اگر همکاري ميکرديم فرزندي تا هميشه چشمبهراه پدرش نميماند يا مادري جان نميداد و فرزندش براي هميشه از آغوش او محروم نميشد. آدمها توي هم ميلولند. جايي براي سوزن انداختن نيست. آنقدرجمعيت به هم قفل شده که راه گذر و گريزي نيست. صداي آژير ممتد، خاموش نميشود. جمعيتِ قفل شده از جا تکان نميخورد. ماشينهاي پشت جمعيت، انگار خودشان به صدا درميآيند اما گوش کسي به اين حرفها بدهکار نيست. تکههاي آهن انگار فريادميزند؛ از سنگ صدا برميخيزد و جمعيت انگار نه انگار. آسمان و زمين دست به دست ميدهند و فرياد ميکنند:«آي آدمها که برساحل نشسته شاد و خندانيد/ يکنفردر آب دارد ميسپارد جان». اما اينجا نه درياست و نه ساحل. خيابان است و زبانههاي آتش. جنگ آب است و آتش و جان آدمها…امروز که همه ما در غم از دست دادن اين قهرمانان وطن گرفتاريم اما کمي بعد که قطرهاي از درد و غم درگذشتشان فروکش کند حاضرم براي خانواده آتشنشانان هرزماني که بگويند در هرکجا کنسرتي را هديه کنم. هر وقت هماهنگيها براي اجراي اين برنامه انجام شود، من آماده اين خدمتگزاري هستم.
مجله اینترنتی ستاره