ستاره | سرویس روانشناسی – ترس از مرگ اگر تبدیل شود به هراسی مداوم زندگی را برایمان بسیار سخت و پر اضطراب میکند و احتمالا انسان را به سوی جنون خواهد کشید. خوشبختانه این ترس با اینکه شاید در خیلی از افراد وجود داشته باشد اما در اکثر موارد مداوم نیست و حتی افراد بسیار عصبی نیز فرصتهای کم و بیش طولانی برای بهره بردن از زندگی در اختیار دارند. در این نوشتار بیشتر به این هراس و علل و راه مقابله آن میپردازیم.
ترس از مرگ
وقتی فهرست ترسها و فوبیها (هراسهای شدید و غیر منطقی) را تحلیل میکنیم از جمله ترس از ارتفاع، آسانسور، هواپیما، جراحت، خون، ترس از آمپول و نظایر آن میبینیم یک وجه مشترک بین همه فوبیاها وجود دارد و آن احتمال آسیب و مرگ است. گرچه ما مستقیما فوبی از مرگ را در فهرست آسیبهای روانی نداریم اما وجه مشترک همه آنها محسوب میشود، بنابراین در شرایطی که ما مشغولیت افراطی به مرگ را نشانهای از اضطراب و فوبی بدانیم در این حالت اگر میزان اضطراب بالا باشد به طوری که زندگی فرد را تحت تاثیر خود قرار دهد حتما باید از مشاور و روان شناس کمک گرفت.
ترس از مرگ و باورهای مذهبی
هیچ بشری نمی تواند پیوسته از مرگ در هراس باشد اگر ما همواره از مرگ بترسیم، زندگی ما بزودی تحمل ناپذیر خواهد شد. یادآوری مرگ، به صورت جالبی، بر باورهای مذهبی و سیاسی ما نیز تاثیر میگذارد. از یک سو، دوقطبیمان میکند: به این صورت که آزادیخواهان سیاسی، آزادیخواهتر میشوند و محافظهکاران نیز محافظهکارتر. به همین ترتیب، آدمهای مذهبی اعتقادهایشان را با هیجان و شدت بیشتری ابراز میکنند، و آدمهای غیرمذهبی بیش از پیش مذهب را رد میکنند.از سویی دیگر، فکر کردن راجع به مرگ، همه آدمها را (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) احتمالا به شکل ناخودآگاه و به صورت پنهان، به سمت باورهای مذهبی میکشاند.
برخی علل ترس از مرگ
- ترس عصبی از مرگ غالبا تجلی یک اضطراب عمومی است که علل واقعی آن ناآگاهانه بوده وناشی از ضربههای دوران بلوغ، کودکی یا تولد است. چنین ترسی به بهترین صورت در تنگناهراسی یا ترس از فضای باز ظاهر میشود.
- ولی همه کسانی که دچار ترس از مرگ خود یا دیگران هستند همگی آنها افراد عصبی نیستند، مگر آنکه تمام نژاد بشر را عصبی بدانیم. اگر بشر این چنین از مرگ میهراسد به نظر میرسد به این دلیل باشد که زندگی و نه مرگ، برای او مهمترین چیز باشد. لذا بطور وضوح میتوان تاکید کرد که علت اصلی هراس از مرگ عبارتست از غریزه حیات و زندگی، در حالیکه مرگ دشمن این غریزه بسیار اساسی و بنیادین است. از این حیث، این ترس کاملا طبیعی است. فقط موقعی غیرطبیعی است که به صورت سدی در راه زندگی در آید و مانع خدمت کردن و حراست از زندگی شود.
- علت دیگر ترس غیر عادی از مرگ عبارتست از مادیگری فزاینده و افت گرایش به باورهای عمیق دینی، راه حلی را که میتوان برای کاهش این نوع ترسها پیشنهاد کرد تقویت باورهای دینی به شکل مقبولتر و جوانپسندانه است تا پیامهای دینی مخاطبان بیشتری به خود جذب کند.
- گاهی در برخی تبلیغات دینی این ترس به حدی غلیظ است که اضطراب از مرگ، تاثیر ناخوشایندی بر روح و روان فرد میگذارد و در نتیجه فرد مساله مرگ را بخوبی هضم نکرده و به عنوان یکی از دغدغههای اصلی زندگیاش تبدیل میشود. در تبلیغات دینی نباید تجربه مرگ را بیش از اندازه ترسناک توصیف کرد زیرا اضطراب ایجاد شده به منفعل شدن فرد منجر میشود و در نهایت فرد تلاش سازنده برای بهبود خود را متوقف میسازد.
غلبه بر ترس از مرگ
- اگر افکار مربوط به مرگ، رنگ و بوی افکار وسواسگونه به خود بگیرد باید برای درمان به روانشناس مراجعه کرد. روش مواجهه در رفتاردرمانی که در آن بیماران را به دقت در معرض منبع اصلی اضطرابشان قرار میدهند و برای درمان اکثر فوبیاها مورد استفاده قرار میگیرد، یکی از درمانهای پیشنهادیست. در این روش با شکستن تابو، فرد را از لحاظ روانشناختی ایمنسازی میکنند و باعث میشوند در رویارویی با مرگ قویتر شود.
- برای درجات خفیف تر این نوع مشکلات روانی میتوان از تشویق فرد برای تمرکز روی جنبههای مثبت و شاد زندگی، بالا بردن کیفیت زندگی، افزایش ساعات تفریح، ورزش و انجام تمرینهای آرامش ذهنی استفاده کرد.
- تصمیم بگیرید مدیریت ذهن را به دست بگیرید و به شکل ارادی به موضوع دیگری فکر کنید. تلاش نکنید که به مرگ فکر نکنید یا آن را فراموش کنید. برای رسیدن به چنین مدیریتی لازم است ذهنتان را به شکل اختیاری از موضوعی به موضوع دیگر حرکت دهید. مثلا میتوانید پنج کارت تهیه کنید و در هر کدام از آنها یک جمله یا شعر انگیزهبخش و آرامکننده یادداشت کنید و هر روز قبل از ورود این افکار به ذهنتان و در حین مواقعی که با این افکار درگیر میشوید، آنها را مطالعه کنید. با این کار شما هم افکارتان و هم محتوای افکارتان را مدیریت کردهاید.
- برخی تحقیقات نشان میدهد از همان دو سالگی میتوان کودک را با مساله مرگ آشنا کرد. البته با در نظر گرفتن این موضوع که نباید آرامش روانی بچهها برهم زده شود و فقط به عنوان یک تجربه تخفیف یافته شده و با قصهگویی مورد بررسی قرار گیرد.
- رسیدن به پاسخی در مورد چیستی مرگ کار دشواری است. باید تلاش کنیم تا بتوانیم مرگ و مردن را از طریق صحبت کردن ابهامزدایی کنیم.
- از نظر فلاسفه مرگ یک رویداد طبیعی اجتناب ناپذیر است. همان طور که ریزش باران با حرکت ستارگان گریز ناپذیر است. لذا مرگ طبیعتا چیزی غیر مهم است و ارزش آن را ندارد که به خاطر آن مضطرب بشویم. انسان باید در زمان حال زندگی کند و به طول عمر خود نیاندیشد.