تعبیر خواب آتش سوزی در خانه چیست؟

سلام و درود
خواب دیده ام که در بدن یک فرد دیگری هستم ، داخل یک ساختمان قدیمی که پنجره های هم با چوب بسته بود هم باز بودش
توی یه اتفاقی که افتاده بدش یعنی ساختمان آتیش گرفته بودش ولی شعله هاش زیاد بودش
وقتی خواهرم آتیش گرفته بودش خودم رو در اونجا فراری دادن ولی میگم که خواهر خودمم نبودش جای یک فرد بودم فکر کنم جای یک مرد بودم انگار که زندگی یکی دیگه رو توی خوابم دیده ام و بعدش که از ساختمان از پنجرش پریدم چون در ندیدم شایدم نبود شایدم بودش وقتی از پنجره افتادم
قبر خواهرم رو توی پایین اون ساختمون دیدم ک عکسش هم بودش مفهموم این خواب چیه دقیقا؟

سلام.وقت بخیر
خواب دیدم از بیرون بسمت منزل میام.منزل ما در یک مجتمع است.۲ تا مجتمع کناری بطور کامل در آتش سوخته بودن.ساختمان از بالا سوخته بود و به طبقه دوم رسیده بود.منزل من نسوخته بود.طبقات بالا و ساختمان های کناری در آتش بودن فقط.من میخواستم وارد منزل بشم و اسباب و وسایل مورد نیازم رو بردارم.

سلام روزتون بخیر.
انشاالله سلامت باشید.
خواب دیدم بیرون از خونه هستم
و یک آن برگشتم دیدم ساختمان دو طبقه ای سوخت و شعله های روشنی داشت.
و اینکه نمیدونم خونه خودمون بود یا نه.
اما توی خواب احساس کردم و گفتم مامانم و کسی تو خونه هستن
در حین خواب و بیداری با خودم گفتم خوابِ و واقعیت نداره. در حال انکار خواب و چیزی که دیدم بودم.
(توصیح اضافه است اما گفتم بگم:
برادرم چند وقت از کار و خونه فراری شده و رفته و مادرم بی نهایت بی تابی میکنه.)

سلام
من خواب دیدم‌ خانه خودمان که شبیه خانه الانمون نیست آتش گرفته و‌من نگران وسایل و‌ لباس و‌کیف و کفش هایم‌هستم‌که‌نیمی از آنها سوخته و‌نیمی را از دود و‌آتش بیرون کشیدم
بسار ناراحت بودم در خواب و‌کم و بیش شعله های آتش و‌میدیدم
میشه برای من تعبیر کنین

سلام،من خواب دیدم منزل پدریم که سالهاست اونجا نرفتم آتش گرفته.آتش سوزی طوری بود که نه شعله ای از ساختمون میومد بیرون و نه آدمای تو ساختمون که یا خواب بودن یا بیهوش،نمیسوختن.و من که داخل حیاط بودم فقط وقتی از پنجره به داخل نگاه می کردم آتش سوزی رو می دیدم و چون نزدیک ساختمون تنفس سخت بود نگران خفگی آدما بودم و نه سوختنشون.از روی دیوار از همسایه خواهش کردم با اورژانس و آتش نشانی تماس بگیره.خودم هم از روی دیوار بهش ملحق شدم تا تماس بگیرم.اما کسی جواب نمیداد.کمی طول کشید تا صدای آژیرشون رو شنیدم

سلام
من خواب دیدم رفتم مسافرت . به سختی از پله های سنگی پایین رفتم به یه بازار قدیمی که دیوارهای سنگی داشت رسیدم .دیدم تو یه مغازه یه آتش کوچیک روشن شد وقتی شعله کشید تبدیل به یه آدم شد. من با یه نیرویی با دستهام اون آتیش رو خاموش کردم و اون شخص رو از بین بردم . وقتی برگشتم خونه داخل موهای خودم و خواهرم تخم حشرات دیدم خیلی بدم اومد سعی کردم اونارو از تو موهام در بیارم . وقتی از پنجره به بیرون نگاه کردم به جای آسمون قاره ها و اقیانوس رو دیدم انگار زمین قوس برداشته بود .
ممنون میشم برام تعبیرش کنید

سلام من دیشب خواب دیدم رفیقم که الان دشمنمه بهم زنگ که من دارم تو کافه عارف(دوست پسرش)آتیش میگیرم منم نه ناراحت شدم نه چیزی فقط چند بار پرسجو کردم که بازم بیخیالش شدم
من این رفیقمو خیلی دوسش داشتم یه واقعیت و راجب عشقش گفتم ولی عشقش با دروغ قانعش کرد و کار من شد نفرین کردنش چند وقت پیش فهمیدم بهش ثابت شده طرفش چیکارست دیگه ازش خبر نداشتم که این خوابو دیدم ممنون میشم برام تعبیرش کنید

سلام روزتون بخیر
دیشب یکی از دوستان من خواب من رو دیده ممنون میشم تعبیر کنید.
ایشون خواب دیدن که توی خونشون هستیم که خونشون آتیش میگیره و خونشونو کلا توی آتیشه و داره میسوزه و همه جا سیاه و تیکه تیکه آتیش هست و من کوچیک تر(سن) از خود واقعیم و چسبیده بودم بهش و میگفتم حواست به من باشه و من هم نصفی از صورتم و قسمتی از بدنم سوخته و موقعی که داره میگه بریم بیرون من به نحوی انگار میگم نه ولی به یه صورتی راضی میشم که بریم بیرون ، موقع بیرون رفتن من سر راه عطری رو میبینم و اون رو به خودم و جاهایی که سوخته بود میزنم و بعد از اون شروع میکنم به جیغ زدن . این رو هم اصافه کرد که موقعی که من بهش دست میزدم اون قسمتی که از طرف من لمس شده بود هم میسوخت یعنی مثلا به صورت که دست میزدم صورتش میسوخته.
مرسی

سلام من خواب دیدم پدرم به خوابم آمد همسایه هامون میخواست بچه کوچیکش و با کمربند بزنه من جلوش ایستادم بعد دوتا حیوان وحشی اومدن که با حرف به سمت اتاقم که در پشت بامه رفتن پدرم وقتی فهمید به سمت اتاقم رفت و آن جا را به آتش کشید هیچ کسی آسیب ندید ولی تمام اتاقم سوخت و بعد من در خواب عذاب وجدان گرفتم که چرا حیوان ها سوختن اگر میشه به من تعبیر رو بگید

سلام وقتتون بخیر.خواب دیدم داخل خیابون بودم یه ساختمون )فکر کنم رستوران بود) سقفش از بالا کم کم شروع کرد ب ریزش ،تعداد زیادی از ادما اومدن بیرون ولی چند نفر راهشون سد شد نتونستن بیان و ساختمون شروع ب سوختن کرد و ما صدای عجز و نالشونو میشنیدیم و ب فکر جهنم افتادم و یه بچه بغلم بود انگار مادرش داخل بود خیلی ترسیده بود و گریه میکرد ولی تو ادامه ی خوابم نبودش.من ادمایی که داخل موندنو دیدم ولی هیچکدومش اشنا نبود اما انگار دوست دخترم مرده بود بعدش انگار دوست پسرم بود! من خیلی شدید گریه میکردم همش امید داشتم که زنده باشه