معنی درس دوم فارسی دهم با آرایه ها | از آموختن ننگ مدار

درس دوم فارسی دهم متنی از قابوس نامه عتصر المعالی است. معنی درس از آموختن ننگ مدار قابوس نامه (معنی درس دوم فارسی دهم با آرایه ها) را با معنی واژگان و آرایه ها سطر به سطر بخوانید.

معنی درس از آموختن ننگ مدار

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – قابوسنامه کتابی است نوشته عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار که برای پند و نصیحت به فرزند نوشته شده است. این کتاب پندآموز پر از حکمت و سخنان آموزنده است که ما را با فرهنگ ایرانیان گذشته نیز آشنا می‌کند. معنی درس از آموختن ننگ مدار که در درس دوم فارسی دهم آمده است به رعایت عدالت و انصاف و رفتار نیک توصیه می‌کند. همچنین ضرب المثل گندم نمای جو فروش نباش در این متن آمده است و به پرهیز از دورویی و تقلب اشاره می‌کند. 

 

آرایه های ادبی درس از آموختن ننگ مدار
معنی درس دوم فارسی دهم با آرایه ها

 

معنی درس از آموختن ننگ مدار قابوس نامه

تا توانی از نیکی کردن میاسا و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای و چون نمودی به خلاف نموده مباش

معنی: تا می‌توانی از نیکی کردن دست برندار (همیشه به همه خوبی کن) و خودت را فردی نیکوکار به مردم نشان بده و برخلاف آنچه که خود را نشان دادی رفتار نکن .

معنی واژگان: آسودن: استراحت کردن (بن ماضی: آسود، بن مضارع: آسا)/ میاسا: توقف نکن، دست برندار / نمودن: نشان دادن (بن ماضی: نمود، بن مضارع: نما) / چون: هنگامی‌که / نموده: نشان داده، ارائه کرده

 

به زبان، دیگر مگو و به دل، دیگر روا مدار تا گندم نمای جوفروش نباشی.

معنی: دل و زبانت را یکی کن (دورویی نکن) تا دروغگو و فریبکار شناخته نشوی .

آرایه ها: دیگر: واژه آرایی/ تا گندم نمای جوفروش نباشی: ضرب المثل

 

بیشتر بخوانید: مفهوم عبارت گندم نمای جو فروش نباش و یک انشا درباره آن

 

اندر همه کاری داد از خویشتن بده، که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی است.

معنی: در تمام کارهای خود با عدالت و انصاف رفتار کن، زیرا هر کس در کارهایش به عدالت و انصاف رفتار کند، به قضاوت دیگران نیاز پیدا نخواهد کرد.

معنی واژگان: اندر: در / داد: حق و انصاف / داد از چیزی دادن: حق آن را ادا کردن / که: زیرا / هر که: هر کس / داور: قاضی، دادرس / مستغنی: بی نیاز

آرایه ها: که (۱- زیرا / ۲- کس): جناس همسان / تلمیح به حدیث «حاسِبوا قَبْلَ أن تُحاسَبوا» [به حساب خودتان رسیدگی کنید پیش از اینکه به حساب شمار رسیدگی شود.]

 

اگر غم و شادیت بُوَد، به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد.

معنی: اگر غم و شادی داشته باشی، آن را به کسی بگو که با تو همدلی کند و در غم و شادیت شریک باشد.

معنی واژگان: تیمار: غم، حمایت و نگاهداشت، توجّه / تيمار داشتن: غمخواری و محافظت از کسی که بيمار باشد يا به بلا و رنجی گرفتار شده باشد ؛ پرستاری و خدمت کردن و همدلی کردن

آرایه ها: غم و شادی: تضاد

 

و اثر غم و شادی پیش مردمان، بر خود پیدا مکن.

معنی: و پیش مردم، آثار غم و شادی را در چهره خود آشکار نکن. 

 

به هر نیک و بد، زود شادان و زود اندوهگین مشو، که این، فعل کودکان باشد.

معنی: در مواجهه با هر اتفاق خوب یا بد، زود شاد یا غمگین نشو ؛ زیرا این رفتار، کار کودکان است.

آرایه ها: نیک و بد، شادان و اندوهگین: تضاد

 

بدان کوش که به هر محالی از حال و نهاد خویش بِنَگردی، که بزرگان به هر حقّ و باطلی از جای نشوند.

معنی: تلاش کن که در برابر هر کار بیهوده و ناممکنی (یا شنیدن هر حرف غیر منطقی) ، حال درونی و باطن تو تغییر نکند؛ (شخصیّت واقعی تو تغییر نکند و آشفته نشوی)؛ زیرا انسان‌های بزرگ در برابر رویدادهای مختلف، چه درست و چه نادرست، روحیه خود را از دست نمی‌دهند و شخصیّت واقعیِ آنها تغییر نم‌ کند.

معنی واژگان: محال: بی اصل، ناممکن، اندیشۀ باطل / نهاد: ذات / بنگردی: عوض نشوی

آرایه ها: از جای شدن: کنایه از «از کوره دررفتن» / تضاد: حق و باطل

 

هر شادی که بازگشت آن به غم است، آن را شادی مشمر.

معنی: و آن شادی را که پایانش غم و اندوه است، شادی حساب نکن.

معنی واژگان: شمردن: به حساب آوردن (بن ماضی: شمرد، بن مضارع: شمار)

 

و به وقت نومیدی امیدوارتر باش و نومیدی را در امید، بسته دان و امید را در نومیدی.

معنی: و در زمان ناامیدی سعی کن بیشتر امیدوار باشی و این را بدان که ناامیدی و امیدواری همیشه به هم وابسته و متصل هستند. (بعد از هر ناامیدی، امید هست و پس از هر امیدی، ممکن است ناامیدی به وجود بیاید.)

معنی واژگان: بسته: وابسته، مرتبط / وابسته دان در آخر جمله (حذف به قرینه لفظی)

آرایه ها: تضاد: امید و نومیدی

 

رنج هیچ کس ضایع مکن و همه کس را به‌سزا ، حق شناس باش؛ خاصّه قرابت خویش را؛ چندان که طاقت باشد با ایشان نیکی کن.

معنی: سعی و تلاش هیچ کس را تباه و نابود نکن و به شایستگی، قدرشناس همه انسان‌ها، به ویژه خویشاوندان خود باش. و تا جایی که می‌توانی به خویشاوندانت خوبی کن .

معنی واژگان: ضایع: تباه، تلف/ به‌سزا: شایسته / خاصه: به ویژه / قرابت: خویشی، خویشاوندی؛ اینجا منظور «خویشاوند» / طاقت: توان

 

و پیران قبیله خویش را حرمت دار و لیکن به ایشان مولَع مباش تا همچنان که هنر ایشان همی بینی، عیب نیز بتوانی دید.

معنی: به پیران و بزرگانِ اقوام خود احترام بگذار امّا زیاد مجذوب آنها نباش ) وابستگی فکری پیدا نکن( تا همان طور که دانش و فضیلت آن ها را می بینی، عیب و کاستی آنها را نیز بتوانی ببینی.

معنی واژگان: پیران: بزرگان، ریش سفیدان / حرمت دار: احترام بگذار / مولع: بسیار مشتاق، آزمند / همچنان: همان گونه / هنر: فضیلت 

 

و اگر از بیگانه ناایمن شوی، زود به مقدار ناایمنی، خویش را از وی ایمن گردان.

معنی: و اگر از غریبه ای احساس ناامنی کردی، سریع و بدون درنگ به اندازه ی خطر ، خودت را از او دور و در امان نگه دار.

معنی واژگان: ایمن گرداندن: در امان بودن

آرایه ها: هنر و عیب – ناایمن و ایمن: تضاد

 

از آموختن، ننگ مدار تا از ننگ رَسته باشی.

معنی: از یادگیری هر چه بلد نیستی احساس شرم نکن تا از سرافکندگی ِنادانی رهایی یابی.

معنی واژگان: آموختن: یاد گرفتن (بن ماضی: آموخت، بن مضارع: آموز) / ننگ: شرمساری، بی آبرویی / رسته: نجات یافته (بن ماضی: رست، بن مضارع: ره)

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید