غزل شماره ۳۰ حافظ: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

غزل شماره ۳۰ حافظ می‌گوید زلف تو با جاذبه‌ای که دارد دل‌های زیادی را به خود جذب کرده و رهایی از آن برای مردمان هوشیار هم بسیار طاقت‌فرساست چه برسد به من که مست عشق تو هستم. حافظ در انتهای غزل بی‌عاشقی وصال خواستن را بی‌حرمتی به عشق می‌داند. فال حافظ، تفسیر کامل فال و معنی ابیات غزل سی‌ام دیوان حافظ را در ستاره بخوانید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

پیش از این فریب ظاهر دوستانت را خورده‌ای و اکنون احساس می‌کنی همه درها به رویت بسته شده است، اما شک نداشته باش که: خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری. برای رسیدن به آرزوهای خود تلاش کن؛ درست است که هزاران مشکل بر سر راه‌ات قرار گرفته‌اند ولی تو ناامید نشو. اصل عشق‌ات را بر پایه شیطان قرار مده که تو را از راه راست منحرف خواهد کرد.     

 

غزل شماره ۳۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۰ حافظ

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

 

غزل شماره ۳۰ حافظ
غزل شماره ۳۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۰ حافظ

بیت اول

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست

زلف تو (جانان و معشوق شاعر) هزار دل را به یک تار موی خود گرفتار کرد و راهِ هزار چاره‌گر را از چهار جانب ببست یعنی از هیچ طرف امکانی برای فرار از عاشقی نگذاشت.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست

گیسوی تو گره یک نافه از نافه‌های مشکین خود را باز کرد اما در آرزوی عاشقی را که وصال است، بربست و بی‌دلان را به کام نرساند تا به بوی وصل جان سپردند.
نافه: غلاف مشک و کیسه‌ای مشکین به اندازه تخم‌مرغ که زیر پوست شکم آهوی ختن نر قرار دارد و در آن مشک وجود دارد. نافه از مضامین پربسامد در شعر حافظ است. به عنوان مثال می‌توان به مصراع‌های ای خونبهای نافه چین خاک راه تو، حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست، خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن، کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو و جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید اشاره کرد.

گشودن نافه به معنای باز کردن سر نافه مجازاً به معنی مشکین کردن هوا است و نافه‌گشایی از زلف یار بارها در شعر حافظ تکرار می‌شود: به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه، به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید، هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای و مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای

درِ آرزو ببست: مراد آرزومندان را نداد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

برای آن دیوانه و شیدایی شدم که نگارم همچون ماه نو ابروی هلالی خود را نشان داد، عرض جمال نمود و دوباره پنهان شد. یعنی گاه نمایاندن روی خویش و گاه پنهان کردن و رو پوشاندنش دیوانه‌ام کرده است.
ماه نو: هلال، تشبیه معشوق به ماه نو به آن سبب است که ماه در شب‌های اول ماه قمری دو خصوصیت دارد، یکی اینکه شبیه کمان ابرو باریک است و دیگر آنکه به سختی دیده می‌شود. در بیت دوم غزل شماره ۲۲۱ حافظ این مفهوم را تکرار می‌کند:

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

ساقی ازل در جام هستی به گونه‌های مختلف می در جام ریخت و صورت‌های گوناگون به کمال و جمال آفرید، خوب نگاه کن که از مینای آفرینش چه شکل‌های بدیع و زیبا فراهم آمد.
کدو: کدوی می یا کدوی صراحی

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

یا رب چه غمزه کرد صُراحی که خون خم
با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست

پروردگارا، کوزه شراب در حق باده چه نمامی و سخن‌چینی کرد که به کیفر این گناه صراحی با بانگ قلقلش به خون خم گلوگیر شد یا خون خم در گلویش رفت.
به بیان دیگر همانطور که لقمه طعام یا شراب در گلوی انسان گیر می‌کند و بجز اصوات نامفهوم قادر به حرف زدن نیست؛ همین حالت برای صراحی پیش آمده است که به جز قلقل به کلام دیگر مجال ندارد.

یا رب: در اینجا برای تعجب آمده است و شگفتا و عجبا معنی می‌دهد.

صراحی: ظرف شراب، تنگ شراب، ظرف شیشه‌ای یا بلوری شکم‌دار و دهان تنگ که در آن شراب می‌نوشیدند؛ حافظ در غزل شماره ۴۵ می‌گوید:

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است 
صراحی می ناب و سفینه غزل است

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وَجد و حال در های و هو ببست

مطرب چه دستگاهی نواخت که در خلوتگاه ساز و آواز صوفیانه بر شیفتگان و اهل حال راه بانگ و خروش را بست و همه مدهوش ترانه او شدند و خاموش ماندند.
وَجد: شیفتگی و آشفتگی، در اصطلاح صوفیان واردی است از سوی خداوند بر دل که موجب اندوه یا شادی شود.
حال: هرچه که به محض موهبت بر دلِ پاکِ سالکِ راهِ حقیقت، از جانب حق وارد شود، بی‌تعمد سالک و باز به ظهور نفس زائل می‌گردد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
اِحرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

ای حافظ، هرکه بلای عشق ناکشیده، خواستار وصل شد، مانند کسی است که درحالیکه وضو ناساخته و از آلایش پاک نشده، در پیرامون کعبه دل به امید پذیرش زیارت احرام پوشیده باشد. شبیه همین مضمون در بیت چهارم غزل شماره ۲۵۹ حافظ تکرار می‌شود: طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق / به حکم مفتی عشقش درست نیست نماز

احرام: لباس مخصوص مناسک حج
طوف: گشتن به دور چیزی و در اسلام گشتن به دور کعبه

در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه) و نیم نگاهی به ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود. این غزل در حافظ‌نامه بهاءالدین خرمشاهی (انتشارات سروش) نقل نشده است

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید