ستاره | سرویس روانشناسی – نژادپرستی به تبعیض یا نفرت نابهجا از یک انسان صرفا به دلیل نژاد وی اشاره دارد و تنها به رنگ پوست محدود نمیشود بلکه عوامل دیگری نیز مانند مذهب، زبان، ملیت و… میتواند دست مایه تعصبات نژادپرستانه شود. به عنوان نمونههای رفتار نژادپرستانه میتوان به تبعیض علیه سیاه پوستان اشاره کرد. عربستیزی و افغان ستیزی نیز، نمونههایی از رفتارهای نژادپرستانه است که گاهی در میان برخی از ایرانیان دیده میشود.
نژاد پرستی چیست؟
نژادگرایی نظریهای است که میان نژاد و پدیدههای غیر زیستشناسی مانند دین، آداب، زبان و… رابطه ایجاد کرده و برخی نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشری میشمارد. در این نظریه برتری نژادی مستقل از شرایط محیطی و اجتماعی رشد افراد عمل کرده و دست تقدیر برخی نژادهای بشر را برتر و برخی دیگر را کهتر گردانیده است.
به طور سادهتر، نژاد پرستی نوعی از پیشداوری و تبعیض است که متمرکز بر تفاوتهای ظاهری حاصل از تفاوتهای نژادی و نیز تفاوتهای فرهنگی حاصل از زبان، آداب و رسوم، دین، تاریخ و امثال آن است. مثلا من سفیدم و تو سفید نیستی، پس من از تو برترم.
به نظر میرسد که ویژگی مشترک انواع مختلف نژادپرستی از این قرار باشد:
- در نژاد پرستی برای یک نژاد یا قوم، صفت یا صفاتی «ضروری و انحصاری» تصویر میشود.
- این ویژگیهای «ضروری و انحصاری» نیز طوری تصویر میشود که به «برتری ذاتی» یک نژاد بر نژاد دیگر (برتری زیستشناختی) و «فرودستی» یک نژاد در مقابل نژادهای دیگر (فرودستی زیستشناختی) میانجامد.
- از همه مهمتر آنکه این «برتری» یا «فرودستی ذاتی» نژادی، در نهایت به داوری منفی اخلاقی و تبعیض نژادی میانجامد.
مثلا تصویر کردن عرب به عنوان «سوسمارخور» یا «صحراگرد»، و سپس این تصویر را مبنای قضاوت اخلاقی منفی در باب عرب به طور کل قرار دادن، و سرآخر نغمه «از این سرزمین بروید!» سر دادن، نمونه آشکاری از نژادپرستی عربستیز است.
ایراد نژاد پرستی چیست؟
سه ایراد عمده نژادپرستی، از میان اشکالات بسیاری که به آن وارد است، به طور خلاصه از این قرار است:
۱- اصولا نژاد، به معنای زیستشناختی کلمه، وجود ندارد.
- تلقی رایج از نژاد که به آن «طبیعیباوری نژادی» میگویند، تلقی زیستشناختی از نژاد است. بر اساس این تلقی، که سابقهای کهن دارد، نژادها دارای هستهای طبیعی (و شاید ژنتیک) است که: ۱- ارثپذیر است، ۲- همه اعضای یک نژاد، و نیز صرفا اعضای همان نژاد، دارای آن هسته است و ۳- این هسته طبیعی، گرایشهای رفتاری، شخصیتی و فرهنگی اعضای آن نژاد را تبیین میکند. نژاد به این معنا امروزه در میان فیلسوفان و دانشمندان طرفدار جدی ندارد. گرچه فیلسوفان و دانشمندان در مخالفت با تلقی طبیعیباورانه از نژاد همداستاناند، در باب این که چه تلقی جایگزینی از نژاد قابل دفاع است، اتفاق نظر ندارند. این اختلاف نظر تا حدی است که برخی از فیلسوفان پیشنهاد کردهاند مفهوم نژاد را از اساس باید کنار نهاد.
۲- برتری نژادی، به معنای زیستشناختی کلمه، وجود ندارد.
- اگر نژاد به معنای زیستشناختی کلمه وجود نداشته باشد، آنگاه برتری نژادی نیز قابل دفاع نیست زیرا یا مفهومی به نام نژاد را باید از اساس کنار نهاد و یا معنایی غیر زیستشناختی (مثلا نژاد به عنوان مفهومی برساخته اجتماع) برای آن قائل شد. تلقیهای غیر زیستشناختی از نژاد اما جایی برای برتری «ذاتی» و «ضروری» یک نژاد بر نژاد دیگر باقی نمیگذارد.
۳- حتی اگر، به فرض، نژاد (به تلقی زیستشناختی) وجود داشته باشد، و حتی اگر به فرض، بتوان نشان داد که نژادی بر همه یا برخی نژادها «برتری همیشگی» یا «موقتی» دارد، چنین امری نمیتواند مبنایی برای تبعیض باشد.
- وابستگی نژادی، به خودی خود، نمیتواند عاملی برای تبعیض معقول باشد (به فرض که چیزی به عنوان تبعیض معقول وجود داشته باشد). برای مثال تعلق یا عدم تعلق نژادی فرد در حال غرق شدن هیچ اثر مثبت یا منفی بر وظیفه اخلاقی ما در قبال او ایفا نمیکند. این موضوع نه تنها در باب وضعیت نجات فرد در حال غرق شدن بلکه در باب هر وضعیت عادی یا غیر عادی دیگری نیز صادق است. این بدان معنا است که: انسانها صرفنظر از رنگ پوست و وابستگی نژادی و قومی نسبت به یکدیگر دارای حقوق و وظایفی هستند و وابستگی یا عدم وابستگی به یک نژاد (حتی نژادی، به فرض، «برتر» یا «فروتر») تغییری در این وظیفه ایجاد نمیکند.
نژادپرستی عاملی برای تسلط و کنترل
هرگاه فردی اجازه دهد عقاید متعصبانهاش مانع از رشد و حرکت دیگری شود تبعیض نژادی رخ دادهاست. و آنان که همه افراد یک نژاد را از برخی مشاغل خاص، مسکن، حقوق سیاسی، فرصتهای تحصیلی یا تعاملات اجتماعی محروم میکنند عاملان تبعیض نژادی هستند.
یکی از دلایل مطرح کردن و اعمال روند نژادگرایی این است که میتواند سلطه و کنترل را تضمین کند و این معمولا توسط گروههای نژادی که اکثریتاند بر گروههایی که اقلیتاند اعمال میشود. علت اصلی آن این است که اکثریت، از قدرت گرفتن اقلیت، بیمناک است و با استفاده از سلسله مراتب قدرت و ایجاد بروکراسی مورد پسند خود، سبب میشود تا چهره گروه اقلیت را خدشهدار ساخته، موقعیتهای ارتقا دهنده اجتماعی را سلب و تصویر ناشایست، ناپسندیده، و فروتری از آن را در بین اجتماع به نمایش بگذارد.
آپارتاید، تبعیض، تحقیر و توهین به نژادهای اقلیت در قرن بیستم و بیست و یکم میلادی ادامه داشته و به خشونت و قتل توسط گروههای نژادپرست و نظامهای حامی نژاد پرستی تبدیل شده است. مصداق بارز آن، رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بود که قهرمان مبارزه با نژادپرستی، نلسون ماندلا به مبارزه با آن برخاست و با قیام مردمی به پیروزی رسید.
مشهور است که ابوالحسن خرقانی، عارف بزرگ ایرانی، بر سر در خانقاه خویش نوشته بود: «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد». سخن متین شیخ خرقان را امروزه نه تنها در باب ایمان، که در باب نژاد، جنسیت، گرایش جنسی، دیدگاه سیاسی و امور دیگری از این دست نیز میبایست به کار برد.