«شعر زندگی سهراب سپهری» عنوانی پرطمطراق برای یکی از شعرهای سهراب سپهری است که در دنیای مجازی به این شاعر نسبت داده شده است. شاعر آن اشاره میکند که «زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها میماند» و «زندگی شاید آن لبخندی ست که دریغش کردیم» و… اینها شاید و صد البته شاید شبیه به دیدگاه سهراب به زندگی باشد!
این شعر گرچه زیبا است و خواندن آن خالی از لطف نیست اما فخامت آثار سپهری را ندارد و از فاجعهای عمیق خبر میدهد. فاجعه جعلی بودن اشعار در دنیای مجازی و اینکه هر شعری که اندک شباهت در انتخاب کلمات یا وزن و سبک با اشعار شاعری بزرگ داشته باشد، بی هیچ علمی کپی برداری میشود و حتی سایتهای معتبر هم آن را تحت عنوان شعر آن شاعر درج میکنند.
شعر «زندگی یعنی چه؟» حاوی نگاه مثبت و امیدوارانه است، اما متعلق به سپهری نیست. از سهراب سپهری در زمان حیاتش، کتابی به نام «هشت کتاب» چاپ شد که حاوی هشت دفتر شعری بود که پیش از آن منتشر شده بود. این شعرها از لحاظ سبک و زبان شاخص هستند. گروه فرهنگ و هنر ستاره شعر زندگی را در هیچ کجای هشت کتاب که مجموعه کامل اشعار سپهری است، نیافت و شاعر اصلی شعر کیوان شاهبداغی است.
لازم به ذکر است سهراب سپهری شعری به نام زندگی ندارد اما در شعر «صدای پای آب» اشاراتی زیبا و پرمحتوا به زندگی دارد که به اندازه اشعار مولانا در مورد زندگی نغز و گیراست. در ادامه مطلب ابتدا شعر زندگی منسوب به سهراب را بخوانید و سپس آنچه سهراب سپهری در صدای پای آب درباره زندگی سروده است.
شعر زندگی منسوب به سهراب
شب آرامی بود
میروم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم میگفتم:
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه میگردد؟
هیچ!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطرهها میماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا میماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم میخواهد
قدر این خاطره را دریابیم
کیوان شاهبداغی
زندگی در شعر صدای پای آب
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه، که در دهان گس تابستان است
زندگی، بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»،
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفسهاست…
سهراب سپهری
مجید
با سلام و عرض ادب
در نوشته خود پیرامون شعر کیوان و مقایسه آن با شعر سهراب شرط انصاف بجا نیاوردید.
شعر کیوان، ساده، روان، عمیق و در عین حال زیباست.
و شما همیشه در اوج دانایی!