فلسفه قیام عاشورا چیست؟

فلسفه عاشورا در سخنان امام حسین احیای اسلام محمدی و فلسفه عاشورا از دیدگاه شهید مطهری متذکر شدن فساد درون حکومت اموی به مردم است.

ستاره | سرویس مذهبی – با توجه به اين كه بهترين و مطمئنترين سند براي شناخت فلسفه و اهداف نهضت سيدالشهدا (ع)، كلمات خود آن حضرت و يا امامان ديگر در اين باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصيتنامه امام حسين (ع) كه درباره اهداف و انگيزههاي قيام عاشورا است و نيز برخي از تعابير زيارت نامههاي متعدد و مختلف كه از امامان ديگر درباره حضرت رسيده است و در آنها به انگيزه قيام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسي قرار داده و سپس با استخراج فهرست‌وار اهداف قيام، به تفسير و تحليل آنها، مي‌پردازيم:

فلسفه عاشورا در سخنان امام حسین (ع)

۱. احیای اسلام اصیل محمدی

امام حسين (ع) در مكه در جمع گروهي از علما و نخبگان ديگر مناطق اسلامي با ايراد خطبهاي شورانگيز و كوبند‎‎ه، ضمن يادآوري وظيفه سنگين و تكليف خطير علما و بزرگان شهرها در باره پاسداري از كيان دين و اعتقادات مسلمانان و پيامدهاي سكوت در برابر جنايات امويان، از خاموشي آنان در برابر سياستهاي دين‌ستيزانه حاكمان اُموي انتقاد كرده و هرگونه همراهي و سازش با آنان را گناه نابخشودني دانستند. حضرت در پايان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعاليتهايش را برضدّ نظام ستمگر حاكم (كه چند سال بعد خود را در قالب يك نهضت نشان داد) چنين اعلام فرمودند:

خدايا تو ميداني آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات بر ضد حاكمان اموی) به خاطر رقابت و سبقت جويي در فرمانروايي و افزون‌خواهي در متاع ناچيز دنيا نبوده است، بلكه براي اين است كه نشانههاي دينت را (به مردم) نشان دهيم ( برپاگردانيم) و اصلاح در سرزمينهايت را آشكار كنيم. ميخواهيم بندگان ستمديدهات در امان باشند و به واجبات و سنّتها و احكامت عمل شود.

از اين جملات ميتوان چهار هدف را براي اقدامات و فعاليتهاي امام حسين(ع) كه در عصر حاكميّت يزيد جزء اهداف قيام حضرت به شمار ميرفت، استخراج كرد:

الف ـ احياي مظاهر و نشانههاي اسلام اصيل و ناب محمدي

ب ـ اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمين‌هاي اسلامي

ج ـ مبارزه با ستمگران اُموي جهت تأمين امنيّت براي مردم ستمديده

د ـ فراهم ساختن بستري مناسب برای عمل به احكام و واجبات الهی

 

فلسفه عاشورا چیست؟
فلسفه عاشورا چیست؟

 

۲. اصلاح در امور امت پیامبر

امام حسين(ع) ضمن وصيت‌نامهاي كه هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمد بن‌ حنفيه براي وي نوشت، هدف از حركت خويش را چنين بازگو كرد:

من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستمگري حرکت کردم. بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم علي بن‌ابي‌طالب عمل كنم.

و در زيارتهاي مختلف كه درباره امام حسين(ع) از امامان(ع) وارد شده، اين تعابير فراوان ديده ميشود: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوهَ وَ آتَيْتَ الزَّكوهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ «گواهي ميدهم كه تو نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي

از اين عبارات، اهداف ذيل را از قيام حضرت، می‌توان استفاده كرد:

الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پيامبر(ص)

ب ـ امر به معروف

ج ـ نهی از منكر

د ـ عمل به سيره رسول‌خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) همانند برپايی نماز و پرداخت زكات

 

مفهوم فلسفه عاشورا در کلام امام حسین
مفهوم فلسفه عاشورا در کلام امام حسین

 

۳. برپایی عدالت در جامعه اسلامی

حضرت در نامهای كه در زمان اقامت خويش در مكه در پاسخ دعوت به نامههاي اشراف و بزرگان كوفه مبني بر آمدن به كوفه، نوشتند، فلسفه قيام خود را چنين بيان فرمودند:

به جانم سوگند، پيشوا كسي است كه به كتاب خدا عمل كند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پايدار بدارد.

امام(ع) در اين نامه، هدف از قيام را، تلاش در جهت برپايي حكومتي ميداند كه رهبر و پيشواي آن، صفات و امتيازات ذيل را دارا باشد:

الف ـ به كتاب خدا حكم كند.

ب ـ عدالت را در جامعه حاكم كند.

ج ـ متديّن ومعتقد به دين خدا باشد.

د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهي كند.

 

۴. دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبر

حسين بن‌علي در نامهاي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان ميكند:

من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش ميخوانم. همانا سنّت پيامبر(ص) از بين رفته است و بدعت زنده شده است.

و در جواب عبدالله بن‌مُطيع مي‏فرمايد:

كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون اميدوارند (كه با رهبري من) نشانه‌هاي حقّ زنده و بدعتها نابود شود.

و نيز در نامهاي كه به شيعيان بصره نوشتند، فرمودند:

من شما را به زنده كردن نشانههاي حقّ و نابود كردن بدعتها ميخوانم.

از مجموع نامه و پاسخ حضرت، اين اهداف را ميتوان براي نهضت عاشورا استفاده كرد:

الف ـ دعوت (و عمل) به كتاب خدا و سنّت پيامبر ـ ص ـ

ب ـ احياي سنّت پيامبر(ص) كه از بين رفته است، و برپايي مظاهر حقّ و حقيقت

ج ـ از بين بردن بدعتها (كه جايگزين احكام خدا و سنّت پيامبر(ص) شده است).

 

فلسفه قیام عاشورا
فلسفه قیام عاشورا

 

۵. فرمانبری از خدا

اباعبدالله درخطبهاي كه پس از برخورد با حر بن‌يزيد رِياحي در منزل «بَيْضَه» ايراد فرمودند، انگيزه قيام خود را با استناد به فرمايش پيامبر ـ ص ـ، چنين بيان كردند:

اي مردم ! رسول‌خدا ـ ص ـ فرمودند: كسي كه فرمانرواي ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و پيمان الهي را شكسته و با سنّت رسول‌خدا ـ ص ـ مخالفت ورزيده در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوزگري رفتار ميكند، ولي در برابر او با كردار و گفتار خود برنخيزد، برخدا است كه او را در جايگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد. هان (اي مردم) بدانيد كه اينها تن به فرمانبري از شيطان داده و اطاعت از فرمان الهي را رها كرده و فساد را نمايان ساخته و حدود خدا را تعطيل نمودهاند، درآمدهاي عمومي (بيت المال) مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كردهاند و من شايستهترين فرد براي تغيير دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم

از اين خطبه و يا نامه، علّت قيام سيدالشهدا(ع) را ميتوان اين امر دانست كه حاكمان بنياُمَيّه (به ويژه يزيد) اقدامات ضدّ ديني زير را مرتكب شدهاند:

الف ـ فرمانبري از خدا را رها كرده و به اطاعت از شيطان رو آوردهاند؛

ب ـ فساد را (در زمين) آشكار كردهاند؛

ج ـ حدود الهي را تعطيل كردهاند؛

د ـ بيت‌المال را به خود اختصاص دادهاند؛

ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهي را حرام كردهاند.

 

از اين رو است كه در زيارات وارده درباره امام حسين(ع)، شهادت به برپايي احكام الهي و سنت پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) توسط حضرت، داده شده است: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ وَ حَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ وَ اَقَمْتَ الصَّلاهَ وَ آتَيْتَ الزَّكاهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ اِلي سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»؛ «شهادت ميدهم كه تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردي و نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و (مسلمانان را) با پند و اندرز نيكو، به راه روش خود، فراخواندي

 

۶. عدم پذیرش ذلت

پيشواي سوم درمنزل «ذوحُسَم» در توجيه حركت خويش چنين فرمودند:

آيا نميبينيد كه به حقّ عمل نميشود و از باطل بازداشته نميشود؟ (در چنين شرايطي) بايد مؤمن، به حقّ خواهان ديدار خدا باشد. من چنين مرگي را جز شهادت و زندگي با ظالمان را جز ننگ و خواري نميبينم.

امام(ع) درباره ذلت‌ناپذيري خود به عنوان هدف ديگر از قيام خويش، بيانات ديگري نيز دارد، از جمله در مقابل پيشنهاد عبيدالله كه حضرت را بين كشته شدن و بين بيعت كردن با يزيد مخيّر كرده بود، ميفرمايد:

«… هيهاتَ مِنَّا الذِلّه يأبي اللهُ ذلكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ …»

از ما دور باد كه پستي را پيشه خود كنيم، (چرا كه) خدا و رسول او از آن ابا دارند.

نكته شايان توجّه در اين فراز آن كه امام حسين(ع) عدم ذلت‌پذيري خود را مستند به امر خدا و سيره رسول‌خدا(ص) و مؤمنان ميداند، چرا كه مؤمن واقعي با پيروي از فرمان خدا و تأسّي به سيره رسول‌خدا، به هيچ رو به ذلّت تن در نميدهد.

 

عاشورا چیست . درباره عاشورا . مقاله عاشورا . فلسفه قیام عاشورا
 

و نيز در جاي ديگر فرمود:

به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بيعت) همانند شخص خوار به آنان (پيروان يزيد) نميدهم و همانند فرار بردگان، فرار نميكنم. .

و باز فرمود:

مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است.

از مجموع اين سخنان، اين اهداف را ميتوان استفاده كرد:

الف ـ ترويج حقّ و عمل به آن

ب ـ نهي از ترويج باطل و بازداشتن از عمل به آن

ج ـ عدم پذيرش زندگی ذلّت‌بار و ننگين دنيا و انتخاب زندگي با سعادت آخرت.

 

۷. رهایی مسلمین از گمراهی

امام صادق(ع) در زيارت اربعين، هدف از نهضت حسيني را چنين بيان ميفرمايد:

(حسين بن علي(ع)) جان خويش را در راه تو (خدا) فدا كرد تا بندگانت را از بيخبري و سرگرداني گمراهي نجات دهد.

از ديدگاه امام ششم، سيدالشهدا(ع) با نهضت عاشورا، اهداف زير را تعقيب ميكردند:

الف ـ نجات مسلمانان از بي خبري نسبت به احكام دين و وظايف خويش در برابر پروردگار

ب ـ رهايی بندگان خدا از گمراهي با آگاه ساختن آنان به لزوم پيروي از رهبران واقعي دين

 

فلسفه عاشورا از دیدگاه شهید مطهری

در نهضت حسینی عوامل متعددی دخالت داشته است و همین امر سبب شده است که این حادثه با اینکه از نظر تاریخی و وقایع سطحی ، طول و تفصیل‌ زیادی ندارد، از نظر تفسیری و از نظر پی بردن و به ماهیت این واقعه بزرگ تاریخی ، بسیار بسیار پیچیده باشد. یکی از علل اینکه تفسیرهای‌ مختلفی درباره این حادثه شده و احیانا سوء استفاده‌هایی از این حادثه عظیم و بزرگ شده است، پیچیدگی این داستان است از نظر عناصری که در به وجود آمدن این حادثه موثر بوده‌اند .

ما در این حادثه با مسایل زیادی روبرو می شویم: در یک جا سخن از بیعت خواستن از امام حسین و امتناع امام از بیعت کردن است . در جای دیگر دعوت مردم کوفه از امام و پذیرفتن این دعوت است . در جای دیگر ، امام به طور کلی بدون توجه به مساله‌ بیعت خواستن و امتناع از بیعت و اینکه اساسا توجهی به این مساله بکند که مردم کوفه از او بیعت خواسته‌اند، او را دعوت کرده‌اند یا نکرده‌اند، از اوضاع زمان و وضع‌ حکومت وقت، انتقاد می کند، شیوع فساد را متذکر می‌شود، تغییر ماهیت‌ اسلام را یادآوری می‌کند، حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بیان‌ می‌نمایدو آنوقت می‌گوید وظیفه یک مرد مسلمان این است که در مقابل‌ چنین حوادثی ساکت نباشد .

 

فلسفه عاشورا از دیدگاه اهل سنت

علمای اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «… روزی حسین ـ علیه السلام ـ در کودکی بر پشت و گردن پیامبر(ص) بازی می کرد که جبرئیل به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیه السلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می دهد…». و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.»

بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » (الدخان/۲۹) این سخن را آورده اند.

در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد.

 

منابع:

  • احمد بن حنبل، مسند احمد، ۳/ ۲۴۲، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، ۹/۱۸۷، بیروت دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق.
  • سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۳ م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر ۴/۱۴۳، بیروت، دار ا لفکر، ۱۴۰۱ ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ۲۵/۱۲۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ ق.
  • رک: المحرز الوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، ج ۵ ص ۷۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴ ص ۱۵۲، تفسیر طبری، ج ۲۵ ص ۱۲۴، تفسیر قرطبی، ج ۱۶ ص ۱۴۱، تفسیر ثعلبی، ج ۸ ص ۳۵۳، تفسیرالعز بن عبدالسلام، ج ۳ ص ۱۷۰.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید