داستان کوتاه بی معرفتی آهنگر و زنش

داستان کوتاه بی معرفتی زن و آهنگر یکی از داستان های جالب در مورد بی معرفتی است. داستان بی معرفتی زن آهنگر از آنجا شروع می‌شود که آهنگر در یک حادثه کاری آسیب می‌بیند.

داستان کوتاه بی معرفتی زن و آهنگر

 

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – مفهوم بی معرفتی مهفوم آشنایی است که شاید تا بحال آن را در رابطه خود با دیگران تجربه کرده‌ باشید. در این مطلب قصد داریم تا در این خصوص یک داستان کوتاه کودکانه بی معرفتی در مورد یک آهنگر و زنش را برای شما روایت کنیم. پس با همراه باشید.

 

داستان کوتاه بی معرفتی آهنگر و زنش

داستان بی معرفتی ما از آنجا شروع می‌شود که روزی مردی بلند بالا و با ظاهری درخشان به در خانه زن فقیری آمد؛ زن خانه دار وقتی بسته‌های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویی از همسرش و گفت:

ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند. شوهر من آهنگری بود که از روی بی‌‌عقلی و بی‌احتیاطی در یک حادثه کاری دست راست ونصف صورتش را از دست داد و مدتی بعد از سوختگی ناتوان و از کار افتاده در گوشه خانه افتاد تا درمان شود.

وقتی هنوز مریض و بی‌حال بود چندین بار خواستم تا در مورد برگشت به سر کارش با او صحبت کنم؛ ولی به جای اینکه دوباره سر کار آهنگری برود می‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کاری از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.

من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمی‌خورد، یک روز صبح برادرانم را صدا زدم و با کمک آن‌ها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل در کنار سختی‌های تحمل درد و هوارش، خرج اضافی او را تحمل نکنیم. با رفتن او بقیه هم وقتی فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بسته‌های غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آن‌ها نیاز داشتیم.

 

ای کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!

 

 مرد بلند بالا و درخشان تبسمی کرد و گفت: راستش من این بسته‌ها را از طرف کسی برای شما می‌آورم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به محل کار ما آمد و از من خواست تا این‌ها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب است یا نه!!؟ همین! مرد خوش چهره داستان ما این را گفت و برای رفتن از زن خداحافظی کرد. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و گفت: راستی یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود!

 

بیشتر بخوانید: ۹ داستان کوتاه کودکانه فوق العاده زیبا و خواندنی

 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • زنه چقدر بی معرفت بوده مرده چقدر با معرفت جمله ی آخریش منو تحت تاثیر قرار داد

نظر خود را بنویسید