شعر عاشقانه برای همسر مضامینی همچون تعهد و صمیمیت در خود دارد. افراد صاحب ذوق گاهی دلنوشته های زیبا برای همسر مینویسند، گاه از بهترین جملات عاشقانه برای همسر و شعر در مورد دوست داشتن برای ابراز علاقه استفاده میکنند و اگر هم طبع شعری داشته باشند، برای همسر مهربان خود شعر میسرایند. در مطلب حاضر شعرهای عاشقانه معاصر برای همسر را به تفکیک غزل عاشقانه برای همسر آماده کردهایم که در هر قسمت اشعار عاشقانه زیبایی خواهید خواند.
شعر عاشقانه برای همسر
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزلهاست جهان را، اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را میجویم
تازه مییابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرامتر از پلک تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محمدعلی بهمنی
❅♥❅♥❅♥
در بگشای و به درون آی
نزدیکتر و نزدیکتر
مرا خواهی یافت
روی یک موج بلند
روی یک قله کوه
روی یک شاخه تر
روی بغض یک شبنم
و لغزش یک طلوع
و صدایی که تا ابد خواهد ماند:
دوستت دارم
یعقوب عباس پور
❅♥❅♥❅♥
من به غیر تو نخواهم چه بدانی چه ندانی
از درت روی نتابم چه بخوانی چه برانی
دل من میل تو دارد چه بجویی چه نجویی
دیدهام جای تو باشد چه بمانی چه نمانی
من که بیمار تو هستم چه بپرسی چه نپرسی
جان به راه تو سپارم چه بدانی چه ندانی
ایستادم به ارادت چه بود گر بنشینی
بوسهای بر لب عاشق چه شود گر بنشانی
میتوانی به همه عمر دلم را بفریبی
ور بکوشی ز دل من بگریزی نتوانی
دل من سوی تو آید بزنی یا بپذیری
بوسهات جان بفزاید بدهی یا بستانی
جانی از بهر تو دارم چه بخواهی چه نخواهی
شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی
مهدی سهیلی
❅♥❅♥❅♥
طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن، دل به ستارهها بزن
تکیه به شانهام بده، دل به ترانهام بده
راوی آوارگیام، راه به خانهام بده
یکسره فتح میشوم، با تو اگر خطر کنم
سایه عشق میشوم، با تو اگر سفر کنم
شبشکن صد آینه با شب من چه میکنی؟
این همه نور داری و صحبت سایه میکنی
وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع میکنم ولولهای دوباره کن
با تو چه فرق میکند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم
افشین یداللهی
❅♥❅♥❅♥
خوابیدهای آرام مثل بچه قوها
بیدارم، اما با تمام آرزوها
بیدارم و حال مرا باید ببخشی
که دست بردم بی اجازه لای موها
من انجماد سالها تنهاییام… آه
آتش بریز، آتش برایم در سبوها
با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم
که قطره قطره جمع شد این آبروها
یک چشمه از کلّ هنرهای تو کافی ست
تا آب رفته باز برگردد به جوها
وقتی تو باشی هیچ معنایی ندارد
لبخند دخترخالهها، دخترعموها
ای آسمان! چشم از زمین بردار دیگر
خواب است امشب ماه زیر این پتوها
رضا نیکوکار
❅♥❅♥❅♥
از عاشقی نشانه بیاور برای من
من عاشقم، بهانه بیاور برای من
من قانعم، کبوتر پرواز نیستم
یک دام، آب و دانه بیاور برای من
یک زنجره شبانه برایت میآورم
یک حنجره ترانه بیاور برای من
یک ذره مهربان شو و با مهربانیات
خورشید را به خانه بیاور برای من
از های و هوی صلح بزرگان دلم گرفت
یک قهر کودکانه بیاور برای من
جواد زهتاب
❅♥❅♥❅♥
چند وقتیست که من بیخبر از حال توام
مثل یک سایه مشکوک به دنبال توام
خوب من! بد به دلت راه مده، چیزی نیست
من همان نیمه آشفته هر سالِ توام
تو اگر باز کنی پنجرهای سمتِ دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
سالها گوش به فرمانِ نگاهت بودم
چند روزیست که بازیچه امیال توام
گِلهای نیست که برداری و دورم ریزی
من همان میوه پوسیده اقبالِ توام
مثل یک پوپکِ سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بالِ توام
زندگی زیر سرِ توست اگر لج نکنی
باز هم مال خودت باش خودم مال توام
سیدمحمدعلی رضازاده
❅♥❅♥❅♥
از بَر شدهام عشق، تو را بی کم و بی کاست
پایان تو اینبار ز آغاز تو پیداست
دست تو برای دل من رو شده دیگر
این آتش افروخته از گور تو برپاست
شادی ست اگر با تو به قدر سر سوزن
غم هست اگر با تو به اندازه دنیاست
سخت است دری سمت خدا باز نباشد
وقتی که رگِ خوابِ هوس دست زلیخاست
ای قوم به حج رفته بدنبال چه هستید؟
هر جا زخدا یاد شود کعبه همانجاست
گل در بر و میبر کف و با این همه اوصاف
باب دل من نیست بساطی که مهیاست
از طالع نحسِ دلمان است که هر چیز
ما خواسته بودیم اگر، عشق نمیخواست
آغوش تو را باز کنای مرگ، که، چون رود
ما را عطش بوسه زدن بر لب دریاست
در پاسخ من عشق تبسم زد و فرمود:
کوتاهی من نیست، تقاضای تو بالاست
تقصیر تو را گردن تقدیر نیانداز
خوب و بد هر واقعه، از ماست که برماست!
اشکان صمصام
❅♥❅♥❅♥
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتاد روی میز ورقهای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا…
نجمه زارع
❅♥❅♥❅♥
مثل ماهی که محتاجه به آب دوستت دارم
مثل رؤیایی که تعبیر میشه تو خواب دوستت دارم
نگاهت چه خاطره خوشی در دلم بجای گذاشت
قسم به همان خاطرههای ناب دوستت دارم
ای نقطه شروع همه عشق و خوبیها
قسم به ستارههای روشن و مهتاب دوستت دارم
ای خوب من جواب معمای عاشقی تویی
میخوانم در سطر هر کتاب دوستت دارم
تو ای همزاد آبی دریا بیا و با من باش
که تو را تا ابد من نیمه جان؛ من مرداب دوستت دارم
زمستان سردم؛ دلم یخ زده ولی…
بر من بتاب که تو را ای آفتاب دوستت دارم
تو چیستی؟ آغاز عاشقی یا آغاز عشق من؟
تو را ای سؤال بی جواب دوستت دارم
فاصله خیال من تا حقیقت عاشقی تویی
تو مثل مجنونی و من چو لیلی بی تاب دوستت دارم
فاطمه رفیعی
❅♥❅♥❅♥
کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو میگویم
کلید قلبم را
در دستانت میگذارم
نان شادیام را با تو قسمت میکنم
به کنارت مینشینم
و سر بر شانه تو
اینچنین آرام
به خواب میروم؟
کیستی که من
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ میکنم؟
کیستی که من
جز او
نمیبینم و نمییابم؟
دریای پشت کدام پنجرهای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفتهای
زندگی را دوباره جاری نمودهای
پر شور
زیبا
و
روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشههایم
جان میگیرد
و هر لحظه تعبیری میگردد از
فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
با عبور از تاریکیهای سپری شده
کیستی
ای مهربانترین؟
احمد شاملو
بگذار سر به سینه من در سکوت، دوست!
گاهی همین قشنگترین شکل گفتگوست
بگذار گیسوان تو با دستهای من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست
دلواپس قضاوت مردم نباش، عشق
چیزی که دیر میبرد از آدم آبروست!
آزار میرسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هر آنچه به هم میرسد، نکوست
من را مجال دلخوشیِ بیشتر نداد
ابرم که آفتاب دمی در کنار اوست
آغوش وا کن، ابر مرا در بغل بگیر!
بارانیام! شبیه بهاری که پیش روست
مژگان عباسلو
❅♥❅♥❅♥
به اخمت خستگی در میرود، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست
همیشه دوستت دارم -به جان مادرم- اما
تو از بس سادهای، خوش باوری، سوگند لازم نیست
به لطف طعم لبهای تو شیرین میشود شعرم
غزل را با عسل میآورم، هر چند لازم نیست
مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری
بپوشان بافههای گیسویت را، بند لازم نیست
«به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را»
عزیزم، بس کن، از این بیشتر ترفند لازم نیست
فدای آن کمانهای به هم پیوستهات، هر یک
جدا دخل مرا میآورد، پیوند لازم نیست
بهمن صباغزاده
❅♥❅♥❅♥
نشستهای و نگاه تو خیره بر ماه است
همیشه دلخوریات با سکوت همراه است
خدا کند که نبینم هوای تو ابریست
ببخش! طاقت این دل عجیب کوتاه است
همیشه دلنگران تو بودهام، کم نیست
همیشه دلنگرانِ کسی که در راه است
بتاز اسب خودت را ولی مراقب باش
که شرطِ بردن بازی سلامت شاه است
نمیرسد کسی اصلاً به قله عشقت
گناه پای دلم نیست! راه، بیراه است
به کوهِ رفته به بادم، نسیم تو فهماند
که کاه هر چه که باشد همیشه یک کاه است
ببند پای دلم را به عشق خود، این دل
شبیه حضرت چشم تو نیست! گمراه است
به بغض چشم تو این شعر، اقتدا کردهست
که طاعت شب و روزش اقامه آه است
قصیده هر چه کند عشق را نمیفهمد
عجیب نیست که چشمان تو غزلخواه است
تو هستی و همه درد شعر من این جاست
که با وجود تو بغضم شکسته چاه است
رویا باقری
❅♥❅♥❅♥
آمدی دیواره فنجان قهوه شاهد است
اینهمه جاه وُ جلال وُ نقش و ُجلوه شاهد است
من هنوزم بی نصیب ِروی تو هجران کشم
اشک چشمانم گواه وُمیل ِشکوَه شاهد است
این قلم ازبیت بیت ِشعر هجرت لب گزید
دفترم در تاقچه،در بقچه جزوه شاهد است
قلب من چون آهنی تفتیده در سندان نشست
سوزش دل را چه گویم من که کاوه شاهد است
ماجرای ما به اسلوبی وُ قانونی نمی گنجد ولی
زیر میزی بوسه دادی باب رشوه شاهد است
از سفرهای تو داغی بردلم رفته عجیب
میروی هی از برم محمل،کجاوه شاهد است
من انارِدل بریدم دانههای عشق را
ریختم در زیر پایت شهر ساوه شاهد است
حورالعین اوجاقی
❅♥❅♥❅♥
باز هم رایحه خوب تنت میآید
بوی یک بوسه ناب از دهنت میآید
لبنیات تو از زیر لباست پیداست
چقدر چاک به این پیرهنت میآید
دست من سوی تو با قیمت یک مشت غزل
به خریداری جنس بدنت میآید
ابتدایش لب دریاست… به دریا زدهام
دامنت خوب به دریا شدنت میآید
فال حافظ که زدم گفت: کمی صبر کنی…
یوسفِ عشق به خاک وطنت میآید
دفعه قبل هم از شهر سفر برگشتی
مطمئنم خبر آمدنت میآید
محمد شریف
آقا! رفیق! همسفر لحظههای ناب!
همسایۀ قدیم من از عهد آفتاب!
تا چشمهچشمه بشکفد از عشق، چشم من
خورشید چشمهای خودت را به من بتاب
در من هزار و یک شبـ…ـح از جنس شهرزاد
آغاز قصهای که نوشتند در کتاب…
تا دل دهی به موج نگاهی که پیش روست
یا تن به دست حالوهوایی که هی خراب…
اما من آه… عاشق خوبی نمیشوم
از بس که بیگدار تو را میزنم به آب
«این روزها که جرئت دیوانگی کم است»
یادت عزیز! مرد خطرهای بیحساب…
مژگان عباسلو
❅♥❅♥❅♥
خندههایش کودکانه، گریههایش مادرانه
همسر من یک فرشته، از بهشت جاودانه
من کیام؟ تندیس دردم، من کیام؟ افسرده، سردم
با تنور صحبت او دمبهدم گرم است خانه
همچنان با عین و شین و قاف میبیند جهان را
بی که حرفی از حروف رنج باشد در میانه
عطر هل گم میشود در عطر ناب دستهایش
این شراب خانگی را دوست دارم عاشقانه
آزموده گاه با قهرش دل بیطاقتم را
قهر هم خوب است اگر اینگونه باشد دلبرانه
گاه سر بر شانۀ من میگذارد تا ببارد
گاه سر بر شانۀ او میگذارم بیبهانه
گلپسر آورده، در پیشانی او صبح روشن
دختری آورده آیات الهی را نشانه
بر لبش لالایی و در چشمهایش گریه دارد
باز باران با ترانه… باز باران با ترانه
میلاد عرفانپور
❅♥❅♥❅♥
شعر عاشقانه کوتاه برای همسر
در ادامه بهترین اشعار کوتاه عاشقانه برای همسر که شامل شعر نو نیز میباشد را گردآوری کرده ایم.
آیینه باران و بهار چمنی
شادابی بوستان و سرو و سمنی
بیرون ز تو نیست آنچه میخواستهام
فهرست کتاب آرزوهای منی
محمدرضا شفیعی کدکنی
❅♥❅♥❅♥
تصدق عشوههایت، کم آوردهام بانو
چشمانت را باز کن
برای خریدن نازهایت باید از نگاهت وام بگیرم
یاور سلیمی
❅♥❅♥❅♥
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
❅♥❅♥❅♥
بگذار که اوقات تو را تلخ کنم گاه
شیرینی بسیار خوراک مگسان است
مژگان عباسلو
❅♥❅♥❅♥
ای کاش نالههای چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
شهریار
❅♥❅♥❅♥
گرمی دست تو غم را از دل من میبرد
مثل یک آتش که میافتد به جان خرمنی
رویا باقری
❅♥❅♥❅♥
هرچند که دیوانه ترین مرد جهانی…
بخت من بین چگونه یار منست
کاین چنین یاری اختیار منست
همسری یافتم که همسر او
نیست کس در دیار و کشور او
نظامی گنجوی
ای در شب تاریک دلم، ماهترینم
بین ِتو و مهتاب، پر از شکّ و یقینم
عالم همه در حیرت و انگشت به دندان
رفته ست به تاراج ِنگاهت دل و دینم
یا در پی گیسوی توأم سایه به سایه
یا در خم ِابروی تو هر شب به کمینم
بگذار شبی را به تماشا گذرانم
تا صبح فقط چشم ِتو را سیر ببینم…
❅♥❅♥❅♥
هیچ چیزی از تو نمیخواستم
عشق من
فقط میخواستم
در امتداد نسیم
گذشته را به انبوه گیسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههای نارنجی
که هنگام راه رفتن
ستارههای واژگانم
برایت راه شیری بسازند
میخواستم سر هر پیچ
یک شعر بکارم
بزنی به موهات
که وقتی برابر آینه میایستی
هیچ چیزی
جز دستهای من
بر سینهات دل دل نکند
میخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برایت بجنگم
بخاطرت زخمی شوم
و مغرور پای تو بایستم
بر ستون یادبود شهر
عباس معروفی
❅♥❅♥❅♥
کمی با من بنشین
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق تجدید نظر کنیم
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست
تا کجاها مرز غمهای من
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوهای از عشق
به توافق برسیم
نزار قبانی
❅♥❅♥❅♥
با رفتنِ تو رفت دلم باز نشد
پایان من آن بود که آغاز نشد
وان مختصری که “دوستت دارم” بود
رفتیّ و نرفت و ماند و ابراز نشد
زهیر توکلی
❅♥❅♥❅♥
این گنج نهان در دل خانه همسرم بود
هم بال و پرم بود، و هم تاج سرم بود
هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند
هم نام بلندش سند معتبرم بود
❅♥❅♥❅♥
باورم نیست که دیگر نشنوم آوای تو
یا نبینم روی مـاه و قامت رعنای تو
سالها سنگ صبورم بودی و همصحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو
❅♥❅♥❅♥
شعر صبح بخیر عاشقانه برای همسر
صبح است و سلامی دگر از دور به دوست
جانم به فدای آن که عشقش نِکوست
آرام اسحاقی
❅♥❅♥❅♥
امروز
تو صبح من باش
برای تمام خستگیهایم
برای تمام این تاریکیها
صبحی باش که پایان میدهد
تمام شبهای دلواپسی را
محسن دعاوی
❅♥❅♥❅♥
صبح میتواند خلاصه ای باشد
از خنده هایت؛ تو بخند!
از خنده هایت؛ تو بخند!
برای دوست داشتنت
صبح بخیر عزیزم
❅♥❅♥❅♥
«صبح» یعنی
نفسم با نفست ساز شود
چشم من در نگه عاشق تو باز شود.
صبح بخیر نفسم
❅♥❅♥❅♥
آرزویم همه این است
که هر صبح دلم
به صدای تپش قلب تُ آغاز شود…
صبحت بخیر
دردانه قلبم
❅♥❅♥❅♥
صبح بخیر عزیزم..!
با این جمله
نه تنها می شود
بیدار شد…
بلکه،
می توان
پرواز کرد!
❅♥❅♥❅♥
صبح من
همان دست های مهربان توست
آغوش پر مهرت
و دوستت دارم هایی که
و دوستت دارم هایی که
و سرنوشت
درست از همان جا
برای من شروع می شود.
صبح بخیر عشقم
❅♥❅♥❅♥
هرگاه روزی دیگر فرا میرسد
و فراموش میکنم که بگویم صبحت به خیر
از حیرانی و سکوتم غمگین مشو
و گمان مبر که میان من و تو
چیزی عوض شده
آنگاه که نمیگویم دوستت میدارم
یعنی که دوستترت میدارم
صبحت به خیر
آنگاه که هم چون سرزمینی از عبیر و مرمر
مدتها رو به رویم مینشینی
و از رایحه تو چشم میپوشم
یا گلایههای آن پیراهن عطرآگین را سرسری میگیرم
گمان مبر که احساسم بر باد رفته
گمان مبر که قلبم به سنگ بدل شده
تو را ورای دوست داشتن دوست میدارم
اما بگذار آن گونه که در خیالات من است ببینمت
صبحت به خیر
نزار قبانی
مترجم: سودابه مهیجی
شعر شب بخیر عاشقانه برای همسر
امشب تا میتوانی عاشقـ♥️ـانه شب بخیر بگو
جوری که با صدایت شب در من غرق شـود
❅♥❅♥❅♥
شب که شد
ای عشق …
قلبت را بر قلبم گذار
شاید …
خوابمان برد و از
تاریکی گــذشتیم…
شب بخیر عشقم
❅♥❅♥❅♥
به دل گفتم
چه باشد آبروی زندگی؟
گفت:
چون پروانه در آغوش دلبر سوختن!
“بیدل دهلوی”
❅♥❅♥❅♥
من شب به شب هر شب
روشن تر از هر شبم از تو.
شب بخیر عزیزم
❅♥❅♥❅♥
شاید نباشم؛
تو؛ امّا هر شب
پنجره قلبت را باز کن و
دوستت دارم ها را و
شبت بخیرها را و
مراقب خودت باش ها را
مراقب خودت باش ها را
سپرده ام به آسمان
سپرده ام به شب…
❅♥❅♥❅♥
شب یعنی که نباشی و دلم
تنگ نگاهت باشد
شب یعنی بدنم در تب
آغوش خیالت باشد
شب یعنی که نباشی
غزلم لنگ کلامت باشد
شب یعنی که دل منتظرم
چشم به راهت باشد
شب بخیر ماه من
❅♥❅♥❅♥
شعر عاشقانه برای دوری از همسر
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمیدانم چه کار کنم
آرام میگریم
حال آدمی را دارم
که میخواهد به همسر مردهاش تلفن کند
اما نمیکند
چرا که به خوبی میداند
در بهشت گوشیها را بر نمیدارند
رسول یونان
❅♥❅♥❅♥
شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دل شکستهام اگر نمیپرم قبول کن
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمیشود به حجم باورم، قبول کن
گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن
در اتاق رازهای تو سرک نمیکشم
بیش از آن چه خواستی نمیپرم، قبول کن
قدر یک نفس که خلوتت به هم نمیخورد
گاه نامه میبرم میآورم، قبول کن
گفتهای که عشق ما جداست، شعرمان جدا
بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن
آب… وقتی آب اینقَدَر گذشته از سرم
من نمیتوانم از تو بگذرم قبول کن
مهدی فرجی
❅♥❅♥❅♥
مرد خوب و مهربان قلب من
هیچ میدانی گرفتارت شدم؟
هیچ میدانی که در این روزها
بیقرار روز دیدارت شدم؟
ای دو چشمت صافتر از آینه
سرزمین چشمهایت جای کیست؟
قلب پاکت را به کی بخشیدهای؟
در کنار رد پایت پای کیست؟
من درین گوشه از این شهر غریب
حسرتم با تو دمی همصحبتیست
ای تمنای دل حیران من
روی لبهای تو رد نام کیست؟
ساده عاشق کردهای جان مرا
با تو دنیایم تماشایی شده
آسمانی میشوم با نام تو
وای دنیایم چه دنیایی شده!
مرد زیبای دلم تو تا ابد
امپراطور دل تنگم بمان
زیر لب یک لحظه نامم را ببر
شعرهایت را برای من بخوان
کاش از بین تمام این جهان
چشمهایت سهم این عاشق شوند
عاقبت یک روز همدستت شوند
دستهای من اگر لایق شوند
مهدیه زارع
❅♥❅♥❅♥
ای خوش آن دم که به بستان تو مینالیدم
سرو بالای تو میدیدم و میبالیدم
باغ رخسار تو میدیدم و دل میدادم
گرد گلزار تو میگشتم و گل میچیدم
جان به سودای تو میدادم و میرنجیدی
خون ز بیداد تو میخوردم و میخندیدم
نکته عشق تو رفتم که نگویم، گفتم
محنت هجر تو گفتم که نبینم، دیدم
هر سر موی مرا از تو امید دگر است
وه که با این همه امید بسی نومیدم
مهره مهر تو از کام دلم بیرون جست
بس که از زلف تو چون مار به خود پیچیدم
فکر نوشین دهنت بودم و شیرین سخنت
هرچه میگفتم و هر نکته که میسنجیدم
من اگر سبزه خط تو نبویم چه کنم
برگ سبزی است که از باغ محبت چیدم
حاصلم هیچ نگردید به غیر از افسوس
آن چه در مزرع دل تخم امل پاشیدم
تو گزیدی همه را بر من و از غیرت عشق
من کسی غیر تو در هر دو جهان نگزیدم
همسر بوالهوسان نیز فروغی نشدم
من که یک عمر به جان عشق بتان ورزیدم
فروغی بسطامی
❅♥❅♥❅♥
دلـم یک غروب
دلم یک دوست دلم یک
کوچه ی بُن بست میخواهد
دلـم یک کافه
با یک دوست دلـم
خندیدن سرمست میخواهد
❅♥❅♥❅♥
چقدر باید
رفت و
رفت
تا به ناکجای عشق رسید
میرسی تازه میفهمی
از اول دلبرت
زیبای سایه مجنون کسی است
❅♥❅♥❅♥
جمعهها مرغک دل
در پی یافتن درنای خود سر به هواست
میرود و میرود و دور میشود
از کرانههای دریا بگیر
تا اوج آسمانها
سوار بر افق کوهساران
و برفراز جنگلها
اما، نیست و نمیابد
گمگشتهء خویش را
و با حسرت و دلی تنگ و خسته از جستجو ناامیدانه در آستانهء غروب
به آغوش تنهاییام
بر میگردد و خفته در سکوت
سر به زیر بال خود آرام میگیرد…
تقصیر غروب و باران نیست…
این دلتنگی های بی وقفه
تقصیر توئیست که باید باشی
اما نیستی!
❅♥❅♥❅♥
شب
به دل گفتم
چه باشد آبروی زندگی؟
گفت:
چون پروانه در آغوش دلبر سوختن…!!
#بیدلدهلوی
❅♥❅♥❅♥
هر غروب دلم بيشتر برايت تنگ میشود.
در اين ساعات دلتنگى…
نه شعر مى نويسم،
نه ترانه اى گوش میدهم،
و فقط گوشه اى مىنشينم…
با واژه ها و كلمات بازى ميكنم…
نامت را روىِ قلبم مىنويسم،
مىنويسم…
و به خود مىگويم
چرا اين همه دلتنگى؟!
و دلم تا بى نهايت برايت تنگ مىشود
آنوقت ميمِ مالكيت به آخرِ اسمت
اضافه مىكنم…
و از نو عاشقت مى شوم، آرى عاشقت مىشوم
❅♥❅♥❅♥
عصرها حال دلم،
را خوش کن!
“باهمان” چای محبت؛
“باهمان” قند لبت!
❅♥❅♥❅♥
امشب
عجب هوای آغوش داشتم
می خواستم
که گم شوم در بازوانی
که می فهمد معنی بغضم را...
❅♥❅♥❅♥
همیشه قصه شب،
در همین خلاصه شده است؛
تو غرقِ ♡خوابیو
من غرقِ آرزویِ توام…!
❅♥❅♥❅♥
دوری…
گاهی دردآور نیست…
اما دردآور
فاصله گرفتن کسی از تو است که روزی برایش آشکارا گفتی…
دوری اش…
تنها چیزی است که تو را می شکند.
نزار_قبانی
❅♥❅♥❅♥
ظهر است.
دوباره درپناهت هستم
شیدای سپیده و پگاهت هستم
گر نیم نگاهی بکنی،
ما را بس
خواهانِ همین نیم نگاهت هستم…
❅♥❅♥❅♥
کلام آخر
امیدواریم از مطالعه اشعار بالا لذت برده باشید. شما میتوانید با ارسال متن عاشقانه برای همسرتان یا جملات عاشقانه برای شوهرتان قدردان زحمات او باشید. برای ما بنویسید کدام شعر همسر را پسندیدید و انتخاب کردید؟ شما نیز اگر متن یا شعری زیبا برای قدردانی از محبتها و زحمات همسر میدانید، آن را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.