معنی شعر بانگ جرس با آرایه های ادبی و دستور زبان

شعر بانگ جرس سروده حمید سبزواری در کتاب فارسی ۲ پایه دهم آمده است. معنی شعر بانگ جرس را با آرایه های ادبی، معنی کلمات و نکات دستوری هر بیت بخوناید.

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – حميد سبزواری متولد ۱۳۰۴ از شاعران انقلاب اسلامی است. از آثار او می‌توان به «سرود درد» و «سرود سپيد» اشاره کرد. شعر بانگ جرس، یک مثنوی از او است که درباره پيوند ميان انقلاب اسلامی ايران و پايداری مردم فلسطين و جهاد با صهیونیست ها سروده شده است و در نوع ادبیات مقاوت (ادبیات پایداری) محسوب می شود. معنی شعر بانگ جرس را که در کتاب فارسی دهم آمده است با آرایه ها و معنی کلمات و نکات دستوری هر بیت بخوانید. 

 

معنی شعر بانگ جرس با آرایه های ادبی و دستور زبان

 

معنی شعر بانگ جرس 

۱.

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سدّ خار و خاره بندیم

زمان آن رسیده است که آماده سفر شویم و عزم کنیم تا از تمام مشکلات و موانع سفر عبور کنیم.

معنی کلمات: برگ: زاد و توشۀ سفر/ باره: اسب/ خاره: سنگ سخت

آرایه های ادبی: برگ سفر بر باره بستن: کنایه از آماده سفر شدن / دل بستن: کنایه از عزم کردن، تصمیم گرفتن / خار و خاره: جناس ناقص افزایشی / خار و خاره: استعاره از موانع و سختی های راه

 

۲.

از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای من خموشم

از هر طرف فریاد کوچ و سفر کردن به گوش می‌رسد، زنگ کاروان به صدا در آمده است، وای بر من که هنوز حرکت نکرده ام.

معنی کلمات: کران: کناره، جانب / رحیل: کوچ، سفر / جرس: زنگ / خموش: ساکت

آرایه های ادبی: (بانگ، رحیل، گوش، جرس و خموش): تناسب / بانگ برخاستن و خموش بودن: تضاد

نکات دستور زبانی: بانگ رحیل: ترکیب اضافی/ من: نقش متممی دارد.

 

۳.

دریا دلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب راهوار خویش دارند

رزمندگان دلیر، سفر را آغاز کردند و پا در رکاب اسب گذاشته اند (آماده‌ی هجوم و تاختن هستند)

معنی کلمات: دریادل: نترس،شجاع/ راهور: تندرو

آرایه های ادبی: دریادل: اضافه تشبیهی، استعاره از افراد شجاع / پا در رکاب داشتن: کنایه از آماده تاختن بودن

 

۴.

گاه سفر آمد برادر ره دراز است
پروا مکن بشتاب همّت چاره ساز است

ای برادر هنگام سفر‌ است و راه طولانی است. تردید نکن. شتاب کن که کوشش و تلاش کارساز است.

معنی کلمات: پروا: ترس / همت: کوشش/ ره: مخفف راه

نکات دستور زبانی: برادر: منادا

 

۵.

گاه سفر شد باره بر دامن برانیم
تا بوسه گاه وادی اَیمَن برانیم

وقت سفر است باید اسب را بر دامنه کوه و صحرا بتازانیم و تا سرزمین فلسطین که شایسته‌ی زیارت و بوسیدن است پیش برویم.

معنی کلمات: دامن: دامنه کوه و بیابان/ وادی اَیمن: صحرا و بیابانی در کنار کوه طور که ندای خداوند در آنجا به موسی رسید

آرایه های ادبی: وادی ایمن: استعاره از فلسطین / تشبیه وادی ایمن به بوسه گاه

 

۶.

وادی پر از فرعونیان و قِبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است

سرزمین فلسطین پر است از صهیونیست‌های اشغالگر. امام خمینی، چون حضرت موسی راهنماست و دشواری‌های فراوانی بر سر راه قرار دارد.

معنی کلمات: وادی:‌ سرزمین / قبطیان: از اقوام کهن مصری / موسی: پیامبر بنی اسرائیل/ نیل: رودی در مصر

آرایه های ادبی: فرعونیان و قبطیان: استعاره از صهیونیست ها/ موسی: استعاره از امام خمینی/ نیل: استعاره از دشواری‌های راه

 

۷.

تنگ است ما را خانه تنگ است ‌ای برادر
بر جای ما بیگانه ننگ است ‌ای برادر

به خاطر اشغالِ دشمن، این خانه بر ما تنگ و ملال آور شده و ننگ است که بیگانه‌ای بر جای ما نشسته باشد.

آرایه های ادبی: تنگ و ننگ: جناس ناقص / تکرار «تنگ» برای تاکید

 

۸.

فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید

از امام دستور رسیده است که آن سرزمین (قدس) را از دست دشمن آزاد کنید و صهیونیست‌ها را از آنجا بیرون کنید.

معنی کلمات: اهریمن: دیو و شیطان

آرایه های ادبی: تلمیح به داستان حضرت سلیمان و دیوی که انگشتر آن حضرت را ربود و بر تخت ایشان نشست / تخت و نگین: استعاره از مقام و جایگاه تسلط، پادشاهی / اهریمن: استعاره از اسرائیل

 

۹.

یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد
ای یاوران باید ولی را یاوری کرد

موسی (حضرت امام) قصد نابودی سامری (اسرائیل) را دارد‌ای همرزمان باید رهبر را یاری کنیم.

معنی کلمات: کلیم: حضرت موسی / آهنگ: قصد / سامری: نام مردی که پس از رفتن حضرت موسی به کوه طور، گوساله‌ای از طلا ساخت و مردم را به پرستش آن فراخواند. بعد از بازگشت، حضرت موسی آن را تکه تکه کرد.

آرایه های ادبی: تلمیح به داستان سامری / آهنگ جان کسی را کردن: کنایه از قصد نابودی کسی را کردن / واج آرایی حرف «ی» / یاوران، یاوری:‌ جناس اشتقاق

 

۱۰.

حکم جلودار است بر هامون بتازید
هامون اگر دریا شود از خون، بتازید

حکم رهبر است که بر سرزمین دشمن حمله کنید و اگر آن دشت، دریایی از خون شود باز پیش بروید

معنی کلمات: جلو دار: رهبر، پیشرو / هامون: صحرا

آرایه های ادبی: هامون و صحرا: ترادف (هم معنی) / هامون و دریا: تضاد / تشبیه صحرا به دریایی از خون بر اثر تعداد کشتگان

 

۱۱.

فرض است فرمان بردن از حکم جلودار
گر تیغ بارد گو ببارد نیست دشوار

اطاعت از حکم رهبر واجب است، حتی اگر شمشیر و نیزه هم ببارد مبارزه دشوار نیست و باید جنگید (به دستور رهبر عمل کرد.)

معنی کلمات: فرض: واجب

آرایه های ادبی: تیغ: مجاز از شمشیر و نیزه / تشبیه تیغ به باران / بیت اغراق دارد

 

۱۲.

جانان من برخیز و آهنگ سفر کن
گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن

ای عزیزم برخیز و عزم سفر کن اگر شمشیر و نیزه ببارد از جان مایه بگذار و بجنگ

آرایه های ادبی: تشبیه جان به سپر / جان سپر کردن: کنایه از جنگیدن و از جان گذشتن

 

۱۳.

جانان من برخیز بر جولان برانیم
زان جا به جولان تا خط لبنان برانیم

‌ای دوست من بلند شو تا به سوی بلندی‌های جولان حرکت کنیم و از آنجا تا حد لبنان، شتابان برویم.

معنی کلمات: جولان: ۱. قسمتی از بلندی‌های کشور سوریه، ۲. شتابان

آرایه های ادبی: جولان با دو معنی متفاوت در مصراع اول و دوم، دارای جناس تام است.

 

۱۴.

آن جا که هر سو صد شهید خفته دارد
آن جا که هر کویش غمی بنهفته دارد

آن سرزمین که در هر طرفش صد شهید در خاک خفته است و هر کوچه و محلّه اش غم و دردی پنهان در خود دارد.

آرایه های ادبی: صد: مجاز از تعداد زیاد

 

۱۵.

جانان من اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را

ای عزیز من، اندوه لبنان ما را کشت و کشتار مردم دیر یاسین از شدت غم و غصه کمر ما را شکست.

معنی کلمات: دیر یاسین: روستایی در فلسطین اشغالی

آرایه های ادبی: کشته شدن از اندوه: کنایه از اندوه زیاد / شکسته شدن کمر: کنایه از اندوه زیاد / دیر یاسین: مجاز از مردم دیر یاسین

 

۱۶.

باید به مژگان رُفت گَرد از طُور سینین
باید به سینه رَفت زین جا تا فلسطین

باید از سرزمین فلسطین محافظت کرد گردش را با مژه جارو کرد و سینه خیز تا فلسطین (اگر نیاز باشد) برویم.

معنی کلمات: طُور سینین: کوه سینا

آرایه های ادبی: رُفت و رَفت: جناس ناقص / به مژگان رفتن گرد و غبار: کنایه از عزیز داشتن و مراقبت زیاد / به سینه رفتن: با جان و دل رفتن و تحمل سختی‌های راه

 

۱۷.

جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما عَلَم بگرفته بر دوش

عزیز من بلند شو و بانگ سالار لشکر (امام خمینی) را بشنو. اکنون امام ما پرچم بر دوش، آماده حرکت به سوی دشمن است.

معنی کلمات: چاووش: پیشرو لشکر / آنک: اکنون

آرایه های ادبی: علم بر دوش گرفتن:کنایه از آماده بودن برای حرکت و حمله

 

۱۸.

تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس، همپای جلودار

الله اکبر گویان و لبیک گویان بر اسب تندرو سوار شو و همراه امام به سوی دیار قدس حرکت کن.

نکات دستور زبانی: تکبیر زن، لبیک گو: قید حالت (در حال الله اکبر گفتن، در حال لبیک گفتن)

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید