خلاصه مطالب امروز:
- ارتباط بین سر و دل
- عواقب ناداوری در فوتبال!
- کار، کار انگلیسه!
- درست اندیشیدن هنگام خواب
ستارگان مجازی امروزو با استوری حمید هیراد شروع میکنیم که برداشتشو واسه عموم آزاد گذاشته. بنظرم این شکل توصیف کسیه که قلبش به سرش پنالتی میزنه؛
آقا بیاین، مصداق واقعیشو براتون پیدا کردم.
الناز خانم حبیبی رو شاهدیم که با گردنبد رمل و اسطرلاب خودشون قابلیت اینو دارن که هرچی سلبریتی تو دنیا هستو یکجا پودر کنن، بفرستن تو هوا.
آقا، اجازه بدین بچه خودش که بزرگ شد راهشو انتخاب کنه، از حالا این بند و اون بندو نکنین تو روح و فکر بچه. اگه یونیسف این عکسو ببینه قطعاً به دادگاه لاهه علیه هوروش بند شکایت میکنه!
شمام وقتی میشنوین کهنه، یاد کفشای علی تو فیلم بچههای آسمان میافتین یا من فقط اینجوریام؟
یه مدته راه افتادم توی اینستاگرام و دارم یه لیست پر میکنم از همه آدمایی که گوش دارن و گوشدار بودنشون به اثبات رسیده. همین الان، پیش پای شما تیک خانم همتی رو زدم.
فریبا نادری هم که از داوری دیدار بازی استقلال و العین مثل همه مردم ایران به ستوه آمده بود، مجوز فحش دادن به این ناداور مالزیایی رو صادر کرد؛
امیرمهدی ژوله اما پیشنهاد آشنا و منصفانهای را در این زمینه ارائه نمود.
یه سری هم هستن که اول توهم توطئه بودن، بعداً خواننده شدن.
صحبت از چوب شد یاد قدیما افتادم. اون روزا واسه اینکه به درد چوب خوردن توی مدرسه عادت کنیم، یه شعری ساخته بودیم که واسه هم و دو میخوندیم، شعره این بود: “چوب معلم گُله، هرکی نخوره خُله”! ببین، حتی وزیرشم میدونه که دهه شصتیا نسل سوختن، بقول پژمان توی “خوب، بد، جلف”، اینو دیگه همه میدونن!
تصوری که ستاره حسینی از عکسش داره؛
چیزی که واقعاً هست.
توی عکس، الهه حصاری رو داریم که متاسفانه نیمه گمشدهشو هنوز پیدا نکرده؛
الهه جان، ما یه چیزایی پیدا کردیم، ببین همینه.
اون بالا رفتی چیکار؟ بیا پایین میفتی!
افسانه کمالی نوشته:
«معروف است که يك روز سفیر انگلیس در دهلی از مسیری در حال گذر بود که یک جوان هندی لگدی به گاوی زد
گاوی که در هندوستان مقدس است!
فرماندار انگلیسی پیاده شده و به سوی گاو میدود و گاو را میبوسد و تعظیم می کند!
بقیه مردم حاضر که می بینند یک غریبه اینقدر گاو را محترم می شمارد در جلوی گاو سجده میکنند و آن جوان را به شدت مجازات می کنند .
همراه فرماندار با تعجب میپرسد:
چرا این کار را کردید؟!
فرماندار می گوید:
لگد این جوان آگاه می رفت که فرهنگ هندوستان را هزار سال جلو بیندازد، ولی من نگذاشتم!»
البته عکس پست هیچ ارتباطی به هند و لگد و گاو و انگلیس نداره ولی کپشن پست، آموزنده بود.
احمد سعیدی نوشته:
«امیدوارم یه روز خوب برای همه ما بیاد!»
بشین تا بیاد.
خانم کاویانی، شما که جملات حکیمانتون مرزهای دو گیتی رو در افق در مینوردد دیگه چرا اجازه دادین که رو سرتون همچین کاری بکنن؟ شما به عنوان یک هنرمند همیشه در صحنه باید اینو در نظر داشته باشین که کسی که فرش میبافه نباید رو حصیر باشه!
پدرام کریمی نوشته:
«من هنوز نمی دانم , هر سالی که می گذرد، یک سال به عمرم اضافه می شود, یا یک سال از عمرم کم میشود.
شب بخیر»
پدرام جان، شبا توی رخت خواب به جای فکر کردن به این چیزا، گوسفندا رو بشمار تا زود خوابت ببره فرداش سرحال باشی.
مهتاب کرامتی نوشته:
«امروز . به مناسبت روز زن در کنار دانشجویان دانشگاه الزهرا ،به تماشاى فیلم#صفر_تا_سکونشستیم…»
“صفر تا سکو” همچنان قربانی میگیرد! پس از اکرانهای خصوصی و عمومی صفر تا سکو، اینبار نوبت رسیده به اکرانهای مناسبتی این فیلم. این روند فزاینده کی قراره متوقف بشه رو کسی دقیق نمیداند.
نعیمه نظامدوست نوشته:
«ممنونم از تکتم جان عزیزم مزون تکتم بانو که تا امروز لباسهای من و طراحی کردند و به خاطر اینکه کنار فرزند عزیزشون باشند به کانادا سفر کردند ، ممکنه دیگه اونجا بمونه ولی تیم خوبش همینجا مشغول کار هستند و خودش از راه دور کارهارو مدیریت میکنه . بازم ممنونم از محبتت تکتم جان عزیزم برای روزهای زیبایی که برای من ساختی ، همیشه با تو آرامش داشتم و هرلحظه دلشوره کاری رو داشتم تو همراهم بودی رفیق مهربونم.»
نعیمه خانم نظامدوست رو داریم که طراحی مانتوشونون کار یه مزون بوده. مبارکشون باشه؛
این پاککنها رو یادتونه؟ یادش بخیر.
امیرحسین صدیق نوشته:
«میترسم…..
میترسم از اینهمه دلهره، اینهمه خشونت، اینهمه نفرت، اینهمه فقر، اینهمه بیعدالتى، اینهمه دزدى، اینهمه زورگویى، اینهمه…
دیگر نمیترسم.
نمیترسم از مرگ.
شاید زندگى واقعى جاى دیگرى در جریان است…»
امیرحسین خان، فعلاً که ما داریم از چهره لطیف شما میترسیم. اگه ممکنه یه کم برو عقبتر یا حداقل نورتو کم کن.
تبریک میگیم به امیرمحمد عزیز که پلههای موفقیتشو داره هشتتا یکی طی میکنه!
وقتی تو مترو ایستادی و داری تلگرامتو چک میکنی.
ترینهای روز:
زشتترین: زشتترین امروزو میدیم به داور مالزیایی دیدار استقلال و العین امارات که با ناداوریهاش بخش عظیمی از فحشها رو سمت خودش روانه کرد.
عجیبترین: عجیبترین امروز، سهم مجید خراطها و شاخ و شونه کشیدنش واسه رقیباشه.
ترسناکترین: ترسناکترین امروز مال جناب صدیق هستش که با دیدن تصویرشون لرزه بر اندام هر جنبدهای میفته.
مثل همیشه، مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات ارزشمند شما همراهان همیشگی، درباره این بخش خبری ستارگان مجازی هستیم. تا فردا، خدا یار و نگهدارتان.