سفره حضرت قاسم | وسایل حجله و سینی حضرت قاسم چیست؟

حضرت قاسم(ع) توسط عمربن سعد به شهادت رسید. برای توسل به ایشان، سفره‌ مذهبی شبیه حجله پهن میشود و وسایل سفره حضرت قاسم شبیه سفره عقد است.

حضرت قاسم (ع) برادرزاده امام حسین (ع) و یکی از شهدای کربلاست که از زمان وقوع حادثه عاشورا در بین شیعیان مورد احترام قرار می گیرد. در برخی از کتب تاریخی مطالبی در مورد داستان ازدواج و عروسی حضرت قاسم در کربلا بیان شده که چندان صحیح نمی‌باشد.

در اصل حجله، سینی یا سفره حضرت قاسم بیشتر مربوط به این محتواهای ناموثق است. احترام و گرامیداشت این بزرگواران همیشه قابل تقدیر بوده ولی کج روی و دور شدن از اصل مفهوم عاشورایی کار غلط و بیهوده‌ای است. قبل از شروع هر کار بهتر است از ریشه و مبنای آن آگاه شده و سپس سفره‌ای مانند سفره حضرت قاسم (ع) پهن نماییم.

 

سینی و سفره حضرت قاسم (ع)
سینی و سفره حضرت قاسم (ع)
 

سینی حضرت قاسم یا سفره حضرت قاسم

سینی حضرت قاسم یا سفره حضرت قاسم سفره‌ای است که با نیت رفع گرفتاری و گرفتن حاجت با توسل به حضرت قاسم در روز ششم ماه محرم تزیین و پهن می‌کنند. (متن نوحه شب ششم محرم) وسایل سفره حضرت قاسم و شکل و شمایل این سفره، درست مثل خنچه‌ای است که برای عروس و داماد درست می‌کنند اما با این تفاوت که از شادی خبری نیست زیرا حضرت قاسم تازه دامادی بود که به شب زفاف نرسید و شهید شد …

بر همین اساس، هر کسی خواسته یا حاجتی داشته باشد، روی صورت را پوشانده و سینی را بلند می‌کند و در دل، به امید جواب گرفتن از جوان ناکام، طلب حاجت می‌کند.

 

وسایل سفره حضرت قاسم چیست؟

وسایل سفره حضرت قاسم یا حجله حضرت قاسم (ع) شامل نوعی پارچه تور سبز رنگ با چراغ‌های سبز و شمع و غیره است. این وسایل به گونه‌ای چیده می‌شود که مثل حجله دامادی است و افرادی که آن را در اختیار دارند به دیگران هم قرض داده و یا بابت آن پولی می‌گیرند که باز آن را هزینه همه وسایل می‌کنند. این حجله داخل یک اتاق نصب شده و در داخل آن حنا، نقل، و شکلات و غیره گذاشته می‌شود.

چیدمان حجله به گونه‌ای است که می‌توان داخل آن شد. زنان داخل آنجا شده، دو رکعت نماز حاجت می‌خوانند و بر این باورند که حاجت آن‌ها برآورده می‌شود. در کنار این حجله مراسم روضه‌خوانی برپا می‌شود. غذادادن به حضار جزو برنامه رسمی نیست اما بسته به اوقات خاص ممکن است سفره‌ای هم پهن شود.

طبعا روضه هم معمولا روضه حضرت قاسم یا روضه حضرت علی اکبر است. طی این مراسم در اطراف حجله شادی هم می‌شود و زنانی هستند که بارها به دور آن چرخند.

 

حضرت قاسم کیست؟

قاسم پسر حسن‌ بن‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب، برادرزاده و از یاران امام حسین (ع)در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی (بین ۱۳ تا ۱۶ سال) پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد. قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام نرگس بوده‌است.

وی پس از عون‌بن‌عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش)، پیش حسین‌ بن‌ علی رفت و از او دستوری خواست. ولی حسین‌ بن‌ علی به او دستوری نداد. وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه بگیرد. در حدیثی از امام سجاد، امام چهارم شیعیان نیز آمده‌است که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.

 

سفره حضرت قاسم
سفره حضرت قاسم
 

شهادت حضرت قاسم(ع)

شب عاشورا، امام حسین(ع) رو به اصحاب فرمود: فردا همه‌ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه‌اش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد: از عسل شیرین‌تر است.

امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته می‌شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می‌شود. روز عاشورا قاسم(ع) خود را آماده‌ی جنگ کرد و به حضور امام حسین(ع) آمد تا از او اجازه‌ی جهاد بگیرد، امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردند، سپس قاسم(ع) اجازه‌ طلبید و امام به او اجازه نمی‌داد. هرچه آن امامزاده‌ی بزرگوار در اجازه‌ی جهاد، مبالغه می‌کرد، حضرت مضایقه می‌فرمود تا آنکه بر پای عموی خود افتاد و چندان بر آن بوسه زد و گریست تا از امام اجازه گرفت.

بعضی نقل می‌کنند که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدان، عمامه‌اش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم(ع) نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم(ع) بست. شاید اینکه در سخن حمیدبن مسلم چهره‌ی قاسم(ع) به نیمه‌ی قرص ماه تعبیر شده از این رو بود که پارچه‌ی عمامه نیمی از صورت او را پوشانده بود.

آنگاه حضرت قاسم(ع) به سوی میدان رفت و در حالیکه اشک بر گونه‌های مبارکش روان بود فرمود: اگر مرا نمی‌شناسید، من قاسم پسر حسن(ع) و نوه‌ی پیامبر(ص) هستم که برگزیده‌ای از سوی خداوند است، این عمویم حسین(ع) است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است. خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد. سپس کارزار سختی نمود، به طوری که با آن کمی سن، تعدادی از دشمنان را کشت.

سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خدا سوگند به این پسر حمله می‌کنم، گفتم سبحان‌الله این چه قصد و اراده‌ای است که نموده‌ای؟ این گروهی که پیرامون او را فراگرفته‌اند، برای او بس است آن مرد گفت: سوگند به خدا، بر او می‌تازم. پس بر قاسم(ع) تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت، حضرت قاسم(ع) با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو! به فریادم برس… 

می‌گویند: چون صدای قاسم(ع) به گوش امام حسین(ع) رسید، آن حضرت با شتاب سربرداشت و به قاسم(ع) نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد و با شمشیری دست او را جدا نمود. عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند، سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینه‌ی اسب‌ها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. 

چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم(ع) است و آن جوان در حال جان کندن می‌باشد و پای بر زمین می‌ساید. حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد.

دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که ترا کشتند. آنگاه امام حسین(ع) قاسم(ع) را از زمین برداشت و در بر کشید و سینه‌ی او را به سینه‌ی خود چسباند و به سوی خیمه‌ها روان گشت، در حالیکه پاهای قاسم(ع) بر زمین کشیده می‌شد. سپس او را در نزد پسرش، علی‌بن‌الحسین(ع) در میان کشته شدگان اهل‌بیت خود، جای داد. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید