خلاصه مطالب روز:
- “گلشیفته”، به زودی!
- “رابی” کیست؟
- عموپورنگ و حمام آفتاب
- بازیگر درخشان آینده را بشناسید
از اثرات نگرانکننده بالا رفتن سن ازدواج در کشور!
امیر احمد انصاری برداشته گربه رو کرده بچهش. خاله بچه هم که بچه رو میکنه گربهش! اون یکی هم که بعد از مردن گربهش تا سرحد خودکشی پیش میره. من شدیداً به فرمانروایی قریبالوقوع گربهها بر انسانها در آیندهای نه چندان دور معتقدم.
به گزارش منبع آگاهی که نخواست نامش فاش شود، تنها ساعاتی پس از انتشار این استوری، ستایش سادات موسوی در یک رستوران بینراهی، در مرز افغانستان-پاکستان و در حال شستن ظرف رویت شد. این در حالیست که هنوز خانواده وی متوجه غیبت او در خانه نشدهاند!
زین پس به جای واژه ثقیل و نامانوس “رابعه” بگین “رابی”!
لازم به ذکره که اینم رابی اوناست!
پنجرهدن داش گلیر ، آی بری باخ، بری باخ!
منم یه بار واسه خونواده مشهد رفتنو بهونه کردم و با دوستام یه هفته رفتم شمال. بعد واسه اینکه دروغ نگفته باشم، مسیر برگشتو جوری انتخاب کردم که حتماً از مشهد عبور کنم. یه کم راهم دور شد ولی دیگه عذاب وجدان نداشتم.
صحنه منشوری دیده بودیم ولی اسم منشوری نشنیده بودیم.
اینم یه مسابقه تلویزیونیه به اسم “دستپخت”، که پس از “شب کوک” دومین برنامه کاملاً وطنی و بدون تقلید محسوب میشه.
علی جون توی این عکس شبیه ارواح طیبه مومنین در بهشت افتادی، یه کم نورت زیاده کمش کن.
گلاب به روتون، ولی اینجور که خانم نظری نوشتن اگه تو دستشویی قهقهه بزنیم، باید یه راست بیفتیم وسط باغ گل یاس!
ترلان پروانه که دیرش شده بود، با عجله دم دست ترین لباسی که بودو پوشید و از خونه زد بیرون. بعداً متوجه شد که اونی که برداشته حوله حموم بوده!
وقتی منافع شخصیت در خطره و در عین حال صداقت هم داری!
میلاد جان خیالمو راحت کردی. الان دیگه راحت دوستامو مسخره میکنم و بهشون میخندم. به هم بخندیم، با هم نخندیم.
سردار جان، یه کم دندون سر جیگر میذاشتی جام جهانی بگذره بعد میرفتی. سردار، سرجوخه برنگرده صلوات.
وقتی انگشت کوچیکه پات میخوره به پایه مبل.
لیلا اوتادی نوشته:
«یه سوال برام پیش اومده،لطفا بگین شما هم این دوتارو میبینید قربونشون میرید ودلتون ضعف میکنه ویهو میریزه یافقط من اینجوری ام؟؟؟!!!
پ.ن:امروز توی پرواز از شیراز تاتهران فقط قربونشون رفتم بخصوص چپیه که توی فیلم یهو از توی سطل آب بلند میشه»
ما فقط به سمت راستیه این حسو داریم ولی سمت چپیه رو فقط شما اینجوری هستین که دلتون ضعف میکنه و یهو میریزه. بنظرم جا داره که به دقت علتیابی بشه.
داریوش فرضیایی نوشته:
«بعضی از کامنت ها رو که میخوونم
تازه میفهمم چه ذهنهای مسموم و وحشتناکی در افراد میتونه وجود داشته باشه.طرف بجای خواندن کپشن وفهمیدن مقصود نویسنده ، بلافاصله برداشت ذهن بیمارش را مینویسد و با تمام بی حیایی و جسارت براحتی توهین و فحاشی میکند هرچند تعدادشان اندک شمارست ولی واقعا چرا!!؟؟
جالب اینجاست وقتی به پیج شان سر میزنی کلی مطالب اجتماعی و عاطفی هم پست کرده اند
تازه ادعای فرهنگ هم میکنیم ، کدام فرهنگ !!! تمام کسانیکه فحاشی میکنن بنوعی هموطن من و شما محسوب میشوند
پس چرا باید نسبت بهم اینقدر بی رحم و نامرد باشیم
واقعا هیچ جای دنیا مثل اینجا نمیشه
متاسفم برای خودمون
پی نوشت :
بیخیال بابا حمام آفتابت رو بچسب»
یه مقدار تند رفتی ولی ما فعلاً کاری به اون نداریم. فقط بنظرت یه کم لباسات واسه حموم آفتاب گرفتن زیاد نیست آیا؟
نظر به اینکه بازیگری کفاف هزینههای زندگی رو نمیده، بهرنگ علوی شبها با گاری به فروختن شلغم، لبو و باقلا مشغوله. بفرما لبو بهرنگی!
شیوا طاهری مشفق که به همراه خانواده به پارک رفته بود، شب سردش شد! واسه همین هم مامانش پتویی که روی حصیر انداخته بودنو بهش داد که بگیره دورش سرما نخوره. این شد که شد این!
مهدی جان، عکست بیشتر القا کننده فلاکت عظماست تا آرامش. میخوای یه مستراح برو و بیا ببینیم بهتره میشه.
ترینهای روز:
عجیبترین: عجیبترین امروز، سهم سریال “گلشیفته”ست که نمیدونیم آیا واقعاً واسه اسمش مجوز میگیره یا نه.
بامزهترین: بامزهترین امروزو تقدیم میکنیم به عکسی که خانم اوتادی از اون کوچولوها منتشر کرده بودن.
جالبترین: جالبترین امروزو میدیم به عکس بهرنگ علوی پای گاری لبو و باقلا. جالب میشه اگه واقعاً سلبریتیها به صورت نمادین هم که شده یه شب ازین حرکتا بزنن. حداقل واسه طرفداری از اون صنف خاص.
مثل روزهای گذشته، مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات شما همراهان عزیزِ این بخش خبری هستیم. تا فردا و ستارگان مجازی دیگر، بدرود.