تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
اعتدال و میانهروی را سر لوحه زندگیات قرار ده. طمع و حرص زیاد انسان را دچار گرفتاری خواهد کرد. اگر دست بخشنده داشته باشی و بخشی از مال خودت را در راه خدا انفاق کنی به هرچه میخواهی میرسی. بهتر است واقعبین و امیدوار باشی و زیرکی و هوشیاری را از دست ندهی. ادعای مظلومیت میکنی در حالیکه در حق دیگران ظلم کرده و اصلا به آنها فکر هم نمیکنی. مردمدار باش و در کل بنده خدا باش تا پادشاهی کنی.
غزل شماره ۱۰۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۰۵ حافظ
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۰۵ حافظ
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
صوفی (یکی از شخصیتهای ریاکار در دیوان حافظ) اگر که از شراب عشق به اندازه بنوشد و زیادهروی نکند، گوارای وجودش باشد وگرنه باید اندیشه عشق ورزیدن را فراموش کند.
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
کسی که میتواند یک جرعه شراب کمتر بنوشد و آن را از دست بنهد، امیدوارم که بتواند دست در گردن محبوب زیبا آورد و به وصل جانان برسد.
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
پیر روشندل و راهنمای ما در عرفان ما گفت که خامه آفرینش هیچ اشتباهی مرتکب نشده است، بر دیده پاکبین و خطا پوشاننده پیر ما مرحبا باد.
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
افراسیاب (شاه ترکان) که به گفتار سخنچینان مدعی گوش میدهد باید از دادخواهی خون سیاوش که به ستم ریخته شد، حیا کند. سیاوش یکی از شخصیتهای پاک و مظلوم داستانهای پهلوانی شاهنامه است که خونش به ناحق ریخته میشود.
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
هرچند آن یار از سر بزرگی و غرور با من مسکین سخنی نگفت و به من اعتنایی نکرد، جانم به قربان دهان شیرین و خاموش او باد.
چشمم از آینهداران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
چشمم آینهدار سبزه عذار و خال سیاه اوست یعنی زیباییهای او در چشم من منعکس شده و من با چشمانم جمالش را مینمایانم. آرزومندم که لبم بوسه دهنده بر شانه و سینهاش باشد.
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
اگر چشمان خمارآلود و نوازشگر مستان و مردمدار او، خون عاشقان را در پیمانه ریخته و بنوشد؛ گوارای وجودش باشد.
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
حافظ به سبب چاکری و غلام تو بودن در جهان شهره و معروف شد؛ امید که همیشه نشان غلام گیسوی تو بودن، در گوشش باشد. یعنی غلام حلقه به گوش زلف تو باشد.
منبع: شرح دکتر خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفیعلیشاه.
بدون نام
باری جناب خطیب رهبر شرح شما در مورد این غزل خواجهُ نازنین به دلم ننشست! شرمسار از رخ ساقی و میگلگونم