انشا درباره تابستان؛ ۷ انشای زیبا درباره فصل تابستان و سفرهای تابستانی

در این مطلب از ستاره انشا درباره تابستان، انشا با موضوع تابستان خود را چگونه گذراندید، انشا درباره سفرهای تابستانی با خانواده و انشاهایی با موضوع تابستان و به زبان ادبی را برای شما جمع‌آوری کرده‌ایم.

انشا درباره تابستان

فصل تابستان یکی از بهترین فرصت‌ها برای گشت‌وگذار و رفتن به سفرهای خانوادگی است. تعطیلی سه ماهه دانش‌آموزان تبدیل به یکی ازمهم‌ترین دغدغه‌‌های خانواده می‌شود؛ چراکه تلاش می‌کنند بتوانند فرزندان خود را به بهترین شکل سرگرم کرده تا تابستان خاطره‌انگیزی را تجربه کنند. در این میان سفرهای تابستانی نقش پررنگی در گذراندن ایام تعطیلات دارد که همواره خاطرات خوشی را در کنار خانواده رقم می‌زند. برای خواندن نمونه‌هایی از انشا درباره تابستان که از خاطرات سفرهای تابستانی صحبت می‌کند، با این نوشته از ستاره همراه شوید.

انشا درباره تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره تابستان خود را چگونه گذراندید

تابستان، فصل گرما و آفتاب، فصل تعطیلات و تفریح، فصل شکوفه‌های درختان و میوه‌های رنگارنگ است. این فصل فرصتی طلایی برای همه افراد، به ویژه کودکان و نوجوانان بوده تا از وقت خود به بهترین شکل ممکن استفاده کرده و به رشد و شکوفایی خود کمک کنند.

من در تابستان امسال اوقات بسیار خوب و پرباری را سپری کردم. این تابستان پر از خاطرات خوش و تجربیات مفید بود و من سعی کردم اوقات فراغت خود را به بهترین شکل ممکن بگذرانم.
هر روز صبح زود بیدار می‌شدم و پس از خوردن صبحانه و ورزش صبحگاهی، به کلاس‌های ورزشی که ثبت‌نام کرده‌بودم می‌رفتم.

من تصمیم گرفتم که در کلاس‌های شنا و بسکتبال شرکت کنم که هر کدام دو بار در هفته، در استخر و سالن ورزشی محله ما برگزار می‌شدند. مربی‌های بسیار حرفه‌ای و باتجربه‌ای داشتیم که با صبر و حوصله فراوان به ما آموزش می‌دادند. در کلاس شنا یاد گرفتم که چگونه شناگر خوبی باشم، سبک‌های مختلف شنا را فرا گرفتم و در آب احساس راحتی می‌کردم. حتی یاد گرفتم که چگونه زیر آب نفس بکشم!

در کلاس بسکتبال نیز مهارت پرتاب توپ، انداختن توپ درون سبد، دریبل زدن، پاس دادن و بازی تیمی را بهبود بخشیدم. بازی‌های تیمی زیادی انجام دادیم؛ به همین دلیل انجام کار تیمی و همکاری با دیگران را به خوبی یاد گرفتم. این کلاس‌ها باعث شد تا مهارت‌های ورزشی من بهبود پیدا کند و همچنین ورزش کردن مرتب باعث سلامتی و تندرستی من شد. احساس می‌کردم بدنم قوی‌تر و انرژی‌ام بیشتر شده است.

عصرها نیز به کلاس نقاشی می‌رفتم که یکی از علاقه‌مندی‌های من است. این کلاس در کانون فرهنگی هنری محل ما برگزار می‌شد و مربی بسیار هنرمند و خلاقی داشتیم. ایشان نه تنها در نقاشی بلکه در سایر هنرها از جمله موسیقی، خطاطی، طراحی و … نیز استاد بودند. در این کلاس با سبک‌ها و فنون مختلف نقاشی آشنا شدم. ابتدا نقاشی‌های ساده و مبتدی کشیدم اما کم‌کم مهارتم بیشتر شد و توانستم نقاشی‌های پیچیده و حرفه‌ای خلق کنم. با رنگ‌های مختلف و قلم‌موهای متنوع تمرین و سبک شخصی خودم را در نقاشی پیدا کردم.

نقاشی‌های زیبایی کشیدم و طراحی کردم. هنرمند خلاقی شدم و توانستم دنیا را از دیدگاه خودم به تصویر بکشم. نقاشی کردن باعث آرامش خاطر من می‌شد و احساس خوبی داشتم وقتی مشغول نقاشی بودم.

علاوه بر کلاس‌های ورزشی و هنری، وقت زیادی را نیز صرف مطالعه کردم. در کتابخانه محله‌ی خودمان عضو شدم و هر هفته چندین کتاب از آنجا امانت می‌گرفتم. من عاشق کتاب خواندن هستم و سعی می‌کنم همیشه کتابی برای مطالعه داشته‌باشم.

در کتابخانه از کتاب‌دار مهربان در مورد کتاب‌های خوبی که برای سن من مناسب است مشورت می‌گرفتم. انواع کتاب‌های داستان، رمان، شعر، نمایشنامه، زندگی‌نامه و… را مطالعه کردم. بعضی از کتاب‌هایی که خواندم عبارت بودند از: کتاب «ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی که داستانش درباره یک ماهی سیاه کوچولویی بوده که علاقه‌ی زیادی به دیدن دریاهای زیادی دارد اما اطرافیانش او را درک نمی‌کنند، کتاب «چشم‌هایش» نوشته بزرگ علوی که رمانی عاشقانه بود، مجموعه شعر «ابراهیم در آتش» سروده احمد شاملو که شعرهای پرمعنایی داشت و کتاب «بوف کور» اثر صادق هدایت که به مسائل اجتماعی می‌پرداخت.

این کتاب‌ها سبب افزایش دانش من شدند و دید من را نسبت به دنیا گسترده‌تر کردند. همچنین با خواندن کتاب‌ها توانستم سطح لغات و ادبیاتم را بهبود ببخشم و درک و شناخت بهتری از زبان فارسی و ادبیات آن پیدا کنم. دنیای کتاب و ادبیات را بیشتر کشف کردم و علاقه‌ام به کتاب‌خوانی بیش از پیش افزایش یافت.

در ماه شهریور نیز به همراه خانواده‌ام به شهر زیبای شیراز سفر کردیم. ما ابتدا تصمیم داشتیم با ماشین شخصی برویم اما به خاطر ترافیک و مسافت زیاد، سفر طولانی‌تر می‌شد، بنابراین ترجیح دادیم با قطار برویم تا سفر راحت‌تر و بدون دغدغه باشد. سفر با قطار برای من که کودکی بودم بسیار هیجان‌انگیز و جذاب بود. قطار از میان شهرها و روستاهای زیبایی عبور می‌کرد و منظره‌های بکری را از پنجره آن تماشا می‌کردیم. به ویژه وقتی از کنار رشته کوه‌ها و جنگل‌ها عبور می‌کردیم برایم بسیار خاطره‌انگیز بود. در شیراز ابتدا به هتل رفتیم و استراحت کردیم.

سپس شروع به بازدید از شهر کردیم. از باغ‌ها و بناهای تاریخی آن دیدن کردیم. به خصوص باغ‌های ارم و عباس‌آباد با درختان کهنسال و گل‌ها و گیاهان معطرشان خیلی زیبا بودند. حوض و شیر آب و تزئینات ظریف آجری در این باغ‌ها چشم‌نواز بودند. همچنین از آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز دیدن کردیم که تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود.

شعرهایی از این دو شاعر بزرگ و پرآوازه را در آرامگاه آن‌ها خواندیم و احساس غرور بسیاری کردیم. گاهی شعرخوانی‌های جمعی هم برپا می‌شد که ما هم شرکت می‌کردیم. عصرها در بازار وسیع و پررونق شیراز قدم می‌زدیم و از صنایع دستی مانند گلیم، جاجیم و ظروف مسی، و غذاهای محلی مانند کلمپه، میرزاقاسمی و… می‌خریدیم. شب‌ها نیز به رستوران‌های سنتی و مجلل شیراز می‌رفتیم و شام خوشمزه و لذیذی از غذاهای بومی منطقه می‌خوردیم. در مجموع سفر شیراز برای من و خانواده‌ام یک تجربه فرح‌بخش بود و خاطرات خوشی را به همراه داشت که هرگز فراموش نمی‌شوند. در مجموعه می‌توان گفت، تابستانی پر از تفریحات و اوقات خوشی را در کنار خانواده و دوستان گذراندم و لذت بردم.

انشا درباره تابستانی که گذشت

انشا درباره تابستانی که گذشت

تابستان امسال بی‌شک یکی از بهترین و پربارترین تابستان‌های عمر من بود که سرشار از تجربیات جدید و خاطرات فراموش‌نشدنی بود. از ابتدای تابستان، من برنامه‌ریزی دقیق و مفصلی برای پرکردن روزهای تعطیلاتم انجام دادم تا بتوانم حداکثر استفاده را از این فرصت ببرم.

یکی از برنامه‌هایی که بسیار هیجان‌زده‌اش بودم، شرکت در دوره‌ی آموزش عکاسی تابستانی بود. از زمانی که دوربین پدرم را برای اولین بار به دست گرفتم، علاقه‌ی وافری به عکاسی پیدا کرده‌بودم. در این دوره‌ی دو ماهه که توسط یکی از عکاسان حرفه‌ای شهرمان برگزار می‌شد، توانستم با مفاهیم پایه‌ای عکاسی آشنا شوم و حتی چندین بار هم عکاسی خیابانی و طبیعت رفتیم و عکس‌برداری کردم. مرور عکس‌ها و بازخوردهای مربی، واقعاً انگیزه‌ی زیادی به من می‌داد تا این هنر را بیشتر دنبال کنم.

یکی دیگر از تجربیات ماندگار تابستانم، صعود به قله‌ی دماوند بود که برای اولین بار با خانواده‌ام انجام دادم. پس از هفته‌ها برنامه‌ریزی و آمادگی، سرانجام فرا رسید روزی که قرار بود مسیر صعود به این قله‌ی مرتفع را -که حدوداً هفت ساعت به طول می‌انجامید- طی کنیم. هر چند که مسیر طولانی و خسته‌کننده‌ای بود اما وقتی بالاخره به قله رسیدیم و آن منظره‌ی بکر و باشکوه را از بالا مشاهده کردیم، احساس شگفتی و رضایت عمیقی به ما دست داد.

از دیگر برنامه‌های جالب تابستانم، تماشای فیلم‌های متنوعی به همراه خانواده‌ام بود. ما تقریباً هر هفته چند فیلم را در سینمای خانگی‌مان تماشا می‌کردیم و بعد درباره آن‌ها بحث و گفت‌وگو می‌نمودیم. بعضی از فیلم‌هایی که دیدیم عبارت بودند از: فیلم‌های اکشن هیجان‌انگیز مثل ماموریت غیرممکن و جیمز باند، فیلم‌های خانوادگی و احساسی مثل در جست‌وجوی خوشبختی و مادر، و فیلم‌های کمدی سرگرم‌کننده مثل تنها در خانه. تماشای این فیلم‌های گوناگون باعث شد ذهن من بیشتر به سمت هنرهای تجسمی مثل فیلم و عکاسی جلب شود و برای آینده برنامه‌هایی در این زمینه داشته باشم.

یکی دیگر از سرگرمی‌های دوست‌داشتنی من در تابستان، رفتن به پارک‌های آبی و شهربازی‌ها به همراه دوستانم بود. ما معمولاً یک روز در هفته را به این مکان‌ها اختصاص می‌دادیم و ساعت‌ها آب‌تنی می‌کردیم، شیرجه می‌زدیم، انواع بازی‌ها را تجربه می‌نمودیم و بطور کلی روزهای شاد و لذت‌بخشی را با هم می‌گذراندیم. ما معمولاً دوست داشتیم روزهای داغ تابستان را در پارک‌های آبی سرد و خنک بگذرانیم. یکی از محبوب‌ترین فعالیت‌های ما شیرجه زدن از انواع سرسره‌ها و جت‌اسکی بود. شیرجه‌های پر ارتفاع و سرعت بالا، اغلب باعث جیغ و داد ما می‌شد اما هیجان‌انگیز بودند.

گاهی اوقات هم مسابقات شنا و آب‌تنی برگزار می‌کردیم و سعی می‌کردیم ببینیم چه کسی سریع‌تر می‌تواند مسافت مشخصی را شنا کند. البته پس از آب‌تنی‌های طولانی، حتماً به رستوران‌های پارک می‌رفتیم و غذاهای لذیذی می‌خوردیم تا انرژی‌مان تجدید شود. علاوه بر پارک‌های آبی، گاهی اوقات به شهربازی‌ها هم می‌رفتیم. سوار شدن بر روی سورتمه و چرخ‌وفلک از لذت‌های بی‌نظیر برای ما بود.

اما بدون شک باارزش‌ترین بخش تابستانم، سفرهای خانوادگی‌ای بود که به شهرهایی مثل مشهد، شمال، جزیره کیش و … داشتیم. این سفرها فرصتی را برای ارتباط نزدیک‌تر من با اعضای خانواده‌ام و تقویت پیوندهای عاطفی‌مان فراهم کردند که ارزشمندتر از هر چیزی بود… سفر به مناطقی مثل شمال و جزایر جنوبی، فرصت طلایی بود تا بتوانیم بعد از مدت‌ها دوری، بار دیگر در کنار هم باشیم و لحظاتی خاطره‌انگیز را به اشتراک بگذاریم.

در طول این سفرها، چه در هنگام تماشای مناظر زیبای طبیعی و چه در اوقات استراحت در هتل، ما ساعت‌ها با هم گفت‌وگو می‌کردیم و در مورد زندگی، آرزوها و خاطرات گذشته صحبت می‌نمودیم. این گفت‌وگوها باعث نزدیک‌تر شدن ما به یکدیگر و درک بهتر دغدغه‌های هم می‌شد. مسافرت با والدینم نیز باعث شد حس تازه‌ای از احترام و تکریم نسبت به آن‌ها در من به وجود بیاید، چرا که بار دیگر تلاش و زحماتی را که برای من کشیده‌اند، به چشم خود دیدم. در کل، این سفرها باعث شد رشته‌های عاطفی بین من و خانواده‌ام محکم‌تر از گذشته شود.

در مجموع، تابستان گذشته بی‌شک یکی از پربارترین دوران زندگی من تا به امروز بوده است که بسیار از آن لذت بردم و خاطرات زیادی در آن ساختم. اکنون که تابستان رو به پایان است، با شوق و اشتیاق فراوانی منتظر تابستان آینده هستم تا دوباره اوقات خوش و فراموش‌نشدنی دیگری را تجربه کنم.

انشا درباره تابستان در روستا

انشا درباره تابستان در روستا

تابستان در روستاهای ایران، فصلی پر کار اما زیباست که مردم روستا در بیشتر روزهای آن مشغول فعالیت‌های متعدد کشاورزی و تهیه غذاهای سنتی می‌شوند.

از اوایل تابستان، کشاورزان صبح‌های زود به مزارع می‌روند تا محصولاتی مانند گندم، جو، ذرت، حبوبات و صیفی‌جات را برداشت نمایند. آن‌ها ساعت‌ها زیر آفتاب داغ تابستان کار می‌کنند تا محصولات را برداشت و برای فروش آماده کنند. بوی گندم‌ها و ذرت‌های طلایی‌رنگ برداشت شده، فضای روستا را معطر می‌کند. کشاورزان روستاها معمولاً از اوایل بهار شروع به کاشت محصولاتی مثل گندم، جو، ذرت و سبزیجات می‌کنند. آن‌ها طی فصل بهار و تابستان، مراقبت‌های لازم مانند آبیاری، وجین و کوددهی را انجام می‌دهند تا محصولات رشد کرده و به بار بنشینند.
سپس در تابستان که محصولات به مرحله برداشت می‌رسند، کشاورزان صبح زود مزارع را درو می‌کنند و مشغول برداشت می‌شوند. برداشت گندم، جو و ذرت به صورت دستی انجام می‌شود که کاری طاقت‌فرسا در گرمای تابستان است. آن‌ها تا عصر دیروقت زیر آفتاب سوزان مشغول برداشت و جمع‌آوری محصول هستند.

پس از برداشت، محصولات برای فروش به بازار و شهرها منتقل می‌شوند. بخشی از محصولات نیز در انبارهای روستا ذخیره و نگهداری می‌گردد تا در طول سال مصرف شود. به این ترتیب، کشاورزان روستا با تلاش و کار سخت، نیازهای غذایی مردم را تأمین می‌کنند. مردم روستا در فرصت‌های کوتاه استراحتشان، با خانواده و دوستان لحظات شادی را می‌گذرانند. آن‌ها عصرها پس از کار سخت روزانه، دور هم جمع می‌شوند و چایی می‌نوشند و استراحت می‌کنند.

زنان روستا نیز مشغول خشک کردن انواع میوه‌جات و تهیه مربا، شربت، ترشی و سس‌های متنوع می‌شوند. آن‌ها میوه‌هایی مانند آلبالو، توت فرنگی، انجیر، زردآلو، هلو و آلو را می‌شویند و پس از خشک کردن، در ظروف دربسته نگهداری می‌کنند تا در طول سال مصرف شود. زنان روستا علاوه بر خشک کردن میوه‌جات، در تابستان مشغول تهیه انواع ترشی‌جات و سبزی‌جات ترش نیز می‌شوند. آن‌ها انواع سبزی‌جاتی مثل کلم، گوجه فرنگی، خیار و فلفل دلمه‌ای را به صورت ترشی و رب طبخ می‌کنند تا در طول سال استفاده شود. علاوه بر این، غذاهای سنتی محلی مانند آش رشته، آش دوغ، آش انار، آش جو و حلیم نیز به مقدار فراوان تهیه می‌شود.

کودکان روستاها در تابستان‌های طولانی، وقت زیادی برای بازی و تفریح دارند. آن‌ها بازی‌های سنتی محلی مانند چوگان و طناب‌کشی را به خوبی بلد هستند و ساعت‌ها با شور و شوق با هم بازی می‌کنند. البته گاهی هم بازی‌های جدیدتری مثل بدمینتون یا فوتبال بازی می‌کنند.

عصرها که هوا خنک‌تر می‌شود، کودکان روستا به کنار رودخانه‌های اطراف می‌روند و با شنا کردن و آب‌تنی در آب خنک و زلال رودخانه، استراحت می‌کنند. آن‌ها مسابقه‌های شنا هم برگزار می‌کنند و سعی می‌کنند تا عمق و وسط رودخانه شنا کنند. گاهی اوقات هم در کنار رودخانه‌ها ماهی‌گیری می‌کنند و ماهی‌های کوچکی را صید می‌نمایند. در مجموع، کودکان روستا در تابستان با بازی‌های سنتی و حضور در طبیعت، روزهای شاد و بی‌دغدغه‌ای را سپری می‌کنند که برایشان خاطره‌انگیز است.

تابستان در روستاهای ایران فصلی پر از کار و تلاش است، اما همزمان مردم روستا لحظات شاد و با نشاطی را نیز با یکدیگر سپری می‌کنند و خاطرات خوشی را برای خود خلق می‌نمایند. روستا در تابستان با طبیعت سرسبز و آرامش‌بخش خود، مکان مناسبی برای گذران اوقات فراغت و لذت بردن از زندگی روستایی است. هرچند که تابستان در روستاها فصل پرکاری برای مردم است، اما آن‌ها در کنار تلاش و کوشش، از زیبایی‌ها و جاذبه‌های تابستان نیز لذت می‌برند.

منظره‌ی طبیعت سرسبز و خرم روستا در تابستان، وزش نسیم ملایم عصرگاهی، صدای پرندگان و جویباران، آسمانی صاف و بی‌ابر، شب‌های پر ستاره و ماه کامل، فضایی آرامش‌بخش و دل‌انگیز به روستا می‌بخشد. چنینفضایی به خوبی می‌تواند مردمان روستا را با وجود خستگی کارهای روزانه دور هم جمع کند. آن‌ها با وجود سختی‌ها، به زندگی امیدوارند و روزگار را با نشاط و طراوت سپری می‌کنند.

در مجموع، تابستان در روستا ترکیبی از کار و تلاش، و آرامش و طراوت است. روستا مکانی است که می‌توان در آن هم به کار پرداخت و هم از طبیعت لذت برد. از سوی دیگر به خاطر داشتن آب‌وهوایی مطبوع، خانواده‌های بسیاری برای فرار از گرمای شهرهای بزرگ، ترجیح می‌دهند بخشی از تعطیلات تابستانه‌ی خود را در روستا وآب‌وهوای خنک آن سپری کنند. به همین دلیل بسیاری از روستاهای ایران شاهد ورود مهمان‌های زیادی در این ایام هستند.

انشا درباره تابستان و مسافرت با خانواده

انشا درباره مسافرت تابستانی به همراه خانواده

تابستان‌ها همیشه برای ما خاطرات شیرینی را رقم زده است؛ چرا که ما هر سال سفرهای خانوادگی زیادی در تابستان داشته‌ایم.

از اواسط بهار شروع می‌کنیم به برنامه‌ریزی برای سفر تابستانی. ابتدا لیستی از مقاصد مورد علاقه‌ی اعضای خانواده تهیه می‌کنیم و سپس با توجه به بودجه و زمان تعطیلات، بهترین مقصد را انتخاب می‌کنیم. پدرم معمولاً هتل و اقامت را رزرو می‌کند و مادرم به خرید لباس و وسایل مورد نیاز می‌پردازد. من و خواهرم هم لیستی از غذاهای خوشمزه‌ی آن مقصد تهیه می‌کنیم تا حتماً آن‌ها را امتحان کنیم! با توجه به علاقه‌ی زیادمان به دیدن طبیعت، تصمیم گرفتیم ابتدا به یکی از روستاهای سرسبز شمال کشور سفر کنیم. پس از بررسی‌های فراوان، روستای کوهپایه‌ای “لاقان” در استان گیلان را برای سفر انتخاب کردیم. این روستا با خانه‌های قدیمی چوبی، طبیعت بکر و آب و هوای معتدل کوهستانی، یکی از زیباترین روستاهای شمال به‌شمار می‌آید.

پس از چند روز اقامت در این روستا و گشت‌وگذار در طبیعت زیبای آن، به سمت دریای خزر به راه افتادیم. ساحل زیبای دریا و طبیعت اطراف، منظره‌ای خیره‌کننده داشت. ما ساعت‌ها در کنار ساحل قدم می‌زدیم و از هوای مطبوع دریا لذت می‌بردیم. شب‌ها نیز زیر آسمان پر ستاره در کنار دریا می‌نشستیم و از صدای موج‌ها لذت می‌بردیم.

سپس، سفرمان را به سوی شهر زیبای “ماسوله” در استان گیلان ادامه دادیم. ماسوله با معماری زیبا و هوای لطیفش، یکی از شهرهای توریستی شمال ایران است. ما از بازدید خانه‌های قدیمی چوبی، باغ‌های میوه و پل‌های زیبای سنگی این شهر لذت بردیم. غذاهای سنتی گیلان هم که در این شهر خوردیم بسیار خوشمزه بود.

در بازگشت به تهران نیز از جاده هراز و روستاهای کوهپایه‌ای آن عبور کردیم. مناظر زیبای این مسیر کوهستانی و طبیعت بکر آن، خاطره‌انگیز بود.

خانواده‌ی ما از سفرهای تابستانی خاطرات بسیاری دارند. بعضی از سال‌ها تنها به یک بخشی از ایران سفر می‌کنیم و بعضی تابستان‌ها هم به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کنیم که بتوانیم به شهرهای مختلف سفر کنیم. یکی از به‌یادماندنی‌ترین سفرهایمان به جزیره‌ی کیش بود. آب درخشان و آبی مدیترانه‌ای، ساحلی با شن‌های طلایی، آفتاب گرم و درختان نخل سر به فلک کشیده، ما را مجذوب خود کرده‌بود. صبح‌ها پس از صرف صبحانه‌ی مفصل، ساعت‌ها در کنار دریا قدم می‌زدیم و عصرها هم به گشتن در بازار و خرید صنایع‌دستی می‌پرداختیم. شب‌ها در رستوران‌های ساحلی مشغول خوردن غذاهای دریایی و تماشای ماهی‌گیران می‌شدیم.

سفر بعدی‌مان به مشهد بود که بسیار خاطره‌انگیز بود. بازدید از حرم امام رضا(ع) و زیارت آن بزرگوار، احساس وصف‌ناپذیری به ما داد. همچنین از طعم شیرینی‌ها و سوغاتی‌های مشهد لذت بردیم. بازدید از مکان‌های دیدنی بی‌شمار این شهر مانند طرقبه، پارک کوهسنگی، شاندیز و آرامگاه بزرگانی همچون فردوسی هم از دیگر کارهایی بود که در روزهای اقامتمان در مشهد انجام دادیم. در کل، این سفر معنوی، آرامش زیادی به ما هدیه داد. علاوه بر سفر به مشهد که خاطره‌انگیز بود، سفرهای دیگری نیز در تابستان به شهرهای مختلف داشته‌ایم که فراموش نشدنی بودند.

یک سال تصمیم گرفتیم به شهر یزد سفر کنیم. هوای گرم و خشک یزد در تابستان، کاملاً متفاوت با آب و هوای شمال بود. ما از بازدید بافت تاریخی و کویر مرکزی یزد بسیار لذت بردیم. همچنین سفر به روستاهای اطراف و تماشای معماری ویژه گل نرگسی آن‌ها جالب بود.

سفر دیگری که به یادماندنی بود، سفر به جزیره قشم بود. دریای آرام، سواحل زیبا، هوای گرم و مردم مهمان‌نواز قشم، تابستان را برایمان خاطره‌انگیز کردند. غواصی در آب‌های کریستالی قشم از بهترین تجربیاتمان بود.

یکی از به یادماندنی‌ترین سفرهایی که در فصل تابستان داشتیم، سفر به شهر تاریخی کاشان بود. هوای کاشان در تابستان خنک و مطبوع است. ما صبح زود سوار ماشین شدیم و راهی کاشان شدیم. پس از چند ساعت رانندگی به کاشان رسیدیم. اول به باغ فین رفتیم که باغ بسیار زیبا و سرسبزی بود. بعد از آن به تپه سلیمان رفتیم که منظره بسیار زیبایی داشت و می‌شد کل شهر کاشان را از بالا مشاهده کرد. عصر هم به بازار کاشان رفتیم و از خرید انواع صنایع دستی و سوغاتی لذت بردیم. آرامگاه باباافضل کاشان هم یکی دیگر از مکان‌های دیدنی به همراه طبیعت چشم‌نواز و زیبایی است که در عصر یکی از روزهای اقامتمان در کاشان به آن‌جا رفتیم و شام را هم در همان محل در کنار خانواده خوردیم. در مجموع سفر خیلی خوب و خاطره انگیزی داشتیم و مشتاقیم سال آینده دوباره به کاشان سفر کنیم. هر سفر تابستانی ما پر است از خاطرات شیرین که هرگز فراموش نمی‌شوند. مشتاقانه منتظریم تا در تابستان آینده نیز بتوانیم بار دیگر به سفری خانوادگی برویم و لحظاتی تکرار‌نشدنی را تجربه کنیم.

انشا درباره تابستان به زبان ادبی

انشا درباره تابستان به زبان ادبی

تابستان، فصل گرم و پرشوری است که موجب طراوت و شادابی می‌شود. در این فصل پرتحرک، خورشید بخشنده و سخاوتمند، نور و گرمای فراوانی را بر زمین می‌تاباند و طبیعت را در بهترین وضعیت قرار می‌دهد. روزهای تابستانی، روزهایی پر از نشاط، حرکت و سرزندگی است. آسمانی آبی و بی‌ابر، خورشیدی تابان، هوایی گرم و مطبوع. درختان با برگ‌های سبز و شاداب خود، سایه‌ای دل‌انگیز برای استراحت و آرامش عابران فراهم کرده‌اند.

پرندگان خرامان بر شاخه‌های درختان می‌نشینند و با آواز دلنشین خود، شادی و نشاط را به اوج می‌رسانند. گل‌ها و گیاهان، عطر و بوی خوش تابستانی خود را بر هوا پراکنده می‌کنند. چمن‌ها و بوته‌های سبز، فرشی زیبا از طراوت و شادابی برای پای کودکان بازیگوش گسترده‌اند.

رودخانه‌ها و آبشارهای کوهستانی، با جریان خروشان آب زلال خود، دعوتی دوستانه به مسافران و کوه‌نوردان می‌کنند تا از زیبایی‌های طبیعت بکر آن‌ها لذت ببرند. دریاها و سواحل پر جنب‌وجوش شده‌اند. موج‌های آرام و ملایم دریا، صدای موزیکی زیبایی دارند که ذهن را می‌نوازد. باد خنکی که از سمت دریا می‌وزد، احساس تازگی و سرزندگی می‌دهد. جوانان مشتاق هستند تا ساعت‌ها در آب دریا شنا کنند و از امواج ملایم آن لذت ببرند.

در تابستان می‌توان بهترین برنامه‌ها برای گذراندن اوقات فراغت را داشت. سفر به مناطق خنک و سرسبز کوهستانی و دیدن جاذبه‌های طبیعی از جمله رودخانه‌ها، آبشارها، غارها، دره‌ها و جنگل‌ها، همواره یکی از بهترین انتخاب‌ها به‌شمار می‌رود.

ورزش‌هایی نظیر شنا، قایق‌‌رانی، ماهی‌گیری، اسکی روی آب، کوه‌نوردی و … می‌تواند ورزشکاران را برای گذراندن اوقاتی سالم و شاد به طبیعت بکشاند.
تابستان بهترین فرصت را برای قدم زدن در پیاده‌روها و پارک‌های سرسبز، دوچرخه‌سواری در مسیرهای خنک و دل‌انگیز، نشستن در کنار درختان و لم دادن بر چمن‌های سبز فراهم می‌کند.
صبح‌های زود می‌توان با خانواده یا دوستان قدم‌زنان به پارک‌ها رفت و از هوای خنک و پاک صبحگاهی لذت برد. بچه‌ها می‌توانند با شادی بدوند و بازی کنند. بزرگسالان نیز می‌توانند با پیاده‌روی سلامتی خود را تأمین کنند.

عصرها می‌توان ساعتی را به دوچرخه‌سواری اختصاص داد. دوچرخه‌سواری در کنار طبیعت زیبا و سرسبز، لذت‌بخش است. مسیرهای ویژه دوچرخه‌سواری در اکثر پارک‌ها وجود دارد که می‌توان از آن استفاده کرد. شب‌ها می‌توان در کنار خانواده بر روی چمن‌ها نشست، به ستارگان آسمان نگاه کرد و از هوای مطبوع شب‌های تابستان لذت برد. گاهی نیز می‌توان اردوی شبانه ترتیب داد و شب را در کنار طبیعت به صبح رساند. بدین ترتیب، تابستان فرصت‌های زیادی برای گذران وقت باکیفیت و خاطره‌انگیز در کنار خانواده و دوستان فراهم می‌کند و می‌توان از این فصل به بهترین نحو بهره‌برد.

هوای گرم تابستان فرصت مغتنمی برای برپایی جشن‌ها و مهمانی‌های خانوادگی و دوستانه فراهم می‌کند. می‌توان در حیاط یا باغچه منزل، میز و صندلی چید و ضیافتی صمیمی با حضور بستگان و دوستان ترتیب داد. مهمانی‌های تابستانی معمولاً حال و هوای شاد و صمیمانه‌ای دارند. می‌توان غذاها و شیرینی‌های خوشمزه تابستانی تهیه کرد و پذیرای مهمان‌ها بود. کودکان می‌توانند بیرون از منزل بازی و تفریح کنند. بزرگسالان نیز می‌توانند با آرامش بنشینند و گپ و گفت دوستانه‌ای داشته باشند.

شب‌های تابستان نیز می‌توان آتش‌بازی‌های زیبایی برپا کرد. دیدن آتش‌بازی و رنگین‌کمان‌های نور در شب‌های تاریک تابستانی، می‌تواند بسیار دل‌انگیز باشد. حتی می‌توان آتش‌بازی‌ها را به عنوان بخشی از برنامه مهمانی‌های شبانه تابستانی برگزار کرد تا فضایی شاد و پرنشاط داشت.

در مجموع، تابستان فصل پر نشاطی است که موقعیت‌های بسیاری برای تفریح، استراحت و آرامش در کنار طبیعت زیبا را فراهم می‌کند. انسان‌ها می‌توانند با بهره‌گیری صحیح از این فرصت، خاطرات شیرینی را برای خود و عزیزانشان رقم بزنند و از لحظه‌های طلایی تابستان لذت ببرند. به یاد داشته‌باشید که تابستان بهترین زمان برای تقویت روابط خانوادگی نیز هست. می‌توان با برنامه‌ریزی‌های خوب، سفرهای خاطره‌انگیزی به همراه خانواده داشت یا در کنار هم از طبیعت زیبا و آرام‌بخش لذت برد.

مسافرت‌های تابستانی با خانواده می‌تواند بسیار لذت‌بخش باشد. مقاصدی مانند شمال کشور، جزایر گوناگون، کوهستان‌ها، تفرجگاه‌ها و مناطق ساحلی می‌تواند انتخاب‌های خوبی باشد. در این سفرها می‌توان اوقات خوشی را با فعالیت‌هایی نظیر کوه‌نوردی، شنا، قایق‌سواری، بازدید از جاذبه‌های گردشگری و … سپری کرد. حتی اگر مسافرت طولانی امکان‌پذیر نبود، می‌توان یک روز یا آخر هفته را صرف گردش و تفریح با خانواده نمود. حضور در کنار هم و گذراندن اوقاتی خوش و با کیفیت، روابط خانوادگی را تقویت می‌کند. بنابراین، تابستان فرصت مغتنمی است تا خاطرات خوشی را با حضور اعضای خانواده خلق کرد و رشته‌های عاطفی را مستحکم‌تر نمود.

انشا طنز درباره تابستان

از قدیم گفته‌اند زمستان می‌رود و روسیاهیش به زغال می‌ماند؛ اما فکر می‌کنم قدیمی‌ها مقداری در محاسباتشان اشتباه کرده‌اند. چون زمستان آخری خیلی شیک و مجلسی چمدانش را بست و با مشایعت پرشور و دایره و تنبک حاجی فیروز و با سرسلامتی رفت؛ ولی تابستان اول روی چون ماه ما را مانند زغال سیاه کرد و بعد تشریفش را برد. آن هم با کلی حسرت و داغ که به دل ما گذاشت. فکر کنم اگر تابستان تا سه ماه دیگر همین طور ادامه پیدا می‌کرد، همگی دود می‌شدیم و به هوا می‌رفتیم.

قدیمی‌ها که فقط این ضرب المثل را نگفته‌اند. یک جمله حکمت آمیز دیگر هم گفته‌اند که: بهشت زیر پای مادران است. اما یادشان رفته است بگویند جهنم هم زیر انگشت پدران است. این انگشتان معجزه آسای پدران است که با یک حرکت معجزه آسا بهشت کولری خانه را به جهنم تبدیل می‌کند!

دست همگیشان درد نکند. آن‌ها نه تنها با کولر خانه مشکل دارند، بلکه در ماشین هم با اقتدار حکومت کولری خود را حفظ کرده‌اند. فرض کنید ماشینی که در پنج دقیقه زیر آفتاب تابستان به کوره آدم سوزی هیتلری تبدیل می‌شود، نیم ساعت زیر آفتاب داغ مانده باشد و وقتی سوارش می‌شوی، پدر مهربانت بگوید: «به به! عجب بادی میاد بیرون.» این کلید واژه، رمز کولر روشن نکردن است! یعنی بالا بروی، پایین بیایی، از کولر ماشین خبری نیست!

در این جور مواقع آخرین تکنولوژی که می‌تواند به داد آدم برسد، شیشه ماشین است که البته بعضی از خودروهای پیشرفته وطنی به نوع برقی آن هم مجهز شده‌اند. (این دستاورد ملی را که از خروج ارز به میزان قابل توجهی پیشگیری کرده، به همه ایرانیان تبریک عرض می‌کنیم.) همین شیشه ماشین را اگر در این شرایط پایین بدهی، بخار پز می‌شوی، بالا بدهی، مغز پخت می‌شوی.

یک ضرب المثل دیگر در اینجا به کار می‌آید و آن این است که همین است که هست. باید بسوزی و بسازی. حالا این که در این سوختن چه چیزی را باید بسازی، کسی نمی‌داند. شاید منظور قدیمی‌ها این بوده که باید در ذهنت یک کولر گازی بسازی و فکر کنی که دارد باد خنکش را به سر و صورت و بدنت می‌زند و آن وقت بنشینی و از آخرین لحظات عمرت لذت ببری که با چنین توهمی سپری می‌شود.

به هر حال تابستان ما که گذشت و رسید به نیمکره جنوبی زمین. امیدوارم در آنجا رسم کولر خاموش کردن پدران برافتاده باشد.

انشا درباره تابستان به روش جانشین سازی

می‌گویند برای آن که بتوانید کسی را درک کنید، خود را به جای او بگذارید و سعی کنید به جای او دنیا را نگاه کنید. من هم از آنجا که این خورشید داغ تابستان را درک نمی‌کنم، می‌خواهم خود را به جای او بگذارم.

الان دارم از آن بالا خیره خیره شما را نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم با اشعه نگاهم، شما را بسوزانم. از آن بالا به کوه و دشت و خیابان‌ها و پارک‌ها نگاه می‌کنم و مردم را می‌بینم که در حرکتند و هر یک به سویی می‌روند. بعضی‌هاشان تند تند راه می‌روند تا به سایه‌بانی برسند و خودشان را از شر من خلاص کنند. بعضی‌ها هم مثل این راننده‌های تاکسی توی ماشین‌های داغشان ولو شده‌اند و منتظر پر شدن ماشین‌هایشان هستند تا راه بیفتند. اما از مسافر خبری نیست و لنگ‌های کوچکشان را خیس می‌کنند و بر سر و صورتشان می‌کشند و به من فحش می‌دهند.

از پنجره خانه‌هایتان به شما نگاه می‌کنم. خاک عالم! این چه وضع لباس پوشیدن است. خودتان را جمع کنید. ناسلامتی بزرگ‌تر اینجا نشسته.

به حوض بزرگ و پر آب درون پارک نگاه می‌کنم. آب‌ها آرام آرام بخار می‌شوند و هوای پارک را شرجی می‌کنند. دو دختر جوان روی نیمکت پارک نشسته‌اند و در حالی که روسری‌شان از شدت عرق به سرشان چسبیده، بستنی شاتوتی لیس می‌زنند. به بستنی آن‌ها نگاه می‌کنم. بستنی‌شان آب شده و آویزان می‌شود روی دست و لباسشان.

کلا هر جا را که نگاه می‌کنم، خرابی به بار می‌آورم. آخر من چه قدر تباهم؟ تنها نتیجه اخلاقی که می‌شود از این ماجرا گرفت این است که آفتاب داغ و سوزان تابستان اگر درک کردنی بود، خودش خودش را درک می‌کرد. سعی می‌کرد آدم باشد و این همه مردم آزاری را مرتکب نمی‌شد. مرض داشتن که شاخ و دم ندارد. دوستان بیایید آدم‌های خوبی باشید و مثل آفتاب تابستان نباشید.

تمام!

سخن پایانی

امیدواریم از خواندن انشاهایی که در این مطلب آورده شده لذت برده‌باشید. شما می‌توانید در سایت ستاره انشاهایی با موضوعات مختلف مانند انشا درباره زندگی بهتر و انشا درباره خلیج فارس را هم بخوانید. مطالبی که برای استفاده‌ی دانش‌آموزان هم مناسب است.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید