نشریه ورایتی (Variety) در سال ۱۹۰۵، به شکل هفتگی و با موضوع تجاری – سرگرمی تاسیس شد. این نشریه را سیم سیلورمن در شهر نیویورک آمریکا راهاندازی کرد. با اوج گرفتن صنعت سینما، وی در سال ۱۹۳۳ ورایتی را به شکل روزانه (دیلی ورایتی) در لسآنجلس پایه گذاری کرد در پی اهمیت یافتن صنعت سینما، دیلی ورایتی، با انتشار روزانه در سال ۱۹۳۳ در لسآنجلس کالیفرنیا به دست سیلورمن پایهگذاری شد. در سال ۱۹۹۸، دیلی ورایتی گاتام که در شهر نیویورک مستقر شده بود، به دو نشریه قبلی افزوده شد. هر سه این نشریات از زمان تاسیس به صورت مستمر و بدون وقفه منتشر میشوند.
ورایتی، مجلهای با قطع تابلوئید است و روی کاغذهای براق مرغوب چاپ میشود. به سینما، تلویزیون، تئاتر، موسیقی و فناوری میپردازد و به صورت هفتگی و بینالمللی منتشر میشود.
دیلی ورایتی(Daily Variety) نسخه روزانهای است که به هالیوود و تئاتر برادوی میپردازد. دیلی ورایتی گاتام (Daily Variety Gotham) روزانه چاپ میشود و بیشتر به اخبار حرفه و بازرگانی سینما و نمایش ساحل شرقی آمریکا توجه دارد. در زمان عصر چاپ و عرضه میشود.
ورایتی همچنین یک وبگاه رسمی به آدرس Variety.com دارد که نسخه اینترنتی ورایتی است و در سال ۱۹۹۸راهاندازی شد. این وبگاه یکی از نخستین روزنامههای آنلاین بهشمار میآید که برای دسترسی به آن نیاز به پرداخت هزینه است. اما از اکتبر ۲۰۰۶ تا دسامبر ۲۰۰۹ بهصورت رایگان در دسترس بود.
پیتر بارت؛ تهیهکننده و روزنامهنگاری که برای شرکت فیلمسازی پارامونت پیکچرز و روزنامه نیویورکتایمز کار میکرد، به مدت ۲۰ سال سردبیر ارشد این نشریات بود.
تمجید نشریه ورایتی از فیلم “یه حبه قند” ساخته رضا میرکریمی
رونی شیب نویسنده نشریه ورایتی در یادداشتی به تمجید از فیلم یه حبه قند ساخته رضا میر کریمی پرداخته است. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است :
در «یه حبه قند»، آخرین پیشکشی کارگردان ایرانی رضا میرکریمی، شیرینکنندهای مرگبار سور و سات برگزاری یک عروسی را به مقدمات گردهمآیی دیگری بدل میکند. میرکریمی (کارگردان فیلم خیلی دور، خیلی نزدیک) با لبریز کردن فیلمش از نور و جنبشِ خواهران عروس آینده و دامادهایش، و نیز خیل بستگان داغدیدهای که در باغ و اتاقهای تو در تویش موج میزنند، خانواده را به مانند عنصری ذاتی و حیات بخش ترسیم میکند که بومی ییلاقات و حومه شهرهاست. انگار نسخهای نرمتر و به مراتب لطیفتر از ریچل ازدواج می کند باشد. در کمال شگفتی، روح باریک و شکننده این فیلم نیز، تا مدتها پس از تمام شدن مراسم در تو متجلی خواهد بود.
نقشهها و دسیسهها وقتی رو میشوند، که از میان این جمع پرتحرک، دامادها به جان گنج مدفون میافتند و خواهرزادهها برای دیدن روح (جن) شروع به دروغ گفتن میکنند. با برملا شدن بیماریای که ریشه دوانده، و کنار رفتن خاکسترهای عشقی قدیمی، تنش باعث میشود تا در لایهای عمیقتر پوستهی فیلم به لزره درآید.
با این وجود، حال و هوای فیلم بسیار فکورانهتر، و جو آن بسیار پربارتر از حد معمول جشنگونههای مجلسپرستانهای است که در خیل بیشمار فیلمهای عروسمحور و دخترانهی این روزها میبینیم. نمونهاش، یکی از صحنههای مثال زدنی این پاستل نورانی است، که ظاهراً برگرفته از امپرسیونیستهای فرانسوی است: عروس میرکریمی، فارغبال بر تابی چوبی نشسته و دست به سوی سیبی رسیده دراز کرده تا آن را بچیند. سیب در نهایت به دستش میآید و آن را به دهان میبرد تا واپسین لحظات حساسیت آزاد و رهایش را آسوده پشت سر بگذارد.
منبع: همشهری آنلاین