تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
این روزها از خدا فقط طلب مال و ثروت میکنی درحالیکه ثروتی داری به نام سلامتی که دیگران در حسرت آن هستند، قدر آن را بدان. اگر میخواهی به هدف برسی باید از خواب غفلت بیدار شوی، از دانایان و افراد باتجربه درباره راه رسیدن به هدف پرسش کنی و هرچه زودتر به سوی آن پیش بروی. برای رسیدن به مقصود باید خطرها را به جان خرید. زیرک باش و از اطرافت غافل نشو. اینکه پدر و خانواده تو چه جایگاهی دارند، اهمیت ندارد، این خودت هستی که باید گوهر ذات و قابلیتهای خویش را به منصه ظهور بگذاری. بیشتر به تکامل روحی خودت بپرداز و حرص ایام و مادیات را نخور. خداوند روزی بندگان را ضمانت کرده است و اجازه نمیدهد که تو فقیر و محتاج شوی.
غزل شماره ۴۵۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۵۸ حافظ
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۵۸ حافظ
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
ای دل، آن لحظه که از باده گلرنگ مست شده و از پا درآمدهای، جاه و جلال تو بدون داشتن طلا و گنج صد برابر از قارون بیشتر است.
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
آنجا که به درویشان بینیاز مقام بالانشینی و سروری میدهند، امیدوارم که مقام تو از همه بالاتر باشد.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در راه خطرناک منزل لیلی لازمه برداشتن اولین گام این است که مجنون باشی.
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
نقطه اصلی شروع دایره عشق را به تو نشان دادم. زنهار که فراموش کنی وگرنه تا به خود بیایی میبینی که از دایره بیرون رفتهای.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
قافله حرکت کرد و تو در خواب ماندی و بیابان پیش روست. کی حرکت میکنی؟ نشان راه را از چه کسی میپرسی؟ چه کار میکنی؟ چه حالی داری؟
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
اگر در دل آرزوی تاج سلطنت داری، حتی اگر از دودمان جمشید و فریدون هم هستی، جوهر ذاتی خود را نمایان ساز.
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
جامی از شراب سرکش و جرعهای از آن را به طرف آسمان بپاش. تا کی و چقدر از دست غم ایام اندوهگین و نگرانی؟
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
ای حافظ، از درویشی و تهیدستی منال که اگر اینگونه و مانند این غزل شعر میسرایی، هیچ انسان خوشقلب روا نمیدارد که تو برای معیشت افسرده و اندوهگین باشی.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
کوثر
فال حافظ مثیلی نداره سبحان الله انگار ته ته دلم رو خونده باشه ممنونم