ستاره | سرویس مذهبی – حتماً تاکنون برای شما سؤال پیش آمده که چه فرقی بین معجزات پیامبران و کارهای عجیب ساحران و مرتاضان وجود دارد؟ مسلما تفاوت اصلی این دو در سرچشمه آنهاست اما از کجا باید این دو را از یکدیگر تشخیص دهیم؟ در ادامه تا حدودی به جواب این سؤال میپردازیم. قبل از بیان برخی تفاوتهای معجزه و کارهای مرتاضان باید گفت که در اینجا قصد نداریم به تعریف معجزه و قیود داخل در تعریف آن بپردازیم بلکه به مواردی اشاره میکنیم که میتواند در تمییز این دو به ما کمک میکند
سه نکته کلیدی در فرق معجزه و کارهای مرتاضان
۱. عدم آمادگی مرتاضان
معجزات، متکى به نیروى الهى است در حالى که سحر و خارق عادت ساحران و مرتاضان از نیروى بشرى سرچشمه میگیرد. بر این اساس معجزات، بسیار عظیم و نامحدود است در حالى که سحر و خارق عادت مرتاضان محدود است.
به تعبیر دیگر آنها فقط کارهایى را انجام مى دهند که تمرین کرده اند، و براى انجام آن آمادگى دارند. هرگز هر کارى به آنها پیشنهاد شود، انجام نمىدهند. تاکنون دیده نشده مرتاض یا ساحر بگوید من آماده ام هرچه بخواهید انجام دهم، چرا که هرکدام در رشته اى تمرین و آگاهى دارند.
درست است که انبیاء معجزاتى را شخصاً و قبل از مطالبه مردم، ارائه مىکردند (مانند قرآن پیامبر اسلام، و معجزه عصا و ید بیضاى حضرت موسى علیه السلام، و احیاى مردگان توسط مسیح علیه السلام) ولى هنگامى که امتها به آنها پیشنهادهاى جدیدى مىکردند مانند شق القمر، یا برطرف شدن انواع بلاها از فرعونیان و یا نزول مائده آسمانى براى حواریون و مانند اینها، هرگز از آن استنکاف نداشتند (البته به شرط اینکه براى کشف حقیقت باشد نه به عنوان بهانه جویى لجوجان)
بر همین اساس در داستان حضرت موسى علیه السلام مى بینیم که فرعونیان از او مهلت طولانى خواستند تا تمام ساحران را جمع کنند و مقدّمات کار را فراهم سازند و به عنوان «فَاَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً» (طه ۶۴) تمام توان خود را متمرکز سازند و به کار گیرند. در حالى که حضرت موسى علیه السلام نیازى به این مقدمات نداشت و بعد از مشاهده سحر ساحران تقاضاى مهلتى براى نحوه مبارزه با آنها نکرد. چرا که او متکى به نیروى الهى بود و ساحران متکى به نیروى محدود انسانى.
به همین دلیل خارق عادات بشرى قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسان هاى دیگرى مى توانند همانند آن را بیاورند، و نیز به همین دلیل آورنده آن، هرگز جرأت نمى کند که «تحدى» یعنى دعوت به مقابله کند و بگوید هیچ کس توانایى انجام آنچه را که من انجام مى دهم، ندارد. در حالى که معجزات، چون قطعاً از هیچ انسانى (با نیروى بشرى) ساخته نیست، همواره توأم با تحدّى بوده است.
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا» (اسراء ۸۸)
بگو، اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند نمیتوانند همانند آن را بیاورند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند.
و نیز به همین جهت هنگامى که خارق عادات بشرى در برابر معجزات قرار گیرند به زودى مغلوب مى شوند، و سِحر هرگز با معجزه پهلو نخواهد زد، درست همان گونه که هیچ انسانى قدرت معارضه در برابر پروردگار را ندارد.
نمونه این مسأله در قرآن مجید به خوبى در داستان موسى علیه السلام و فرعون دیده مى شود که آنها تمام ساحران را از شهرهاى کشور مصر جمع آورى کردند، و مدتها مقدمه چینى براى ارائه سِحر داشتند و نقشهها ریختند، و سرانجام در یک چشم برهم زدن در برابر اعجاز موسى علیه السلام همه نقش برآب شد.
۲ ـ نیاز به تعلیم و تربیت مرتاضان
از آنجایی که معجزات از سوى خداست، نیازى به تعلیم و تربیت خاص ندارد. در حالى که سِحر و ریاضت هاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرینهاى مستمر است. به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مىدهد به خوبى از عهده کار بر نیاید و رسوا شود؛ به تعبیر دیگر معجزات در هر لحظه اى بدون هیچ سابقه اى ممکن است انجام گیرد، در حالى که خارق عادات امورى است که به طور تدریجى و با مرور زمان، آشنایى و مهارت نسبت به آن حاصل میشود و هیچگاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذیر نیست.
در داستان فرعون و موسى علیه السلام نیز به این مسأله اشاره شده که فرعون ساحران را متهم مى کند که موسى بزرگ شما است و او اسرار سِحر را به شما تعلیم داده است «اِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ» (طه ۷۱) به همین دلیل گاه مى شود که ساحران ماهها یا سالها شاگردان خود را تعلیم مى دهند و با آنها تمرین مى کنند.
۳ ـ تفاوت در اوصاف و احوال مرتاضان با پیامبران
وضعِ آورندگان معجزه، گواه صدق آنها است. طریق دیگر براى شناخت معجزات از خارق عادات بشرى، مقایسه حال آورندگان این دو است. آورندگان معجزه از سوى خدا مأموریت هدایت مردم را دارند؛ لذا اوصافى متناسب آن دارند، در حالى که ساحران، کاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتند و نه چنین اهدافى را دنبال مى کنند و هدف آنها معمولاً یکى از امور سه گانه زیر است:
- اغفال مردم ساده لوح
- کسب شهرت در میان توده عوام
- کسب درآمد مادى از طریق سرگرم ساختن مردم
هنگامى که این دو گروه (پیامبران و ساحران و مانند آنها) وارد میدان مىشوند، هرگز نمىتوانند براى مدت طولانى منویّات و اهداف خود را مکتوم دارند، چنانکه ساحران فرعونى، قبل از آنکه وارد میدان شوند از او درخواست اجر و پاداش مهم کردند و فرعون هم به آنها وعده اجر مهمى داد، «قالُوا اِنًّ لَنا لَأَجْراً اِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ ـ قالَ نَعَمْ وَاِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ» (اعراف ۱۱۳ و ۱۱۴)
در حالى که پیامبران مکرر مى گفتند: «وَما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر» (شعراء ۱۰۹) «هیچ پاداشى از شما نمى طلبیم» (این تعبیر در چندین آیه قرآن مجید درباره چندین پیامبر آمده است)
اصولاً همین که مى بینیم ساحران در خدمت فرعون ظالم و مستکبرند، براى شناخت «سِحر» از «معجزه» کافى است. ناگفته پیدا است که انسان هر قدر مهارت در پرده پوشى بر افکار و اهداف خود داشته باشد باز هم قیافه واقعى او از خلال اعمالش ظاهر مى شود.
کوتاه سخن اینکه مطالعه در سوابق زندگى این گونه اشخاص و چگونگى استفاده از خارق عاداتى که انجام مى دهند، و همچنین توجه به همسویى آنها نسبت به طیف هاى مختلف اجتماعى، و نیز طرز رفتار و اخلاق آنها راهنماى خوبى براى شناخت «سحر» از «معجزه» است، و قطع نظر از تفاوتهاى دیگرى که در بالا ذکر شد تشخیص معجزات از سحر و خارق عادات دیگر از این طریق، کار آسانى است.
قرآن مجید با تعبیرات دقیقى به این حقیقت اشاره کرده است، در یک جا مىگوید:
«قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصْلِحُ عَمَل الْمُفْسِدینَ» (یونس ۸۱) «موسى گفت: آنچه را شما آوردید سحر است، خداوند به زودى آن را ابطال مى کند، چرا که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى نماید.»
آرى ساحران افرادى مفسدند و عملشان باطل است، و مسلماً چنین عملى نمى تواند اثر اصلاحى در جامعه داشته باشد.
در جاى دیگر در خطابى که خداوند به موسى (علیه السلام) کرده، مىفرماید:
«لاتَخَفْ اِنَّکَ اَنْتَ الاَعْلى» «نترس تو، برترى»
و سپس مىافزاید:
«وَاَلْقِ ما فى یَمینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا اِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر وَلایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ اَتى» «چیزى را که در دست دارى بیفکن تمام آنچه را آنها ساخته اند مىبلعد، چرا که آنچه آنها ساخته اند تنها مکر ساحر است، و ساحر هر جا بیاید رستگار نخواهد شد» (طه ۶۸ و ۶۹)
بنابراین کار ساحر، خدعه و نیرنگ است، و طبعاً روحیاتى هماهنگ با آن دارد، و از خلال صفات و اعمالشان به زودى مى توان آنها را شناخت. در حالى که اخلاص و پاکى و صداقت انبیاء سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و روشنایى بیشترى به آنها مى دهد.
آیا پیشگوییهای مرتاضان، معجزه و علم غیب محسوب میشود؟
جواب این سؤال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن اینکه پیشگویىهاى مرتاضان و اخبار غیبى کاهنان هیچ گاه اخبار مطمئن و خالى از اشتباه نبوده و نیست، گاه درست از آب درمىآمده و گاهى خطا، و هر دو نمونههاى فراوانى دارد، بنابر این اخبار و اطلاعات آنها را هرگز نمىتوان به عنوان علم غیب معرفى کرد، لذا گاه خود آنها نیز اعتراف مىکنند که اطلاعات ما از طریق شیاطین است و آنها همیشه به ما راست نمى گویند!
یا به تعبیر دیگر؛ آنها بر اثر ریاضت، اشباحى را در افق ذهنشان از دور مىبینند، و این اشباح را پیش خود تفسیر مىکنند، گاه این تفسیرها درست است و گاه خطا، همچون خوابهایى است که افراد مىبینند که گاه تعبیر آنها درست و گاه نادرست مى باشد.
این آگاهیهاى آمیخته با شک و مطالب نادرست هرگز نمىتواند به عنوان علم غیب تلقى شود* اما اگر پیامبران و امامان علیهم السلام به اذن خدا خبر از چیزی میدهند و یا اطلاع از غیب دارند، در واقع خبر از چیزی است که حقیقت دارد و با یقین محض از آن خبر میدهند.
* برگرفته از تفسیر پیام قرآن ج. ۷، ص. ۲۸۸ و ص. ۲۳۴ (با تصرف)