متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

یکی از تمرین های کارگاه نوشتن انشا در کتاب نگارش دوازدهم، نوشتن متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان است. برای نوشتن متنی ادبی باید از خیال انگیزی و تصویر سازی و عبارات موزون و خوش آهنگ استفاده کنید تا در کنار عنصر احساس، یک متن ادبی زیبا ایجاد شود.

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – نوشتن یک متن ادبی، شیوه های مختلفی دارد، اما آنچه یک نوشته را ادبی می‌کند و از دیگر نوشته ها و گزارش ها متمایز می‌سازد، عنصر خیال و عاطفه است که فضایی متفاوت از زندگی روزمره و واقعیت های علمی در ذهن ما می‌سازد و در واقع ما را به دنیایی دیگر می‌برد. نوشتن متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان یکی از تمرین های کارگاه نوشتن نگارش دوازدهم است که برای پرداختن به این موضوع، می‌توانید کمی در آثار دیگران مطالعه کنید و زمانی که ایده گرفتید و فضای ذهنی خود را ایجاد کردید، دست به قلم شوید و با کلامی زیبا و موزون بنویسید.

 

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

 

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

با صدای عصبانی کتری بیدار شدم. به زحمت از پتوی گرم و نرمم دل کندم و به محض برخاستن، منظره زیبایی چشمم را پر کرد. از پشت پنجره دیدم که همه جا یکدست سفیدپوش شده و گویی در باغچه جشنی زمستانی برپاست. دانه های ریز برف سخاوتمندانه بر همه جا می‌باریدند و زمین تشنه را سیراب می‌کردند. زیر کتری را کم کردم و به اتاق برگشتم. پنجره را باز کردم تا کمی هوای تازه بیاید. گنجشکی سرما زده پشت پنجره ام نشسته بود. با ترس کمی جلو آمد. برایش مقداری خورده نان ریختم و به تماشا نشستم.

گنجشک کمی نگاهم کرد و آرام شروع به آواز خواندن کرد. با تعجب آوازش را دنبال می‌کردم که متوجه همخوانی گنجشک های روی سیم با گنجشک پشت پنجره شدم. آرام آرام دیدم که شاخه های خشک درختان هر کدام سازی به دست دارند و در حال نواختنند. باد دست‌هایش را به سمتم دراز کرد و مرا به بیرون برد. آن وقت با هم شروع به رقصیدن کردیم. برف شادی می‌بارید و صدای خنده بچه ها از دور می‌آمد. غرق در این تصویر متحرک زیبا بودم که چیزی روی شانه هایم حس کردم. مادرم در حالی که یک استکان چای در دستش داشت شالی را روی شانه ام انداخت و گفت: هوا خیلی تمیزه، چه خوب که پنجره را باز کردی ولی مراقب باش سرما نخوری. دستم را روی انگشتان مادرم گذاشتم و به هم لبخند زدیم.

 

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

 

کاربران گرامی؛ شما می‌توانید انشا در مورد زمستان به سبک‌های گوناگون و متن و شعر درباره برف و آدم برفی را نیز در ستاره بخوانید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • کامیار

    اصن جالب نبود

  • به نظرم نمیشه گفت تقصیر شیرین بوده ،چیزی که داستان داره میگه عشق فرهاد یکطرفه بوده و خوده شیرین عاشق خسرو،قبول دارم بد کرد که برای خوش گذرونیه خودش رفت پیش فرهاد اما درباره ی عشقش به فرهاد نمیشه نظر داد.اینکه میگید شیرین به خاطر پول خسرو رفت پیشش زیاد نمیشه درست محسوب بشه چون اگر فقط به خاطر پولش بود به نظرتون نباید بعد مرگش زنده می موندو یه زندگی جدید و شروع میکرد اونم بدون چنین ناراحتی بزرگی که پاش بخواد خودشو بکشه؟
    البته من داستانو در همین حد میدونم اما به نظرم عشق بی خبر میاد و چون فرد مقابل عاشق یکی دیگه شده نباید بهش خورده گرفت..

نظر خود را بنویسید