ستاره | سرویس روانشناسی – آیا همسرتان یک معتاد به کار است؟ آیا احسا س میکنید که شغل او مانع ابراز عشق و علاقه به شما شده است؟ او همیشه سرش شلوغ است و هنگامی که به او به خاطر بیتوجهی به شما و فرزندانتان شکایت میکنید ناراحت شده و میگوید به خاطر رفاه و آسایش شماست که زیاد کار میکند. اگر به به او بگویید به شغلش معتاد شده ناراحت میشود و شما را به قدر نشناسی متهم میکند. اما حقیقت آن است که شما قدرنشناس نیستید بلکه تنها هستید و همسر شماست که باید از خواب غفلت بیدار شود.
چرا مردان معتاد به کار میشوند؟
مردها هویت خود را بر اساس شغل خود و آنچه انجام میدهند تعریف میکنند، نه بر اساس احساساتشان. بیشتر مردان این ذهنیت را دارند که کار بیشتر و بهتر به معنای موفقیت است. این همان چیزی است که جامعه و شاید تربیت خانوادگی به آنان آموخته است.
آنان ممکن است احساس کنند که روی دستگاه پیاده روی با سرعت زیاد مشغول دویدن هستند و نمیدانند چگونه دستگاه را متوقف کنند. علاوه بر آن شاید دلایل روانی ناخودآگاه برای این کار بیش از حد داشته باشد.
برخی از معتادان به کار در عمل از حرفه و شغل خود به عنوان بهانهای برای پرهیز از نزدیکی و صمیمت استفاده میکنند تا بدین وسیله احساس کنند مهار همه چیز در زندگی خویش را در دست دارند. هنگامی که او مشغول به کار است احساس مسلط بودن و در اختیار داشتن مهار امور در او به مراتب نیرومندتر از زمانی است که با همسر و فرزندانش رابطه برقرار کرده و با احساسات و نیازهای آنان سرو کار دارد. چرا که این موضوعات احساسی برای او ناملموس و نامحسوس به حساب میآیند.
با همسر معتاد به کار خود چه کنیم؟
۱- چشم او را به حقیقت باز کنید
از همسر خود بخواهید این تمرین ذهنی را انجام دهد: چشمانش را ببندد و تصور کند به پایان زندگیاش رسیده است. در همان حال که به زندگی و گذشته خویش مینگرد از او بخواهید لحظات زیبا و بامعنا و مفهوم زندگی خود را به یاد آورد. در آن لحظه چه چیز برای او مهم و با ارزش خواهد بود؟ او هرگز نخواهد گفت که به این دلیل از زندگیام راضیم چون یک خانه ۵۰۰ متر مربعی داشتم یا چیزهایی شبیه به این. این لحظات قطعا معنا و مفهومی برای او نخواهند داشت. لحظاتی به زندگی او معنا داده و پایان زندگی را از عشق و صمیت و ارتباطی غنی سرشار خواهند ساخت که میتوان از آنها به لحظات ناب یاد کرد. لحظاتی که در زندگی یک معتاد به کار بسیار کم خواهد بود. از او بخواهید لحظاتی پر معنی را با شما سهیم شود.
گاهی این روش تنها روشی است که برای ترک اعتیاد به کار کارآمد است. از او بپرسید چنانچه میدانست تنها قرار است یک ماه دیگر زنده باشد زندگیش را چگونه میگذراند؟ او هرگز نخواهد گفت روی ۱۲ ساعت کار خواهم کرد. میتوانید فهرستی از کسانی که همسن او بودهاند و مردهاند را پیش چمش قرار دهید. حقیقت این است که هرگز هیچ یک از ما از چگونگی و زمان مرگ خودآگاه نیست. روزی خواهد رسید که متوجه میشویم به راستی داریم میمیریم و فراموش کردهایم که زندگی کنیم.
۳- آخرین ابزار؛ احساس گناه
از همسرتان بخواهید پیشبینی کند بچههایش هنگامی که بزرگ شوند راجع به او چه خواهند گفت. از او بپرسید آیا گمان میکند بچههای او در آینده از دوران کودکی خود با خوشحالی یاد خواهند کرد و به این دلیل که در خانهای بزرگ زندگی میکردند و اسباب بازیهای گران قیمت داشتند بسیار خوشحال و راضی بودند و برایشان اهمیتی نداشت که پدرشان را هیچوقت نمیدیدند؟ آیا گمان میکند فرزندانشان از اینکه او هیچوقت در خانه نیست خوشحالند؟ آنچه همه بچهها میخواهند این است که برای پدر و مادرشان مهم باشند. آنان در بزرگسالی خواهند گفت که پدرم را هیچوقت نمیدیدم چون او هیچوقت در خانه و پیش ما نبود. آنان آن موقع آرزو خواهند کرد ای کاش پدرشان اینقدر فداکاری نکرده بود و سخت کار نمیکرد. آنچه برای فرزندان خود به ارث خواهید گذاشت هرگز به اندازه یک بازی قایم باشک بازی، یک قصه شب قبل از خواب یا این منظره که پدر و مادر یکدیگر را در آغوش گرفتهاند، برایشان با ارزش نخواهد بود.