داستان تولد امام زمان (عج) برای کودکان

داستان تولد امام زمان (عج) نمونه‌ای بارز از معجزات الهی است که در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری رخ داد. با چگونگی ولادت و داستان تولد امام زمان (عج) برای کودکان و روایت تاریخی همراه ما باشید.

امام زمان (ع) در طلوع نیمه شعبان سال ۲۵۵ متولد شدند و جهان بشریت را به نور وجود خویش مزین فرمودند. تولد آخرین منجی عالم خود معجزه ای است برای کسانی که با شک و تردید به نجات دهنده هستی می‌نگرند. اما کیفیت و داستان تولد امام زمان چگونه بوده است؟

 

داستان تولد امام زمان برای کودکان

مامان های شما الان وقتی می خواهند نی نی کوچولو به دنیا بیاورند کجا می روند؟ بله به بیمارستان می روند.بچه ها ، اما حدود ۱۴۰۰ سال قبل که هنوز بیمارستان وجود نداشت مامانها نی نی هاشون رو توی خونه به دنیا می آوردند.

مادر امام زمان نرجس خاتون هستند ایشان وقتی می خواستند مهدی رو به دنیا بیاورند امام یازدهم امام حسن عسگری رفتند و به عمه حکیمه خاتون اطلاع دادند تا ایشان بیایند و به نرجس خاتون کمک کنند.

عمه حکیمه آمدند و کمک کردند و یک نی نی کوچولوی خوشگل و زیبا به دنیا آمدند و او را داخل پارچه سفید و نرم گذاشتند. آن زمان که مثل الان لوله کشی آب نبود. برای همین عمه آمدند داخل حیاط که دست هایشان را کنار حوض آب بشورند ، در همین موقع یک پرنده خیلی خوشکل و زیبا که بال های نرم و سفیدی داشت و بوی خیلی خوبی می داد را دیدند ، خیلی تعجب کردند چون تا حالا چنین پرنده ای ندیده بودند.

رفتند که به امام حسن خبر بدهند که تعداد پرنده ها زیادتر می شد ، یکی از پرندها که خوشگل تر از همه بود وارد اتاق نرجس خانم شد و مهدی کوچولو را برداشت برد و از آنجا رفتند. امام حسن که وارد اتاق شد دید نرجس خانم گریه می کنند و می گویند پرنده ها مهدی را با خودشان بردند.

امام حسن لبخند می زدند و می گفتند که آنها فرشته بودند که مهدی را با خودشان بردند ، نرجس خانم باز گریه می کردند و می گفتند مهدی گرسنه می شود ، غذا می خواهند. امام حسن گفتند که آنها مواظب مهدی هستند ، تازه چند وقت دیگر او را به پیش ما می آورند.بچه ها همین طور هم شد ، چند وقت دیگر فرشته ها او را آوردند ، اما دوستان شیطان که نمی خواستند ما امام داشته باشیم تا مواظب ما باشد ، امام زمان را اذیت می کردند ، برای همین باز خدا فرشته ها را فرستاد تا امام را نزد خودشان ببرند.

بچه ها فرشته ها هر هفته پیامها و کارهای ما را نزد امام می رسانند اگر ما کار خوب انجام داده باشیم امام زمان خوشحال می شوند ولی اگر کار بدی انجام داده باشیم امام زمان ناراحت می شوند و غصه می خورند.بچه ها اگر امام زمان بیایند ما هر چیزی که دوست داریم داشته باشیم می تونیم داشته باشیم ، حیوانات وحشی به ما کاری ندارند و … همه جا پر از خوبی میشه.

بچه ها برای اینکه امام زمان بیایند ما باید کار های خوب انجام بدهیم ، حرف های خوب بزنیم و همیشه برای آمدن امام زمان دعا کنیم برای همین همیشه بعد از تشکر از پیامبر و خانواده اش برای آمدن امام زمان دعا می کنید و می گوییم:

و عجل فرجهم

خداجون امام زمان ما رو زودتر برسون

 

داستان تولد امام زمان (روایت تاریخی)

دوران امامت امام حسن عسکری حضرت همزمان بود با خلافت سه نفر از خلفاى عباسى، که به ترتیب عبارت‌اند از: 

  1. المعتز بالله
  2. المهتدى بالله 
  3. المعتمد بالله.

حاکمان عباسى از هر راه ممکن، آن حضرت را زیرنظر داشتند و کنترل می‌کردند. آنان شنیده بودند که امام مهدى (عج) فرزند امام عسکرى (ع) است. از این رو مى‌کوشیدند تا به آن حضرت دسترسى پیدا کنند و او را به قتل برسانند به همین جهت، امام حسن عسکرى (ع) ولادت حضرت مهدى (عج) را مخفى کرده بود و غیر از نزدیکان آن حضرت، دیگران افتخار زیارت آن امام را پیدا نکردند.

یک سال و یک ماه پس از ازدواج امام حسن عسکری (ع) و نرجس خاتون امام زمان به دنیا می‌آیند حضرت ولی عصر (ع) روز نیمه شعبان ۲۵۵ هجری قمری متولد شد.

شب این میلاد خجسته را «شب برات» ‌و «شب مبارک» و «شب رحمت» خوانند گفته می‌شود که قبل از ولادت نرجس خاتون روزی مشاهده می‌کند که نوری وارد بدن اومیشود وبه امام حسن عسکری موضوع راگزارش می‌کند وامام اورا نوید به بارداری امام زمان می‌دهد.

در کتب معتبر شیعه بیش از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدى علیه السلام و غیبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکرى علیه السلام است و اکثر آن احادیث مقرون به اعجاز است.

شب پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری، حکیمه به خانه امام حسن عسکری علیه‌السلام رفته بود. نزدیک غروب آفتاب تصمیم گرفت برگردد که امام حسن به او فرمود شب را در همان جا بماند چرا که قرار است مهدی علیه السلام متولد گردد.

 

تولد امام زمان، معجزه‌ای برای بشریت

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسى بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر علیهما السلام از حضرت حکیمه خاتون دختر والا مقام امام محمد تقى علیه السلام که از بانوان با عظمت و شخصیّت و فضیلت خاندان رسالت است، حدیث کرده است.
 
حکیمه فرمود: امام حسن عسکرى علیه السلام خادم خود را نزد من فرستاد که شب را نزد ایشان افطار کنم هنگامی که من ایشان را دیدم فرمودند عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است.
من عرض کردم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایت شوم، به خدا سوگند در او اثرى از بارداری نیست.
 
امام لبخندى زدند و فرمودند: همین است که براى تو مى گویم عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر باردارى او ظاهر می‌شود، زیرا نرجس مانند مادر موسى است که نشانى از فرزند داشتن در او دیده نمی‌شد و تا هنگام تولد موسى هیچ کسى از ولادتش خبر نداشت. (فرعون ستمگرکه می‌دانست اگر حضرت موسى متولد شود، با او مبارزه می‌کند و تخت و تاجش را نابود می‌سازد، با تمام نیرو می‌کوشید تا از ولادت موسى (ع) جلوگیرى کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند اما وقتى خدا بخواهد موسى به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بى نتیجه خواهد بود. 
 
قبل از تولد حضرت موسى (ع) کسى باور نمى کردکه مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسى تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع) نشانى از باردارى در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پر اهمیت بود. جاسوس‌ها همه جا راکنترل می‌کردند وکار آگاهان حکومت هر حرکت مشکوکى را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودندکه اگر فرزندى از امام یازدهم متولد شود، نا بود می‌کنند.
 
در روایتی دیگر از حکیمه خاتون امام حسن عسکری به ایشان فرموده‌اند: «ما اوصیاء از شکم‌ها برداشته نمی‌شویم و مادرانمان، ما را در پهلوهای خود حمل می‌کنند، و ما از ارحام بیرون نمی‌آییم بلکه از طرف راست مادران خود بیرون می‌آییم زیرا ما نورهای خداوند هستیم که کثیفی به ما نمی‌رسد.»
 
حکیمه گفت: وارد اتاق شدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پاى افزارم را بیرون آورد، گفت: اى سیده من و سیده خاندان من، چگونه شب کردى؟
گفتم: بلکه تو سیده من و سیده خاندان منى.
گفت: اى عمه این چه سخن است؟!

گفتم: اى دخترم، خدا امشب به تو پسرى کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است; پس او خجالت کشید و حیا کرد، و رفت گوشه ای از اطاق نشست امام حسن عسکری ع سخنان ما را شنید و فرمود: «ای عمه! خداوند تو را جزای خیر بدهد.»

 

داستان تولد امام زمان
داستان تولد امام زمان (عج)

 

وقتى از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برخاستم.

من زودتر از شب‌های قبل به نماز شب مشغول شدم. نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براى تعقیب نرجس خاتون نیز از خواب بیدارو از اطاق بیرون رفت، وضوگرفت و مشغول نماز شب شد. نمازش را خواند وخوابید من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثرى از فرزند نیست.
هنوز نرجس در خواب بود، در شک افتادم، امام فریاد زد، عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده.
 
در حالى که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم
نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد، من به بالینش شتافتم و گفتم:
«بسم الله علیک» آیا چیزى احساس می‌کنی؟
گفت: بله، اى عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است که به تو گفتم.

در این حال، دیدم نرجس خاتون، اضطراب دارد، پس او را در بغل گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. امام حسن عسکری (ع) صدا زد که: «سوره قدر را بر او بخوان»

از او پرسیدم: «چه حالی داری؟»

نرجس خاتون گفت: ظاهر شد اثر آنچه مولایم فرمود.

پس مشغول خواندن سوره قدر شدم چنانچه امام حسن عسکری ع امر فرموده بود. پس آن طفل در شکم نرجس خاتون نیز با من همراهی می‌کرد و آنچه که من می‌خواندم را می‌خواند و بر من سلام کرد و من ترسیدم. امام حسن عسکری ع صدا زد و فرمود: که: «ای عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را درکودکى به حکمت بازکرده و در بزرگى حجت خود در زمین قرار می‌دهد.

سخن حضرت تمام نشده بود که ناگهان حضرت نرجس (س) از نظرم ناپدید شد و او را ندیدم. گویا پرده ای میان من و او زده شده بود. پس فریاد کنان بسوی حضرت امام حسن عسکری (ع) دویدم. آن حضرت فرمود: «برگرد ای عمه! که او را در جای خود خواهی یافت.»
 
پس من مراجعت نمودم و بعد از زمان کمی، پرده برداشته شد و نرجس خاتون را دیدم که بر وی نوری است که چشمم را خیره نمود و حضرت صاحب الامر (ع) را مشاهده کردم که به سجده افتاده و انگشتان سبابه خود را به طرف آسمان بلند کرده بود و مشغول ذکر خدا بود. هنگامى که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در حالى که در بازوى راستش نوشته است: جاءَ الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا

 و در سجدۀ خويش مى‌فرمود:

«اشهد ان لا اله الاّ اللّه، وحده لا شريك له و انّ جدّى محمّدا رسول اللّه و أنّ أبى أمير المؤمنين ولىّ اللّه. . ..»

گواهى مى‌دهم كه خدايى جز خداى يكتا، كه شريك و همتايى ندارد، نيست و نياى گرانقدرم محمّد صلّى اللّه عليه و اله پيام‌آور اوست. و پدر والايم امير مؤمنان عليه السّلام دوست و جانشين پيامبر خداست.

داستان تولد امام زمان (عج) معجزه ای است الهی که برای بشریت آورده شده است

آنگاه امامان نور را پس از امير مؤمنان عليه السّلام يكى بعد از ديگرى تا نام مبارك پدر گرانقدرش حضرت عسكرى عليه السّلام برشمرد سپس فرمود:

«بار خدايا! آنچه را به من وعده فرمودى تحقّق بخش و كار بزرگم را در پرتو قدرتت تدبير فرما و گامهايم را در قيام پرشكوه و آسمانيم براى برانداختن بيداد و ستم، و استقرار كامل عدالت و مهر در سراسر گيتى استوار ساز و به دست من، زمين را از عدل‌وداد لبريز گردان!»

 

داستان تولد حضرت مهدی (عج)
داستان میلاد امام زمان (عج)

 

پس از آن سر از سجده برداشت و به تلاوت اين آيۀ مباركه پرداخت:

«اشَهِدَ اَللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ اَلْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا اَلْعِلْمِ، قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْعَزِيزُ اَلْحَكِيمُ* إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللّهِ اَلْإِسْلامُ. …»

خدا گواهى داد و فرشتگان و دانشمندان نيز، كه: هيچ خدايى برپاى دارندۀ عدل، جز او نيست، خدايى جز او نيست كه پيروزمند و فرزانه است. بى‌ترديد دين در نزد خدا تنها اسلام است.

پس از تلاوت آيۀ شريفه عطسه كرد و فرمود:

«الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله، زعمت الظلمة أنّ حجّة اللّه داحضة لو أذن لنا في الكلام لزال الشك.»

يعنى: سپاس خداى را كه پروردگار جهانيان است و درود خداى بر محمّد و خاندانش باد!

بيدادگران چنين پنداشته‌اند كه: حجّت خدا از ميان رفته است امّا اگر خدا به من فرمان ظهور دهد، آنگاه ترديدها و ترديدافكنيها از ميان خواهد رفت.

آن كودك گرانمايه را برگرفتم و با شور و اشتياق، در دامان خود نشاندم. ديدم پاك و پاكيزه است. در اين هنگام، حضرت عسكرى عليه السّلام مرا ندا داد كه: «عمّه جان! پسرم را بياور!»

آن وجود گرامى را به پيشگاه پدرش بردم و آن حضرت او را به سبك مخصوص روى دست گرفت و زبان مبارك خويش را بر دهان او گذاشت. آنگاه با دست خويش، سر و چشم و گوش او را به سبكى خاصّ، اندكى فشرد و فرمود: «پسرم! سخن بگو.»

 

کلام آخر

داستان تولد امام زمان (عج) خود دلیلی است بر برحق بودن منجی بشریت. کسی که تمام گره‌ها به دست او باز خواهد شد و عالم را سراسر از حق خواهد کرد. پیشنهاد میکنیم مطلب اعمال روز نیمه شعبان در مفاتیح الجنان  را نیز مطالعه کنید.

 الهم عجل لولیک الفرج

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • واقعی خیلی قشنگ بود ممنون

  • سلام زندگی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خیلی زیباست ممنون ازلطفتون اجرتون باائمه

  • فاطمه کورکی نژاد قرائی

    من خیلی از این داستان خوشم آمد و خیلی از شما ممنونم

نظر خود را بنویسید