی است و خداشناسی در پرتو خودشناسی قابل تبیین است. و این كه انسان بداند چه كسی او را آفریده و هدف از خلقت و آفرینش او چه بوده است. این بُعد خودشناسی جنبه اعتقادی دارد و برای تهذیب نفس و برقراری ارتباط معنوی با خدا بسیار مفید و راهگشا است. در واقع این نوع خودشناسی عبادت محسوب می شود و مقدمه خودسازی اخلاقی است. در این شناخت خود فرد با نقاط قوت خود (فطرت سلیم، عقل، دل و …) و نقاط ضعف خود (خودخواهی و …) آشنا میشود و از نقاط قوت خود کمک می گیرد تا بر صفات بدش غلبه كند.
برای انسان (در مسیر خداشناسی و خودشناسی)، سه وضعیت متصور است:
۱ـ سرآغاز و این که از کجا آمده است.
با توجه به این که بعضی آیات دلالت بر عظمت انسان دارد و او را برگزیده و خلیفه خداوند و مسجود فرشتگان بر میشمرد، اما آیاتی دیگر آدمی را ضعیف، عجول و حریص توصیف میکند، آگاهی و شناخت انسان از چگونگی خلقت و جایگاه خویش که هم استعداد ترقی و رشد در او وجود دارد و هم امکان انحراف و طغیان، باعث میشود دست به انتخاب صحیح بزند. این خودشناسی، شناخت استعداد و توانایی یا خودشناسی خلقتی است. خودشناسی خلقتی مقدم بر خداشناسی و خداشناسی مقدم بر خودسازی است.
۲ـ وضعیت کنونی و این که چه باید بکند.
پس از آگاهی از سرآغاز و مرحله اولیه سیر وجودی خود میتوانیم به معرفت آفریننده خود دست یابیم، زیرا انسان وقتی خود را موجودی ضعیف و حقیر دانست و وابستگی خویش را به قدرتی لایزال احساس کرد، راهی به سوی معرفت خدا فراروی او باز میشود. بنابراین خودشناسی از این جهت مقدمه و زمینهای برای خداشناسی است. این دو پشتوانه اطلاعاتی (شناخت خود و خدا)، توشه راه انسان در وضعیت کنونی است و او را برای خودسازی آماده میکند.
۳ـ سرانجام و این که به کجا خواهد رفت.
اما زمانی خودشناسی ضامن خودسازی خواهد بود که با شناخت مرحله سوم سیر وجودی یعنی معاد و سرانجام زندگی، کامل شود. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در خودشناسی و ارتباط و تقرب به خداوند نقش دارد، جاودانگی است، یعنی انسان دوست دارد که به حیات جاودان برسد، چرا که انسان از مرگ ترس دارد، زیرا خیال می کند که با مرگ، زندگیاش به پایان میرسد. برای او زندگی از هر چیزی عزیزتر است و بالاتر از این آرزوی رسیدن به حیات ابدی است و این مهم در اطاعت خداوند و با خداشناسی و خودشناسی رقم میخورد.
شناخت خدا با کمک شناخت روح
انسان از سه بخش جسم، روان و روح تشکیل شده است.
- روح هسته مرکزی وجود انسان و جوهره اصلی اوست و از حضرت حق منشا گرفته است (و نفخت فیه من روحی) و به سوی او نیز باز خواهد گشت (انا للـه و انا الیه راجعون).
- جسم ابزار و وسیلهای است که در مدت کوتاه زیستن در عالم فیزیکی در اختیار میباشد و امانتی بیش نیست.
- روان نیز بخش حد واسط جسم و روح است، ماهیت جسم و روح بسیار متفاوت میباشد، جسم زمینی و روح آسمانی و تفاوت آنها به معنای واقعی از زمین تا آسمان است، لذا با این همه تفاوت به راحتی نمیتوانند کنار هم قرار گیرند، مگر آنکه چیز سومی بعنوان حد واسط بین آنها قرار گیرد که همان روان میباشد. برخی اعتقاد دارند روان حاصل روابط و تاثیرات متقابل جسم و روح میباشد.
گمان میرود آن خودشناسی که منتهی به خداشناسی میشود، همان شناخت روح باشد. روح دارای صفات و ویژگیهایی است که شناخت آن به شناخت خالق یکتا کمک میکند، چرا که شناخت کامل حضرت حق امری محال است. این صفات عبارتند از:
- روح با حواس پنجگانه قابل احساس نمیباشد و نمیتوان از طریق ابزار مادی با آن تماس برقرار کرد. خداوند لطیف خبیر نیز قابل احساس با حواس پنجگانه نبوده و قابل تماس با ابزارهای مادی نمیباشد.
- روح در جسم یکتا بوده، جایگاه مشخص ندارد هر چند اثرات حضور آن در تمام قسمتهای بدن مشهود است، خداوند احد و صمد نیز در جهان هستی یگانه بوده، در عین حال که هیچ جای مشخصی ندارد و در همه جا حاضر است.
- روح قدرت تحریک جسم را دارد و آن را اداره میکند، قدرت تحریک و اداره جهان نیز در اختیار حضرت حق میباشد (ان اللـه علی کل شیء قدیر).
- روح بر جسم آگاهی دارد ولی جسم از شناخت روح ناتوان است، خداوند علیم نیز بر جهان آگاهی کامل دارد ولی مخلوقات از شناخت او عاجزند (و اللـه واسع علیم).
- روح بر جسم احاطه کامل داشته، خداوند نیز بر جهان هستی احاطه و اشراف کامل دارد.
- روح پیش از پیدایش جسم وجود داشته، بعد از مرگ جسم نیز باقی خواهد ماند، خداوند کریم نیز ازلی و ابدی میباشد.
خداشناسی و خودشناسی از بعد معنوی
خود شناسی صرفا در بعد اخلاقی مطرح نمیشود، بلکه شامل تمام ابعاد وجودی (اعم از مادی و معنوی) است اگر چه نتیجه آن صرفا اخلاقی و معنوی است؛ چرا که انسان برای گزینش مناسب در بعد روح و روان، ناچار است خود را به طور کامل بشناسد.
خودشناسی امری درونی نیست، بلکه کسب اطلاعاتی برای شناخت هر چه بیشتر خود میباشد. که دارای سه مرحله است:
الف) خودشناسی خلقتی؛ یعنی شناخت استعدادهای به کار رفته در آفرینش انسان و کیفیت تکوین او.
ب) خودشناسی دنیوی؛ یعنی شناخت موقعیت و جایگاه خود در دنیا.
ج) خودشناسی اخروی؛ یعنی شناخت سرانجام حیات خود.
خودشناسی خلقتی مقدم بر خداشناسی و خداشناسی مقدم بر خودسازی است.
ثمره خداشناسی و خودشناسی در خودسازی و تربیت خویش ظاهر میشود. بنابراین بدون شناخت انسان به موضوعهای تربیتی، امکان گذشتن از وضعیت موجود (در انسان) و رسیدن به وضعیت مطلوب امکان نخواهد داشت.
«مردی به نام مشاجع حضور رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا راه شناخت حق (خداشناسی) چیست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس (خودشناسی). عرض کرد: ای رسول خدا راه سازگاری با حق چگونه است؟ فرمودند: ناسازگاری با نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه رسیدن به خشنودی حق چیست؟ فرمودند: ناخشنودی نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه رسیدن به حق چیست؟ فرمودند: رها کردن نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه دست یافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمودند: نافرمانی نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه رسیدن به یاد حق چیست؟ فرمودند: از یاد بردن نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه نزدیک شدن به حق چیست؟ فرمودند: دور شدن از نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمودند: رمیدن از نفس. عرض کرد: ای رسول خدا راه رمیدن از نفس چیست؟ فرمودند: کمک جستن از حق در برابر نفس.»
داود
با عرض سلام و خسته نباشید.
مطالب شما بسیار جالب و ارزنده بود.
از لطف و زحمات شما بسیار سپاسگزارم.
ولی بنده مطالب زیادی را در زمینه خودشناسی مطالعه نمودم اما هیچکدام راه
صد در صد عملی خودشناسی را بیان ننموده آمد اما مطالب شما برای حقیر بسیار
آموزنده بود.
با سپاس فراوان.