۲ انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی به صورت طنز و غیرطنز

انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی را می‌توان به دو صورت شرح وقایع روزمره موش‌های آزمایشگاهی از زبان موش و تعریف یک خاطره با زبانی طنزآلود نوشت.

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی را باید به شکل انشا به روش جانشین‌سازی نوشته و از دریچه نگاه موش به آن نگریست. اگر چه می‌توان این انشا را به صورت جدی، توصیفی و یا حتی تحلیلی نوشت؛ اما به هر صورت در هر ساختاری از آن، کمی لحن طنزآمیز وارد می‌شود. درست مانند چیزی که در انشا در مورد ایستادن توی صف مشاهده کردیم.

 

دو نمونه انشا در مورد درد و دل یک موش آزمایشگاهی به صورت طنز و غیرطنز

 

۱. انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی به روش جانشین سازی

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

شاید باورتان نشود، اما من از بدو تولد در این آزمایشگاه بوده و هرگز اینجا را ترک نکرده‌ام. شب‌های زیادی به خیال‌بافی در مورد دنیای بیرون می‌پردازم و تصویرهای مختلف از آن برای خود ترسیم می‌کنم. اینجا همه چیز خوب پیش می‌رود و به ما رسیدگی می‌شود. من به ویروس‌های قدیمی عادت کرده‌ام، اما بدی روزگار زمانی است که محققان تصمیم به اجرای آزمایش‌های تازه می‌گیرند! نزدیک شدن سرنگ پزشکی در این زمان، برایم مانند شیرجه زدن در یک گودال بی‌انتهاست.

بندهای بدنه (متن نوشته)

در هر بار که چنین تزریقاتی صورت می‌گیرد و بدن من یا سایر هم قطاری‌هایم را در یک سیر آزمایشگاهی قرار می‌دهند، آینده ما نامعلوم است. مشخص نیست که پس از این آزمایش، همچنان زنده خواهیم ماند یا باید برای سفر آخرت آماده شویم؟ برخی از ما در طول این آزمایش‌ها جان سالم به در برده و باید شاهد از دست دادن برخی دیگر باشیم. این درست همان چیزی است که زندگی در آزمایشگاه با نورهای سفید و آبی‌اش را سخت‌تر می‌سازد.

ما اینجا از امکانات خوبی برخوردار هستیم. جای زندگی و خواب تمیز و راحتی داریم و به وقت مناسب به ما غذا داده می‌شود. هرگز نیازی نیست که برای پیدا کردن غذای خود، در میان زباله‌ها به دنبال تکه غذای مانده‌ای باشیم. همچنین آب تمیزی همیشه در اختیارمان قرار دارد. اما هرگز نمی‌توانیم از یاد ببریم که تمام این امکانات در ازای قرار گرفتن در تندباد حادثه و قربانی شدن برای پیشرفت علم است.

من و سایر موش‌های آزمایشگاهی هیچ وقت کثیف نیستیم و تمیزی پوشش موهای تن ما، همیشه تامین می‌شود. اینجا یک تیم نگهداری و مراقبت وجود دارد و از سلامت ما به صورت روزانه اطمینان حاصل می‌گردد. اما باور کنید گاهی دلم می‌خواهد در گل و لای جوی آب دویده و تمام تنم از آلودگی‌ها انباشته شود اما آزاد باشم. آرزوی یک جست و خیز حسابی در کانال‌های فاضلاب به دلم مانده و دوست دارم به خاطر پیدا کردن یک تکه نان از این سوراخ به آن سوراخ بدوم.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

در نهایت باید بگویم که زندگی ما در یک چرخه کسالت‌آور و بی‌هیجان خلاصه شده و نمی‌توانیم چیزی جز این انتظار داشته باشیم. فکر زندگی دیگری برای ما وجود ندارد و هیچ کدام نیز جسارت فرار از آزمایشگاه را نداریم. با این همه من فکر می‌کنم که این جان‌فشانی بر راه علم و پیشرفت دنیای پزشکی، ارزش آن را داشته باشد.

 

درد دل یک موش آزمایشگاهی

 

همچنین بخوانید: انشا در مورد صحنه ورود موش به خانه

 

۲. انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی به زبان طنز

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

روزی من و دیگر موش‌های آزمایشگاهی از شرایط فعلی آزمایشگاه به ستوه آمده بودیم. غذاهای تکراری و تزریق‌های پی در پی، نگهداری در شرایط ایزوله شده و غیره غیره؛ فوق العاده کسالت‌آور بود. تصمیم گرفتیم تا دست به آشوب زده و محققان را حسابی ادب کنیم. من و دوستان دیگرم به خوبی باز کردن در قفس‌ را بلد بودیم و اگر پیش‌تر دست به این کار نمی‌زدیم، از سر بی‌انگیزگی بود. اما حالا انگیزه آن به وجود آمده و باید یک خرابکاری حسابی در آزمایشگاه انجام می‌دادیم.

بندهای بدنه (متن نوشته)

پس از این که محققان آزمایشگاه را ترک کردند، دست به کار شدیم. هر یک از ما درب قفس نگهداری خود را که خاطرات تلخ و شیرین در آن داشتیم، باز کرده و بیرون آمدیم. من که از لوله‌های آزمایش متنفر بودم، به سرعت سراغ آن‌ها رفته و تمامی لوله‌ها را به زمین ریختم. در برخی از لوله‌ها محلول‌های رنگی قرار داشت و تمام آن‌ها کف زمین سفید رنگ آزمایشگاه پخش شد. موش‌های دیگر به سراغ سایر تجهیزات آزمایشگاهی رفته و آن‌ها را به هم می‌ریختند.

کیت‌های آزمایشگاهی را که خیلی سفت بودند جویدیم. دندان‌هایمان پس از مدت‌ها، یک تمرین حسابی کردند! یکی از موش‌های آزمایشگاهی ماده‌ای لیز پیدا کرد و آن را روی میز بلند و طویل آزمایشگاه ریخت. غوغایی به پا شد. تک به تک روی این ماده لیز که هیچ وقت نفهمیدم چه بود، رفتیم و سرسره بازی کردیم. بعضی از موش‌ها لیز می‌خوردند و پایین می‌افتادند. برخی دیگر نیز کنترل بیشتری داشتند و به شکلی سورتمه سواری می‌کردند!

یکی از موش‌ها به سراغ کشوهای آزمایشگاه رفته و هر آن چه در کشوها بود را بیرون ریخت. بقیه هم به کمک او رفتند. یک لحظه به صحنه آزمایشگاه نگاه کردم، از هر جایی موشی آویزان بود و در حال خرابکاری… محشری به پا شده بود و به نظر می‌رسید که اوضاع از کنترل خارج شده است. من فریاد می‌زدم و از موش‌ها می‌خواستم که به خرابکاری‌های خود پایان دهند، اما گوش هیچ یک از آن‌ها بدهکار نبود.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

تا صبح اوضاع به همین شکل ادامه یافت. سرانجام هر یک از موش‌ها خسته و بی حال در گوشه ا‌ی افتاده و بی‌رمق به خواب رفت. من نیز مانند بقیه روی یک دستگاه آزمایش خون دراز کشیدم. ساعتی بعد، یکی از مسئولان آزمایشگاه را دیدم که آرام داخل شد و با مشاهده آن همه موش در جای جای آزمایشگاه، جیغی کشید و بیهوش روی زمین افتاد. این آزمایشگاه، دیگر به این راحتی آزمایشگاه نمی‌شد و همه ما را به عنوان موش‌های سرکش، از آن جا اخراج کردند.

 

انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

 

سخن پایانی

انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی را مانند انشا در مورد انتقال خون با دو لحن جدی و طنز نوشتیم تا از هر دو منظر موضوع را بررسی کرده باشیم. شما چطور می‌توانید از زبان یک موش آزمایشگاهی، انشا بنویسید و دنیای پیرامون او را به تصویر بکشید؟ به نظر شما دنیا از چشم حیوانات مختلف چگونه دیده می‌شود؟ آن‌ها چه احساساتی نسبت به جهان اطراف خود دارند؟ منتظر خواندن ایده‌های شما هستیم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید