معنی ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت و داستان آن

یکی از ضرب المثل های جالب برای خرید، ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت است. در این مطلب شما را با مفهوم، داستان و معنی ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت، آشنا خواهیم کرد.

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا
معنی ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – حتما تا حالا با پدر و مادر خود برای خرید به بازار رفته‌اید و گاهی از دیدن قیمت برخی از اجناس شگفت زده شده‌اید؛ چرا که قیمت برخی اجناس در برخی از مغازه‌ها با واقعیت جور در نمی‌آید. آن زمان است که این ضرب المثل شیرین برای شما تداعی خواهد شد که “هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت!” در ادامه این مطلب شما را با معنی و کاربرد ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست بیشتر آشنا خواهیم کرد.

 

ضرب المثل  هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت

 

معنی ضرب المثل هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت

احتمالا تا حالا این ضرب المثل شیرین را شنیده‌اید؛ مخصوصا آنکه در اکثر اوقات فقط قسمت ابتدایی آن یعنی “هیچ ارزانی بی علت نیست” بیان می‌شود و قسمت دوم بخاطر هم معنا و هم راستا بودن با قسمت اول کمتر استفاده می‌شود. با این توضیحات باید بدانید که معمولا زمانی از این ضرب المثل استفاده می‌شود که بخواهند ارزش یک کالا را با کیفیت آن مقایسه کنند. در واقع اجناس مطابق ارزششان قیمت گذاری می‌شوند و اجناس باارزش در اغلب اوقات گران قیمت‌اند و ممکن است با ارزش بودنشان حکمت گرانی‌شان باشد.

از طرف دیگر اگر کالایی ارزان قیمت باشد، حتما علتی دارد و باید علت آن را بررسی کرد. در واقع علت آن می‌تواند به وفور یافتن آن یا خراب بودن آن باشد.

 

بیشتر بخوانید: گسترش ضرب المثل باد آورده را باد می‌برد

 

داستان ضرب المثل هیچ گرانی بی حکمت

خواجه‌ای دو خدمتکار داشت که به یک نفر ماهی پنجاه تومان و به دیگری ماهی صد تومان دستمزد می‌داد. روزی آن که پنجاه تومان می‌گرفت از خواجه پرسید: «علت اینکه به من پنجاه تومان می‌دهی اما به همکارم صدتومان چیست؟ کار ما که یکی است!»

اتفاقا زمانی که خدمتکار از او این سوال را پرسید، صدای زنگ کاروانی از پشت خانه برخاست. خواجه به او گفت: «اول برو و ببین این چه صدایی است‌؛ وقتی برگشتی دلیل کارم را به تو می‌گویم».

خدمتکار رفت و برگشت و گفت: «قافله‌ای عبور می‌کند و این زنگ شتران آن است».
خواجه گفت: «بسیار خوب! این پاسخ تو بود؛ حالا همکارت را می‌فرستم تا ببینم او چه جوابی می‌آورد».

وقتی خدمتکار دوم برگشت، گفت: «کاروانی با صد نفر شتر و سی و پنج رأس قاطر در حال عبور است که بار آن‌ها پارچه است و از اصفهان به طرف شیراز می‌روند».

خواجه رو به خدمتکار اول کرد و گفت: «ببین! پاسخ تو با پاسخ او چقدر متفاوت است! به همین سبب، دستمزدتان هم تفاوت دارد. مگر نشنیده ای که می‌گویند: هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • با سلام لطفا خلاصه ضرب المثل هیچ گرانی بی علت نیست فارسی چهارم به من تا ساعت 7 شب بگید ممنون

نظر خود را بنویسید