تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
در گذشته و خاطراتت سیر میکنی و دلت پر از رازهای زیبا و خوش است. رقیبانت پیش روی تو قد علم کردهاند. کاری نکن که بعدها باعث پشیمانی شود. کسانی را داری که حاضرند برای رسیدن به مقصود به تو کمک کنند. راه و روشت آیین خوبان است. اگر میخواهی گمشده خودت را پیدا کنی بیشتر جستجو کن و به راههای جدید برو.
غزل شماره ۴۴۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۴۶ حافظ
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری
قبای حسن فروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۴۶ حافظ
صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
ای نسیم صبا، تو بوی خوش آن گیسوی سیاه خوشبو را به همراه داری، امیدوارم وزش تو پیوسته برقرار بماند چرا که عطر یار را به خود آوردهای.
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
میتوانم دلم را که جواهر رازهای جمال و عشق الهی در آن نگهداری میشود، به دست تو بسپارم به شرط آنکه از آن بهخوبی نگهداری کنی.
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
سوای این نکته که نگهبانان بدرفتار و تندخو تو را در میان گرفتهاند، بر اندام موزون و چهره دلپسند تو جای هیچ سخن و ایرادی نیست.
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش و هوش به مرغان هرزهگو داری
ای گل، تو که گوش شنوا و نیروی درک خود را به آواز پرندگان یاوهسرا میدهی، دیگر چگونه آواز بلبل داستانسرا میتواند پسند خاطرت باشد؟
به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری
با نوشیدن اندکی از شراب تو چنین سرمست شدم. بر تو گوارا باد. این شرابی که در سبوی توست از کدامین خُم برداشتهای؟ سبو کوزه سفالین کوچک است و خم ظرف سفالین بزرگ که در آن شراب یا سرکه میاندازند.
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
ای سرو کنار جوی، به سربلندی خود ناز مکن و فخر مفروش که اگر او را ببینی از خجالت سرافکنده خواهی شد.
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماهرو داری
مانند آفتاب جهانتاب که بر همه زیبارویان جهان و کشورهای حسن سروری دارد، ادعای سروری به تو میبرازد، چرا که چاکران زیباروی فراوان داری.
قبای حسنفروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
جامه عرضه زیبایی فقط بر اندام تو زیبنده است زیرا مانند گل به رنگ و بو و جمال آراسته هستی.
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جستجو داری
ای حافظ، در گوشه و کنار عبادتگاه صوفیان به دنبال گوهر عشق مگرد. اگر خواهان یافتن عشق هستی از آنجا بیرون برو.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.