ستاره | سرویس روانشناسی – زوجهای زیادی وجود دارند که عشق و عاطفه و اهمیت میان آنها از خیلی وقت پیش از بین رفته و ازدواجشان معنویت خود را از دست داده است. کسانی که بتوانند خود را از این وضعیت رها کنند، گویا از سوراخی مرطوب و تاریک به سمت درخشش زنده و گرمی خورشید بیرون آمدهاند. آیا میتوان این عشق از دست رفته را دوباره زنده کرد؟
چرا افراد در زندگی بدون عشق میمانند؟
بیشتر این روابط پوچ به دلیل ترسهای عصبی پابرجا میمانند. بقیهی آنها به دلیل نگرانی بابت افکار عمومی، تردیدهای مذهبی، فرزندان و فشارهای مالی و امثال آن دوام میآورد. بعضی از مردم متوجه امید واهی شان نسبت به ازدواج شان میشوند اما به جای تمام کردن رابطهشان در مشکلات دست و پا میزنند.
بعضی از مردم باور دارند که میتوانند کسی را عاشق خودشان کنند. در حال که برای عشق نمیتوان قانون وضع کرد. مردم زیادی انرژی و زمانشان را بیهوده صرف تلاش برای به دست آوردن عشق کسی میکنند که دوستشان ندارد. اما وقتی عشقی مرده باشد دیگر مرده است. سعی در زنده کردن چیزی مرده مثل دادن تنفس مصنوعی به یک جسد است.
وقتی یک متخصص به زوجی که یکدیگر را دوست ندارند مشاوره میدهد، از لحاظ حرفهای اعلام ورشکستگی ازدواج میکند یا معتقد است که تقدیر این بوده است. پزشکان خیلی سریع متوجه از دست رفتن امید به زنده ماندن میشوند اما روانشناسان و مشاوران سعی میکنند این جسد را با تنفس مصنوعی دوباره احیا کنند. زوجهای زیادی هستند که بهتر است از هم جدا شوند اما در فضایی سرشار از بیعلاقگی همراه با تنفر با هم زندگی میکنند. بعضی به واسطهی اعتقاداتشان باهم میمانند و بیشتر آنها به دلیل ترس با هم زندگی میکنند. ازدواج بدون عشق هدر دادن زندگی است.
آیا بازگرداندن عشق و هیجان از دست رفته امکانپذیر است؟
چنانچه بین زن و شوهر اندکی درک احساسی وجود داشته باشد و هم زن و هم شوهر تصمیم بگیرند برای بهبود رابطه خود کاری کنند احتمالا میتوانند عشق و حرارت از دست رفته را به زندگی خود بازگردانند. چنانچه شما و همسرتان متعهد شوید برای موفقیت رابطه و ازدواجتان هر کاری لازم است انجام دهید و چنانچه هنوز در زمینههای دیگر زندگیتان تفاهم دارید، تسلیم نشوید. هرگز برای شروع مجدد دیر نیست.
بنشینید و دستان همسرتان را بگیرید و به او بگویید که چقدر دلتان برای نزدیکی روحی احساسی و نیز جسمانی گذشته تنگ شده است. سپس بی آنکه او را سرزنش کنید به او بگویید که میخواهید به همراه شما در جهت تغییر رابطه کار و تلاش کند تا رابطهتان را از یک دوستی خواهر و برادری ساده به رابطهای هیجان انگیز تبدیل کنید.
به او بگویید او نیز درست مانند شما شایسته برخورداری از عشق و محبت بیشتر است. هنگامی که هر دوی شما خود را متعهد سازید عشق ورزی و محبت را بیاموزید و مهارتهای ارتباطی معرفی شده در سخنرانیها و کتابهای مختلف را به کار ببندید، خواهید دید که به سطوح جدیدتر و بالاتر ارتباط، نزدیکی و صمیمیت و همین طور بازگرداندن میل جنسی بین یکدیگر دست خواهید یافت.
با کار و تلاش و آموزشهای روحی – احساسی به طور کامل امکان پذیر است که شور و حرارت و کشش از دست رفته را بازگردانید و حتی به عشق و صمیمیت بیشتر برسید.
نشانههایی که از عشق مرده و پایان رابطه خبر میدهد
۱- هنگامی که به این نتیجه برسید که با نامزد یا همسرتان تفاهم کافی ندارید. شما باید به همان اندازه که عاشق همسرتان هستید از او و شخصیت او نیز خوشتان بیاید. تا وقتی شخصی را که با او تفاهم کافی دارید پیدا نکردهاید، متوجه این حقیقت نخواهید شد که ترک کردن رابطه بدون تفاهم پیشین تا چه حد درست بوده است.
۲- چنانچه متوجه شدید نامزد یا همسرتان برای شما از جاذبه جنسی کافی برخوردار نیست تا رابطه شما از یک دوستی ساده متمایل شود، نامزد یا همسرتان را آزاد کنید تا هریک بتوانید زوج مناسبتری برای خود بیابید. به خاطر داشته باشید چنانچه در ابتدا نسبت به نامزد یا همسرتان در خود احساس جاذبه جنسی میکردید و این احساس را به طور موقت گم کرده یا از دست دادهاید، باید هرچه از دستتان برمیآید انجام دهید تا آن را التیام بخشید و نجات دهید. در این گونه مواقع نباید سریع تصمیم طلاق و جدایی بگیرید.
۳- شما و نامزد یا همسرتان در دو سمت و سوی صددرصد متفاوت حرکت میکنید. هنگامی که اهداف و سبکهای رشد و تغییر شخصی شما از شباهت کافی برخوردار نیست، به نوعی نشانه های پایان رابطه هستند و به شما گوشزد میکنند، دیگر ادامه زندگی مشترک تصمیم درستی به شمار نمیآید و به رضایت احساسی – عاطفی شما منجر نمیشود.
۴- نامزد یا همسرتان ضعف مهلکی دارد که مایل نیست با آن روبه رو شود و در جهت تغییر آن گامی بردارد. ضعفهای مهلکی نظیر میخوارگی، مصرف مواد مخدر، اعتیاد به پورنوگرافی و خشم و عصبانیت.
۵- از دیگر نشانه های پایان رابطه این است که نامزد یا همسرتان از اینکه برای بهبود رابطه یا ازدواجتان کاری کند امتناع میورزد. حقیقت انکارناپذیر این است که تا همسرتان مایل نباشد در رابطه و ازدواجش با شما نقشی فعالتر ایفا کند، نمیتوان گفت با شما هیچگونه مودتی داشته است.
اگر اندکی احساس همراهی بین زن و شوهر باشد، مثل کمی عاطفه یا درک احساسی، قابل درک است که باید از طلاق جلوگیری کنند. بزرگسالان همراهی عاطفی و تفاهم را عاملی برای حفظ ازدواج میدانند. اما در ازدواجهای ناموفق زن و شوهر از یکدیگر متنفرند و هر چیزی راجع به دیگری موجب آزارشان میشود.
در آخر خواندن مطلب «طلاق یا ماندن در یک ازدواج ناموفق؟!» را به شما پیشنهاد می دهیم.
منابع: ۲۳ باور مخرب در ازدواج، از باربارا بپرسید
محمد میرفخرایی
با سلام و خسته نباشید
من و خانومم ۶ سال باهم زندگی میکنیم، همسرم بی نهایت عاشق من بود به طوری که همیشه میگفت میبینمت یا بغلم میکنی ضعف میکنم، ۴ سال از رابطه ما گذشت، من چند بار بیکار شدم و مدتی خرج و مخارج افتاد گردن همسرم، در این بین منم اشتباهات زیادی انجام دادم مثل کم توجهی و کم محبتی، البته نه از روی عمد، به من میگفت داره حسم بهت میمیره، برای من تولد گرفته بود و ما اون شب دعوامون شد، بعد از اون کشمکش بینمون زیاد شد تا جایی که برای یه مدت تصمیم گرفتیم جدا زندگی کنیم، ۵ ماه گذشت، من بهش قول دادم که همه چیز و جبران میکنم و واقعا هم برگشتم به همون دوران خوب، ولی تا الان که ۴ ماه هم گذشته نمیتونه به من حس بگیره، چه جنسی چه محبتی، میگه تو خیلی تغییر کردی ولی الان فقط دوستت دارم و عاشقت نیستم، خودش میگه دارم تمام تلاشمو میکنم ولی نمیشه، حالا که من تمام خلا ها رو پر کردم داره زندگیمون نابود میشه، میخواستم راهنماییمون کنید برای برگردونون عشق خانومم به این رابطه. ممنون