حکایت ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است و معنی آن چیست؟

ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است یعنی هر کس برای دیگران دام بگذارد و حیله گری کند سرانجام در دام بدی های خودش می افتد و نتیجه اعمالش به خودش بر می گردد. حکایت های مختلفی برای این مثل وجود دارد که ما اصلی ترین آن را روایت کرده ایم.

 

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا

 

چاه کن همیشه ته چاه است

ستاره | سرویس هنر – ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است یکی از معروف ترین ضرب المثل های فارسی است که اعتقادی اساسی را میان مردم ایران بیان می‌کند؛ اینکه هر کس بدخواه دیگران باشد و توطئه کند در نهایت خودش گرفتار می شود و بدی به خودش بر می گردد. در این مطلب معنی و تاریخچه و حکایتی که درباره این ضرب المثل هست را بیان می‌کنیم. 

 

ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است

 

معنی و کاربرد ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است

این ضرب المثل یعنی کسی که توطئه می‌کند تا دیگران را به دردسر بیندازد، خودش دچار دردسر و گرفتاری می‌شود. این مثل را زمانی به کار می برند که یک نفر از بدی‌هایی كه با او شده صحبت كند، آن وقت به او می‌گویند: آنكه برای تو چاه می‌كند اول خودش در چاه می‌افتد.

 

ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است

 

تاریخچه و ریشه ضرب المثل چاه کن همیشه ته چاه است

حاکم عباسیان از شخصی بسیار خوشش می‌آمد و از همنشینی با او بسیار شادمان می‌شد. نوکران و خدمه‌ زیادی به فرمانروای عباسیان خدمت می‌کردند، اما یکی از این غلام‌ها بسیار حسود و کینه ‌ای بود و زمانی که از دوستی و رفاقت بین حاکم و آن مرد عرب اطلاع پیدا کرد، بسیار حسادت ورزید و او را مانع رسیدن به اهداف خودش دانست. بر این اساس به این فکر افتاد تا او را به شکلی نزد حاکم خراب کند که از چشم او بیفتد و خودش را در حضور حاکم عزیز جلوه بدهد.

روزی آن غلام نزد مرد عرب رفت و به او گفت من هنگام ظهر مهمانی ترتیب دادم، خوشحال می‌شوم که تشریف بیاورید و ناهار را با ما میل کنید و از حضورتان کمال استفاده را ببریم. آن مرد کمی فکر کرد و پیشنهاد ندیمه را پذیرفت.

غلام خلیفه فورا به خانه‌اش رفت و فرمان داد تا در غذای مرد عرب مقدار زیادی سیر بریزند. هنگام ظهر مرد عرب به خانه‌ی او آمد و بعد از اینکه ناهار را با هم میل کردند به گفتگو پرداختند. نوکر حاکم به مهمانش گفت: دهانت بوی سیر گرفته است، سعی کن در حضور فرمانروا کمتر صحبت کنی و دستت را در مقابل دهانت بگیر تا بوی سیر، حاکم را آزار ندهد.

مرد عرب پذیرفت و سپس از او خداحافظی کرد و رفت. غلام به سرعت نزد حاکم رفت و به او گفت: سرورم، چند ساعت قبل مرد عرب پیش من آمد و با گستاخی تمام به من گفت که حاکم شما دهانش بوی گند می‌دهد و هنگامی که من با ایشان صحبت می‌کنم بسیار رنج می‌برم. به همین دلیل دستم را جلوی بینی و دهان خود قرار می‌دهم تا بوی بد را استشمام نکنم.

فرمانروا دستور داد تا آن مردعرب را نزد او بیاورند. مرد عرب هم طبق گفته‌ی غلام دربار، دستش را در مقابل دهان و بینی خود قرار داد تا بوی بد سیر حاکم را آزار ندهد. سپس وارد قصر شد و پیش حاکم رفت.

حاکم وقتی او را دید صحت گفته‌های غلامش برای او روشن شد. نامه‌ای نوشت مبنی بر اینکه آورنده‌ی این نامه را بلافاصله بعد از باز کردن نامه اعدام کنند. سپس نامه را مهر کرد و به مرد عرب داد و به او گفت آن را به فلان حاکم تحویل دهد. او هم بلافاصله از قصر خارج شد. در بین راه، با غلام برخورد کرد.

غلام از او پرسید به کجا می‌روی؟ مرد عرب گفت فرمانروا این نامه را به من داده‌اند تا به فلان حاکم تحویل دهم. ناگهان غلام به فکر فرو رفت و با خود گفت: تمام تلاش من برای خراب کردن این مرد عرب بی‌فایده بوده است و حتی او را نزد حاکم دیگری می‌فرستد تا در برابر این ماموریت پاداش دریافت کند! بهتر است این نامه را خودم تحویل دهم.

سپس به آن مرد گفت تو خسته‌ای، نامه را به من بده تا من این ماموریت را انجام دهم. مرد عرب هم پذیرفت و نامه را به او تحویل داد و در بغداد منتظر بازگشت غلام دربار ماند.

فرمانروا چند روزی سراغ غلامش را از ندیمه‌ها گرفت، اما هیچکس از او خبری نداشت. اما در عوض به اطلاع حاکم رساندند که مرد عرب داخل شهر است. حاکم بسیار متعجب شد که او چرا همچنان زنده است! سپس فرمان داد تا او را به قصر بیاورند.

هنگامی که مرد عرب آمد حاکم جریان نامه را برایش تعریف کرد و قصد خود را از مأموریتی که به او سپرده بود برایش روشن کرد. به عرب گفت آیا دهان من بوی بدی می‌دهد؟ مرد عرب متعجب شد و به او گفت چه کسی چنین حرفی زده است؟ فرمانروا هم به او گفت خود تو این را گفته‌ای و حتی غلام من هم حاضر است شهادت بدهد و تو زمانی که پیش من آمدی دستت را در مقابل دهانت گذاشتی و این یعنی اینکه دهان من بوی بدی می‌دهد و تو را می‌رنجاند.

در همان لحظه مرد یاد مهمانی افتاد که غلام او را دعوت کرده بود و به او گفت دستش را جلوی دهانش بگیرد تا بوی سیر حاکم را آزار ندهد. بعد قضیه را از اول تا آخر برای حاکم توضیح داد و متوجه شد که غلام برای او چه نقشه‌ی شومی کشیده بوده است. حاکم بعد از کمی تامل این جمله را گفت: «چاه کن همیشه ته چاه است.» و فهمید که غلام دیگر بر نمی گردد زیرا به جای مرد عرب گردن زده شده است!

از آن روز تا کنون هر کس قصد خراب کردن دیگری را داشته باشد، برایش این ضرب‌المثل را به کار می‌برند.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید