تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
همه موجودات ریزهخوار عشقی هستند که ودیعه خداوند و هدیه او به آفریدگان است. با این حال برای رسیدن به مقصود باید تلاش کنی. همه توان و همت خود را به کار بگیر تا به آنچه که میخواهی برسی. خواب و خور انسان را از مرتبه خویش دور میسازد؛ سهل انگاری و سستی را رها کن. با دست روی دست گذاشتن و غم و غصه خوردن، به جایی نخواهی رسید. ایمان داشته باش و به خداوند توکل کن و از مشکلات راه نترس؛ باشد که در سایه همت و اراده، به مقصود خود دست یابی.
غزل شماره ۴۵۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۵۲ حافظ
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۵۲ حافظ
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
آفرینش انس و جن وابسته به وجود عشق است. پس تو هم در عشقورزی ارادتی نشان بده تا سعادتمند شوی.
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
ای بزرگوار، جهد کن تا از فیض عشق بیبهره نباشی، چرا که کسی بنده بیهنر را به سبب عیب بیهنری نمیخرد.
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیمشبی کوش و گریه سحری
تا کی به شراب صبحگاهی و خواب شیرین بامدادی میپردازی؟ بس کن و بکوش تا با توبه شبانه و گریه سحرگاه پوزش بطلبی.
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرینکار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
ای یگانه سوار شیرینحرکات، تو چه بازیگر زیبایی هستی که در پیش چشم دل نمودار و از دیده سر پنهان هستی.
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
هزار جان پاک و بیآلایش از اینکه تو هر صبح و شام بزمافروز دیگران هستی، در آتش رشک و حمیت سوختند.
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
چه کسی از طرف من به جانب وزیر این پیغام را میبرد؟ که یک بیت شعر فارسی دری را از من به خاطر بسپارد.
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
بیا شراب بنوش که اگر تو همچنان که من بهتجربه اوضاع این دنیا را آزمودم، بیازمایی شراب مینوشی و غصه نمیخوری.
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
پیوسته تاج بزرگی بر تارک زیبایی تو استوار بماند که تو زینت و آرایش و طالع و درخور فرمانروایی و تاج سر ما هستی.
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیهسایی و گل به جلوهگری
در آرزوی گیسو و چهره تو، باد صبا و گل به عطرافشانی پرداخته و به جلوهگری در میآیند.
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
اگر قابلیت دیدار دلدار را نداری، آهنگ وصال او مکن، زیرا وقتی نابینا باشی، از جام جهانبین چیزی عایدت نمیشود.
دعای گوشهنشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
دعای خیر عارفان گوشهگیر سبب دفع بلاست، چرا به ما که گوشهنشینی اختیار کردهایم با گوشه چشمی نظر نمیاندازی؟
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
بیا و با سرمایه زیبایی خود، فرمانروایی بر دلها را به دست آور و این داد و ستد را فراموش مکن که پشیمان خواهی شد.
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
راه عشق راهی بسیار پرخطر و دشوار است. پناه بر خدا اگر به منزل مقصود راه نیابی.
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر
امید این را دارم که به برکت دعای حافظ بار دیگر ببینم که در یک شب مهتابی با لیلای خود یعنی معشوقم قصه درد دل خود را بیان میکنم.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
نصرمن الله و فتح قریب افسر قول اردوی 201 سیلاب از جبل السراج پروان
در هر عرصه زندگی توکل بر خداوند جل جلاله کرده بودیم میکنیم و در آینده نیز خواهیم کرد چرا جز ذوالجلال و الاکرام دیگری رهنمای در زندگی برای ما نیست مگر هست محمد الرسول الله ص فرستاده و برگزیده شده او