ستاره | سرویس روانشناسی – در نشستی مشاورهای کریس به من گفت: “من کاملا گیج شدهام. چون وقتی ازدواج کردم، وضع مالی بدی داشتیم با اینکه من و همسرم هردو کار میکردیم با این حال به اندازه پول اجاره خانه، در آمد نداشتیم. گاهی همسرم از وضع بد زندگیاش انتقاد میکرد. من انتقاد او را درک میکردم. اما حالا پولدار هستیم و وضع خوبی داریم. هر دو در کارمان موفق هستیم. نمیدانم چرا هنوز او ناراحت و گلهمند است؟ هر زن دیگری دوست داشت جای او باشد.
فقط کارمان دعوا و مشاجره است. وقتی وضع خوبی نداشتیم خوشبختتر بودیم. حالا هم قصد داریم که از هم جدا شویم.” کریس نمیدانست که زن به موج شبیه است. وقتی که با همسرش ازدواج کرد، گهگاهی موج همسرش فروکش میکرد. در آن شرایط کریس به احساسات همسرش گوش میداد و ناراحتی او را درک میکرد. برای کریس محترم شمردن احساسات منفی همسرش کار آسانی بود چون خود او هم وضعیتی مشابه همسرش داشت. از نظر کریس همسرش دلیل خوبی برای ناراحت بودن داشت، زیرا آنها پول کافی در اختیار نداشتند.
نیاز های عاطفی با پول تامین نمیشود
از نظر مریخیها پول، حلال تمام مشکلات است. وقتی کریس و پام فقیر بودند و برای تامین امرار معاش زحمت میکشیدند،کریس به درد دل همسرش گوش میداد و با او همفکری میکرد و میکوشید تا پول بیشتری بدست آورد و از همین رو، همسرش ناراحت نمیشد. پاد احساس کرد که شوهرش واقعا به او توجه دارد. اما هنگامی که وضع مالی آنها بهتر شد، پام گهگاهی دچار آشفتگی میشد؛ کریس نمیتوانست بفهمد که او چرا هنوز ناراحت است.
کریس چنین تصور میکرد که چون پولدار شدهاند همسرش باید همیشه خوشحال باشد. پام گمان میکرد که کریس دیگر به او توجه ندارد. کریس متوجه این موضوع نشد که پول نمیتواند مانع ناراحتی و آشفتگی همسرش شود. وقت موج پام فرو مینشست، با هم جروبحث و مشاجره داشتند چون کریس عصبانیت و ناراحتی همسرش را بیمورد و نابجا تلقی میکرد. عجیب اینجاست که هرچه آنها پول دارتر شدند، جرو بحث و دعوای آنها نیز بیشتر میشد. وقتی آنها فقیر بودند، عامل اصلی ناراحتی همسرش، پول بود. اما هنگامی که از نظر مالی مشکلی نداشتند و تامین بودند، همسرش توجه خود را بیشتر بر روی کمبودهای عاطفی متمرکز میکرد. این جریان طبیعی، عادی و قابل پیش بینی است.
زن پول دار بیشتر خود را مجاز میداند که ناراحت شود
به یاد میآورم که در مقالهای چنین نوشته شده بود: “یک زن پولدار را فقط یک روانپزشک پولدار می تواند به آرامش برساند.” وقتی زن به اندازه کافی پول در اختیار دارد، مردم و بهویژه شوهرش ناراحتی و اوقات تلخی او را به هیچوجه نمیپذیرد. او اجازه ندارد که همانند موج باشد و گهگاهی فروکش کند. همچنین مجاز نیست که احساساتش را کشف کند و در هر یک از جنبههای زندگیاش احساس نیاز بیشتری نماید.
از زنی که پولدار است چنین انتظار میرود که در تمامی لحظات خشنود و خرسند باشد، زیرا اگر او در زندگی از آن ثروت فراوان برخوردار نبود، وضع زندگیاش بسیار دشوارتر میشد. چنین انتظاری، هم غیرقابل اجرا و هم نامحترمانه است. بدون توجه به ثروت و دارایی، مقام و جایگاه، امتیازات یا شرایط، زن مجاز است که ناراحت شود. کریس وقتی دریافت که می تواند موجب خوشحالی همسرش شود، روحیهاش بهتر شد.
او به یاد آورد که وقتی وضع مالی خوبی نداشتند، به احساسات همسرش احترام میگذاشت و حالا هم پولدار شدهاند، میتواند دوباره همین کار را انجام دهد. او به جای آنکه احساس ناامیدی کند، فهمید که چگونه از همسرش حمایت کند. او صرفا تحت تاثیر این تفکر قرار گرفته بود که پول میبایست همسرش شاد و خرسند نگه دارد، در صورتی که واقعا توجه و درک او (مهمترین) منبع رضایت و خرسندی همسرش به شمار میرفت.
احساسات از پول مهمتر است
اگر از ناراحتشدن زن جلوگیری شود، مواقعی پیش میآید که او به راستی نمیتواند شاد شود، نیازمند آن است که به درون چاه خویش فرو رود تا در آن جا احساسات و عواطف خویش را تخلیه، بهبود و تصفیه نماید. این جریان طبیعی و بدون اشکال است. اگر قرار است که به احساسات مثبت عشق و شادی و اعتماد و حقشناسی دست یابیم، ناگزیریم که گاهی احساساتی چون خشم و اندوه و ترس و غم را حس کنیم.
وقتی زن به درون چاه خود فرو میرود، در آن زمان میتواند احساسات منفی خویش را به بهبود ببخشد. مرد نیز هنگامی که میخواهد به احساسات مثبت و خویشاوند دست یابد، باید با احساسات منفی روبهرو شود. وقتی مرد به درون غار خویش فرو میرود، در آن زمان میتواند احساسات منفی خویش را درک میکند.
در آخر خواندن مطلب آیا ازدواج کردن نشانه موفقیت و خوشبختی است؟ را نیز به شما پیشنهاد می کنیم.
منبع: کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی از دکتر جانگری