نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم

واقعه غدیر خم به صورت متواتر به دست ما رسیده و در اصل آن شکی نیست. اما سخن اهل تسنن که میگویند “مولا” در این واقعه به معنی “دوستی” است با وجود ادله مختلف شیعه و نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم واضح البطلان است.

ستاره | سرویس مذهبی – مهمترین اختلاف ریشه ای بین دو مذهب شیعه و سنی، بحث خلافت و امامت است. شیعه و سنی در بحث امامت و جانشینی پیامبر (ص) هم از نظر مفهوم (شأن و جایگاه امام) و هم از نظر مصداق ، با یکدیگر اختلافات بنیادین دارند. در دیدگاه شیعه، نقش امامت که جانشین پیامبر (ص) است در دو ناحیه ظهور و بروز پیدا می‌کند: یکی حکومت و اداره جامعه و دیگری مرجعیت دینی یعنی تبیین و تفسیر معصومانه آموزه های دین در سه بخش عقاید و اخلاق و احکام. ما با نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم و ادله شیعه، بحث خلافت و امامت حضرت علی (ع) را بررسی می‌کنیم.

 

طرز تفکر دو مکتب درباره ی غدیر

 

اختلاف شیعه و سنی در بحث امامت، جانشینی و احکام

  • از دیدگاه شیعه امامت منصبی است الهی و از اصول دین محسوب می شود و امام کسی است که از سوی خداوند و بر زبان نبی اکرم به این مقام منصوب شده است. اما از نظر اهل سنت، امامت از  فروع دین بوده و یک مقام ظاهری در حد ریاست حکومت است که از سوی مردم بوده اما از نظر مصداق جانشین پیامبر (ص) است. (فرق اصول دین و فروع دین با بیان ۶ تفاوت)
  • شیعه معتقد است که به دلایل قرآنی، روائی و عقلی، خلیفه و امام بلافصل بعد از رسول اکرم(ص)، علی(ع) و فرزندان پاک ایشان هستند. ولی اهل سنت می‌گویند جانشینان بعد از پیامبر(ص) به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) هستند.
  • دیگر اختلاف اساسی میان شیعه و اهل سنت، تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی است. در نماز، روزه، حج، خمس و … اختلافاتی وجود دارد که ریشه آن به اختلاف در مرجعیت دینی بر می‌گردد.

 

نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم

 

جریان حدیث غدیر خم

در ماجرای عید غدیر خم می‌خوانیم:

رسول خدا صلى الله علیه و آله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جاى آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادى به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جاى آرند و به او تأسى کنند. آن حج را حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ و حجةالکمال نامیده اند. رسول خداصلى الله علیه وآله از هجرت تا رحلت، به جز آن حج، حج دیگرى نیاورده است.
پیامبر (ص) پنج یا شش روز به ماه ذى حجه مانده، از مدینه خارج شدند، آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملى را که تا قیامت باید به جاى آورده شود، عملاً به مردم نشان دادند.

پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شدند؛ در حالى که جماعت یاد شده در محضر ایشان بودند. روز پنج شنبه هجدهم ماه ذى حجه با آن جمعیت انبوه به «غدیر خم» در جحفه رسیدند. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:

«یا اَیُّها الرَّسُول بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِىَ القَومَ الکافِرینَ»؛ مائده، آیه ۶۷.

خداوند از این طریق به پیامبر امر کرد تا حضرت على (ع) را در جاى خویش نصب ولایت و وجوب طاعت او را ابلاغ کند.

در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، پیامبر فرمان داد تا آنهایى که از محل گذشته بودند، برگردند و آنها که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسى زیر سایه آن‌ها ننشیند. همه در جاى خود قرار گرفتند، زیر آن درخت‌ها را پاک کردند، آن وقت اذان نماز ظهر گفته شد. پیامبر اکرم زیر آن درختان ایستاده و نماز ظهر را با جماعت خواندند. هوا بسیار گرم بود و آفتاب آنچنان آتش مى ریخت که مردم از شدت گرما، گوشه اى از عبا را به سر کشیده و گوشه اى را از حرارت سنگریزه‌ها زیر پا گذاشته بودند، پارچه اى بر یکى از درخت‌ها کشیده و براى آن حضرت سایبان درست کردند.

حضرت رسول وقتی از نماز فارغ شدند، بالاى جهازهاى شتر رفتند که روى هم چیده بودند. صدایشان را بلند کرده، به طورى که همه شنیدند و فرمودند:

«الحمدللّه، از خدا مدد مى جوییم، به او ایمان مى آوریم، بر او توکل مى کنیم و به خدا پناه مى بریم از شر نَفْسْ هاى خود از سیئات اعمال خویش…. شهادت مى دهم که جز خدا معبودى نیست و محمد بنده و رسول او است… احتمال مى رود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه مى گویید؟

گفتند: گواهى مى دهیم که پیغام خدا را رساندى و در رساندن آن تلاش کردى و خیرخواه بودى، خدا تو را جزاى خیر دهد!

فرمود: آیا شهادت نمى دهید که جز خدا معبودى نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟

گفتند: آرى شهادت مى دهیم.

عرض کرد: خدایا! شاهد باش. سپس فرمود: اى مردم! آیا سخن مرا نمى شنوید؟

گفتند: آرى مى شنویم.
فرمود: من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصرى (قصبه اى است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسه هایى به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ «ثقلین» که چطور جانشین من خواهید بود؟

گفتند: اى رسول خدا! ثقلین چیست؟

فرمود: ثقل بزرگ‌تر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خداى لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمى شوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواسته ام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک مى شوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود مى گردید.
آن گاه دست حضرت على علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایى که سفیدى زیر بغل هر دو دیده شد و همه على علیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود:

ای مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدم‌تر است؟

گفتند: خدا و رسولش داناترند.

فرمود: «ان اللَّه مولاى و انا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلى مولاه»؛ «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولى مى باشم. پس هر که را مولا منم على مولاى اوست» ..

این سخن را سه بار تکرار کرد. سپس گفت: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار»؛ «خدایا! دوستى گزین با هر که او [على]را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستى ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم مى ورزد؛ یارى کن آنکه او را یارى کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپاى او بپادار»

آن گاه فرمود: هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند.

هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد:

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛
«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضى شدم».

رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: اللَّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضاى خدا به رسالت من و ولایت على بعد از من.

سپس جمعیت به امیر مؤمنان على علیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند: «بخ بخ لک یا ابن ابى طالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»؛ «به به بر تو اى پسر ابى طالب! صبح و شام کردى در حالى که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنى». حسان بن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت: اى رسول خدا! اجازه بدهید درباره على ابیاتى بگویم تا بشنوید؟ فرمود: بگو با برکت خدا. حسان گفت: اى شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستى است. آن گاه گفت این خلاصه اى از جریان غدیر و تعیین حضرت على علیه السلام براى خلافت و امامت بود.

منبع: قرشى، على اکبر، خاندان وحى، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول ۱۳۶۸)، ص ۱۵۲ – ۱۵۷.

 

بحث خلافت و امامت در واقعه غدیر خم

 

اکنون این سؤال رخ مى نماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعى و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنى است: اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنى:

  1. اهل تسنن اظهار مى‌دارند که این حادثه عظیم تاریخى و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، به معناى لزوم «محبت و دوستى» حضرت على علیه السلام و یا حداکثر معرفى ایشان به عنوان یکى از نامزدهاى خلافت است و هیچ دلالتى بر امامت و زمامدارى و لزوم پیروى از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که «ولایت» چند معنا دارد و یکى از معانى آن «دوستى» است؛ بنابراین تا زمانى که به این معنا قابل حمل است، نمى توان به معانى دیگر آن تمسّک جست.
  2. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم (ص)، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایى حضرت على علیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینه‌ها و شواهد، به گونه اى است که هرگز نمى‌توان آن را تنها به دوستى و محبت و یا نامزدى خلافت تفسیر کرد.

 

نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم و بحث جانشینی پیامبر

دلایل صحّت دیدگاه شیعه عبارت است از:

۱. معناى ولایت با توجه به قرینه ها

اگر چه در مواردى ولایت به معناى دوستى نیز به کار مى‌رود؛ ولى لغت شناسان و کتاب هاى معتبر لغت شناسى، عمدتاً کلمه ولایت را به معناى سرپرستى، عهده دارى امور، سلطه، استیلا، رهبرى و زمامدارى معنا کرده اند. در ادامه معناى این کلمه با برخى از مشتقاتش از کتاب هاى لغت اهل سنت نقل مى‌شود:

  • راغب اصفهانى مى نویسد: «وِلایت؛ یعنى، یارى کردن و وَلایت یعنى، زمامدارى و سرپرستى امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن «سرپرستى» است؛ ولى و مولا نیز در همین معنا به کار مى رود». الراغب الاصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۷۰.
  • ابن اثیر مى نویسد: «ولىّ؛ یعنى، یاور و هر کس امرى را بر عهده گیرد، مولا و ولىّ آن است». سپس مى‌گوید: و از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه» و سخن عمر که به على علیه السلام گفت: «تو مولاى هر مؤمنى شدى»؛ یعنى، «ولى مؤمنان گشتى». ابن اثیر، ابوالحسن على بن عبدالواحد، النهایة فى غریب الحدیث والاثر، ج ۵، ص ۲۲۷.
  • و بسیاری از لغت شناسان مطرح همین نظر را دارند.

بنابراین استعمال ولایت در دوستى نیاز به قرینه دارد و بدون آن، به معناى زمامدارى است. افزون بر آن در این مورد همه قرینه‌ها به کاربرد آن در زمامدارى و مرجعیت دینى و سیاسى و اجتماعى دلالت دارد.

۲. آیه ۶۷ سوره مائده و خطاب تند و قاطع الهى

اگر حادثه غدیر صرفاً براى اعلام دوستى حضرت على علیه السلام بود، آیا آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحى کند اگر آن را ابلاغ نکنى، رسالت الهى را انجام نداده اى:
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ لا یَهْدِى اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ»؛ مائده (۵)، آیه ۶۷
«اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى. و خدا تو را از [ گزندِ] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند».

آیا این اخطار شدیداللحن به خوبى نشان نمى‌دهد که مسئله بالاتر از این حرف هاست؟ البته محبت امیرمؤمنان علیه السلام جایگاه بسیار بلندى دارد و یکى از نشانه هاى ایمان است؛ اما مولا در اینجا قطعاً به معناى محبت و منحصر به «ولاى محبت» نیست!

۳. دوستى و ولاى محبت در قرآن

با واژه هایى چون «حب»، «مودّت» و… اشاره شده است؛ چنان که در مورد محبت اهل بیت علیهم السلام آمده است:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى »؛ شورى (۴۲)، آیه ۲۳
«بگو: به ازاى آن (رسالت) پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان».

بنابراین فرو کاستن معناى ولایت به محبت و مودّت و انحصار به آن، مغایر کاربرد قرآنى این واژه است.

۴. دلدارى خدایى به پیامبر در غدیر خم

خداوند پیامبرصلى الله علیه وآله را دلدارى داده، مى‌فرماید: در راستاى اجراى این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئه هاى مردم محافظت مى‌کند:
«وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ»

آیا این مسئله نشان نمى دهد که این مأموریت، چنان مهم بوده که پیامبر صلى الله علیه وآله بیم آن داشته که برخى بر اثر هواهاى نفسانى به مقابله برخاسته و علیه دین توطئه کنند؟! آیا فقط با اعلام دوستى حضرت على علیه السلام جاى خوف از توطئه بود؟

۵. انتخاب مکان غدیر خم برای حضور همگان

پیامبر اکرم مکان جدا شدن و انشعاب مسافران را خود انتخاب کرد، تا همگى در سخنرانى آن حضرت حضور داشته باشند و نیز دستور داد کسانى که از آن مکان گذشته بودند برگردند و کسانى هم که عقب مانده بودند، از راه برسند؛ این نشانه چیست؟ 

۶. نزول آیه اکمال در واقعه غدیر

پس از اجراى این مأموریت، آیه نازل شد که:
«اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً» مائده (۵)، آیه ۳
«امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [ به عنوان ]آیینى برگزیدم».

آیا نزول چنین آیه اى دلالت بر این ندارد که مسئله، بالاتر از صرف محبت بوده است؟

 

سخن آخر

در نگرش حق گرایانه به واقعه غدیر خم این سخن که بعضی که می‌گویند مولا در این واقعه به معنای دوستی است، با ادله مختلف واضح البطلان است که برخی از آنها را با هم مرور کردیم.  پیرامون این مبحث پیشنهاد می‌کنیم پاسخ سوالات مطرح شده درباره عید غدیر خم را نیز در ستاره بخوانید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید