زیباترین جملات عاشقانه روزهای بارانی

عاشقانه باران از لطیف‌ترین هدیه طبیعت سخن می‌گوید که بر قلب عاشق می‌بارد و شامل جملات بارانی زیبا، شعر عاشقانه باران، دلنوشته در مورد باران و متن‌های بارانی است.

عاشقانه باران

عاشق که باشی و دل در گرو عشق داده باشی، باریدن باران حال و هوای عاشقی‌ات را چند برابر می‌کند. حس عاشقی زیر باران را افراد زیادی تجربه کرده‌اند و به تناسب موقعیت و علایقشان اشعار بارانی، جملات عاشقانه بارانی، دلنوشته عاشقانه زیبا و… در این مورد نوشته‌اند. این مطلب مجموعه‌ای متنوع از عاشقانه‌های باران است تا بتواند مورد استفاده همه مخاطبان ستاره قرار گیرد و افراد مختلف با هر سلیقه‌ای از آنها لذت ببرند.

 

مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

 

جملات عاشقانه باران

یک‌جوری باران می‌بارد انگار می‌داند در دل من چه خبر است.
معصومه صابر

☆•☆•☆

مثل یک جریان موسیقی، مثل یک باران پاییزی، ناگهانی بودنت را عشق است.

☆•☆•☆

باران که می‌بارد دلم برایت تنگ‌تر می‌شود. راه می‌افتم بدون چتر. من بغض می‌کنم، آسمان گریه.

☆•☆•☆

عکس عاشقانه باران شیشه گل
☆•☆•☆

باران که می‌بارد، خیالم راحت است که تو هم در هوای منی، هر چند دور.

☆•☆•☆

باز باران آمد؛ حالا از هوا یا از دو چشمم، چه فرقی دارد؟

☆•☆•☆

دوست داشتن نم نم باران است، کم کم می‌آید و به درازا می‌کشد. بارانى دوستت دارم.

 ☆•☆•☆

قلب ابرها تندتر می‌تپد، وقتی قرار است بیایی.

☆•☆•☆

عاشق که نباشی، حس باران را نمی‌فهمی.

☆•☆•☆

باران می‌خواهم، آنقدر شدید که من و تنهایی‌ام را با خودش بشوید و ببرد.

☆•☆•☆

گاهی باران همه دغدغه‌اش باغچه نیست، از غصه تنها شدن می‌بارد.

☆•☆•☆

بعد از بارانِ نگاهم، آفتابی شو؛ رنگین‌کمانِ دیدنت را دوست دارم.

☆•☆•☆

امروز همچون بارانی که می‌بارد، بی‌واژه و بی‌حصار می‌خواهمت.

☆•☆•☆

برای از بین بردن یک عدد معشوقه، نم باران کافی است.

☆•☆•☆

کاش نامت باران بود، آن وقت تمام مردم شهر هم برای آمدنت دعا می‌کردند.

☆•☆•☆

دل من کلبه‌ای بارانیست و تو آن باران بی‌اجازه‌ای که ناگهان در احساس من چکه می‌کنی.

☆•☆•☆

باران باشد، تو باشی و یک خیابان بی انتها؛ به دنیا می‌گویم خداحافظ.

 

عکس عاشقانه باران قلب زیر باران

 

دلنوشته عاشقانه باران

معشوقه‌ی تو بودن آن حالتی از خوشبختی‌ست که نه در درام عاشقانه‌ و نه در شعر یافتمش. معشوقه‌ی تو بودن، حس خوب امنیت است. حس دویدن زیر باران. مثل زیباترین رویایی که در سر داری. معشوقه‌ی تو بودن، شبیه بوسه‌ای میان ابرهاست.
شیما سبحانی

☆•☆•☆

وقتی که تو بارانی می‌شوی در آسمان چشمانت غرق می‌شوم و فراموش می‌کنم که هوا پاییزی است. برخیز تا پنجره‌ها را به روی خزان ببندیم، بیم دارم خزان خاطراتمان را غارت کند.
باغچه از حجم علف‌های هرز سکوت انباشته شده. از خلوت کوچه دلم می‌گیرد و هنوز در انتظار بارانی شدن چشمانت هستم.
هر چند که می‌دانم بارانی شدن، دل آسمانی می‌خواهد.

☆•☆•☆

پنجره باران خورده‌ات را باز کن. چند سطر پس از باران، چشم‌هایم را ببین که هوایت دیوانه‌شان کرده… دلم برایت تنگ است.

☆•☆•☆

خدایا، این دلتنگی‌های ما را هیچ بارانی آرام نمی‌کند. فکری کن. اشک ما طعنه می‌زند به باران رحمتت.

☆•☆•☆

وقتی باران می‌آید؛ تنم را به قطرات باران می‌سپارم. می‌گویند باران رساناست، شاید دست‌های من را هم به دست‌های تو برساند.

☆•☆•☆

در کنار هم قدم می‌زنیم زیر باران. لحظه‌ای بایست تا سجده شکر به جا آورم. رسیدن به نهایت آرزو زانو زدن هم دارد.

 ☆•☆•☆

دیر آمدی باران، دیر آمدی باران، دیر… آن روز که منتظرت بودم، دعا کردم بیایی، ناز کردی، امروز که نمی‌خواهمت آمدی. آمدی تا تنهایی‌ام را یاد آور شوی؟
دیر آمدی باران، دیر آمدی باران، دیر… من در جایی، در حجم نبودن کسی خشکیدم.

☆•☆•☆

هر وقت باران می‌بارد، خاطراتمان جان دوباره می‌گیرد و این باران است که مرا بی‌حضور تو راهی خیابان‌‌ها می‌کند.

 ☆•☆•☆

دیشب با بارون مسابقه دادم. اون بارید و من گریه کردم. باهاش از تو صحبت کردم. اون دلتنگ خورشید بود و من دلتنگ تو.

☆•☆•☆

باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی. کاش نه کوچه انتهایی داشت و  نه باران بند می‌آمد.

☆•☆•☆

عاشق که باشی، پاییز که باشد، باران که ببارد؛ انار که هیچ سنگ هم اگر باشی دلت ترک می‌خورد.

☆•☆•☆

چقدر این صدا برایم آشناست؛ صدای هق هق گریه‌های آسمان را می‌گویم، صدای بارش باران را… بارها آن را از اعماق وجودم شنیده‌ام، صدایی است که رنگ تنهایی دارد بوی فراق و درد دوری.

☆•☆•☆

هیچ گاه نباید به اجبار خندید. گاهی باید با نهایت آرامش گریه کرد. لبخند بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است.

☆•☆•☆

به باران دل نبند که هر چهار فصل دیوانه‌ات خواهد کرد. اگر ببارد، از شوق و اگر نبارد، از دلتنگی.

☆•☆•☆

دمش گرم، باران را می‌گویم. به شانه‌ام زد و گفت: خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می‌بارم.

☆•☆•☆

بغض‌های مرطوب مرا باور کن، این باران نیست که می‌بارد. صدای خسته قلب من است که از چشمان آسمان بیرون می‌ریزد.

 

مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

 

شعر عاشقانه باران (تک بیت های ناب و دو بیتی)

شست باران همه کوچه خیابان‌ها را
پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من؟

☆•☆•☆

باران قشنگی به زمین می‌بارد
امروز هوا عطر تو را کم دارد
من غیرتی‌ام زود به این باد بگو
از موی پریشان تو دست بردارد

☆•☆•☆

حسن باران این است که تبسم دارد
گرد غم از همه چیز از همه جا می‌گیرد
همه جا بر همه کَس می‌بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق

☆•☆•☆

یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا می‌خواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم می‌ماند

☆•☆•☆

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی؟
به که گویم که تو گرمای دستان منی؟
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من
به که گویم که تو باران زمستان منی؟

☆•☆•☆

گیسوانت زیر باران، عطر گندم‌ زار… فکرش را بکن
با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار… فکرش را بکن
غلامرضا سلیمانی

☆•☆•☆

خاطراتی را که با هم زیر باران داشتیم
شعر اگر می‌شد قریب پنج دیوان داشتیم

☆•☆•☆

مثل باران چشم‌هایت دیدنیست
شهر خاموش نگاهت دیدنیست
زندگانی معنی لبخند توست
خنده‌هایت بی نهایت دیدنیست

☆•☆•☆

مثل باران خاطراتت ماندنیست
لحن پر مهر صدایت خواندنیست
گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده‌ایم
تا ابد مهر و وفایت ماندنیست

 

مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

 

شعر نو عاشقانه باران

عشق را
زیر باران باید جُست
سهراب سپهری

☆•☆•☆

بر سرش چتر گرفتم
دیدم
او خودش باران است
عمران صلاحی

☆•☆•☆

وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
حمید مصدق

☆•☆•☆

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند
یغما گلرویی

☆•☆•☆

ایستاده ام در اتوبوس
چشم در چشم‌های نا گفتنی‌اش

یک نفر گفت:
آقا جای خالی بفرمایید

چه غمگنانه است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف می‌کنند
گروس عبدالملکیان

☆•☆•☆

تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم

لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می‌دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…
احمدرضا احمدی

☆•☆•☆

نامم را خواندی گفتی بارانم
بارانی شد دل و چشمانم
آری بارانی شدم تا ببارم
اما ای کاش بدانی تویی آسمانم
بی تو نه معنا دارد باران
نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان 
باران مهام

☆•☆•☆

همین که بگویید: آه گمانم امروز باران ببارد
کافی ست تا ابرها دوستتان داشته باشند
و البته شما را که چشم به راهشان بوده‌اید

☆•☆•☆

آدم‌های غمگین دوست داشتنی
در میان شما کسی هست
که با یک تکه ابر کوچک خاکستری
قرار داشته باشد؟

☆•☆•☆

همچنان منتظرم
تا قطره‌های باران
تو را از آن بالا در آغوشم رها کنند
یا غرق می‌شوم
یا رفیق شب‌های بارانی‌ات می‌مانم 

☆•☆•☆

به باران سپرده‌ام
وقت آمدنت
هوای كوچه را داشته باشد
گوشم به زنگِ در است
مبادا آهسته بیایی!

☆•☆•☆

تو
این روزها
برایم حکم باران را داری
درست وسط کویر
همان قدر زندگی‌بخش
همان قدر محال!

☆•☆•☆

باران که بند بیاید
تازه خاطره
شروع می‌کند به چکه کردن
نمک روی زخم است
بارانی که بی تو ببارد

 
مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

 

ترانه عاشقانه باران

دلم تنگه ببار بارون
شریک گریه من باش
به جای اون که پیشم نیست
رفیق غصه من باش
ببار ای نم‌نم بارون
تو این حال پریشونی
دارم از غصه می‌میرم
تو درد منو می‌دونی
ببار ای ابر بارونی
دلم از بی کسی خونه
صدای تو برای من
مثل لالایی می‌مونه
ببار اون برنمی‌گرده
کسی که سرنوشتم بود
ببار ای مثل من تنها
منم مثل تو دلتنگم
منم خسته‌ام از این دنیا
کسی که هستی من بود
ولی رفته از این خونه
می‌دونم برنمی‌گرده

☆•☆•☆

بارون که می‌زنه این آسمون منو
دیوونه می‌کنه، خون گریه می‌کنه
هی پا به پای من تو این خیابونا
من گریه می‌کنم، اون گریه می‌کنه
بارون که می‌زنه، باز جای خالی تو درد می‌کنه
تو کوچه‌های شهر می‌فهمم اینو من
تنهایی آدمو ولگرد می‌کنه
من هنوز نگرانتم، وقتی که بارون می‌باره
نکنه اون که باهاته، یه روزی تنهات بذاره
من هنوز نگرانتم، رفتی تنهایی که چی شه؟
یکی اینجاست که مُردن واسه‌ی تو زندگیشه
بعد تو با کسی قدم نمی‌زنم، از کوچه‌ها بپرس!
سیگارای من ترکم نمی‌کنن! باور نمی‌کنی، از پاکتا بپرس!

☆•☆•☆

هنوزم با عکسات تو بارون
تو این کوچه‌ها راه میفتم
همیشه تو قلبم می‌مونی
این حرفو به هیشکی نگفتم

☆•☆•☆

انگار قهرم با همه دنیا
وقتی وجودم از تو لبریزه
دور از تو هرکی توی چشم من
مثل یه دیواره که می‌ریزه
می‌خوام فراموشت کنم اما
بارون و بی‌خوابی نمی‌ذاره
یک حس تکراری بهم می‌گه
این قصه پایان بدی داره

☆•☆•☆

همین جا که هستی و من با توام
همین جا که از کل دنیا کمیم
تو بارون پاییزی و کوچه‌ها
چه خوبه تو و چتر و من با همیم

☆•☆•☆

از آسمانم، ماتم ببارد
هراس بی‌ تو ماندنم ادامه دارد
نمی‌نویسم ترانه بی‌ تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی‌ تو؟
به لب رسیده جان! کجایی؟
که برده طاقتم جدایی
باران تویی! به خاک من بزن
بازا ببین! که بی‌ مه‌ تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی! به خاک من بزن
بازا ببین! که در ر‌ه تو من
نفس بریده در گذارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بیراهه‌ای خموش و تار، بی‌ عبورم؟
نمی‌توانم..دگر برویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان! کجایی؟ کجایی؟
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی! به خاک من بزن
بازا ببین! که بی‌ مه‌ تو من
هوای پر زدن ندارم

 
مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

 

داستان عاشقانه باران

ابر و تپه؛ باران و عشق
ابر جوانی در میان طوفان عظیمی بر فراز مدیترانه به دنیا آمد. اما فرصتی برای رشد در آن منطقه نیافت؛ باد عظیمی تمام ابر‌ها را به سوی آفریقا راند. همین که به قاره آفریقا رسیدند، آب و هوا عوض شد: آفتاب تندی در آسمان می‌درخشید، و در زیر، شن‌های خشک صحرا دیده می‌شد. باد آنها را به سوی جنگل‌های جنوب راند، در صحرا هیچ بارانی نمی‌بارید. بنابراین، ابر هم مثل انسان‌های جوان، تصمیم گرفت از پدران و دوستان پیرترش جدا شود و به کشف جهان بپردازد. باد اعتراض کرد: چه کار می‌کنی؟ صحرا همه جا یک شکل است! به گروه برگرد تا به مرکز آفریقا برویم. آنجا کوه‌ها و درختان زیبایی وجود دارد.
اما ابر جوان و عاصی، توجهی نکرد. کم کم ارتفاعش را کم کرد، تا سرانجام نزدیک تپه‌های شنی، پشت نسیم ملایمی نشست. پس از مدت درازی، متوجه شد که یکی از تپه‌ها به او می‌خندد.
تپه هم جوان بود. باد، آن را تازه شکل داده بود. همان‌جا، ابر عاشق تپه شد.
ـ روز بخیر. زندگی در آن پایین چه طور است؟
ـ با تپه‌های دیگر، خورشید، باد، و کاروان‌هایی هم‌صحبتم که هر از گاهی از اینجا می‌گذرند. گاهی خیلی گرمم می‌شود، اما تحمل می‌کنم. زندگی در آن بالا‌ها چه طور است؟
ـ اینجا هم باد و خورشید در کنار ماست. اما حسنش این است که می‌توانم در آسمان بگردم و با چیزهای زیادی آشنا بشوم!
ـ زندگی من کوتاه است. وقتی باد از جنگل برگردد، ناپدید می‌شوم.
ـ حالا غمگینی؟
ـ حس می‌کنم به هیچ دردی نمی‌خورم.
ـ من هم همین احساس را دارم. باد جدید که بیاید مرا به جنوب می‌راند و باران می‌شوم. به هر حال سرنوشتم این است.
تپه لحظه‌ای مکث کرد، بعد گفت: می‌دانی اینجا در بیابان، به باران می‌گوییم بهشت؟
ابر با غرور گفت: نمی‌دانم می‌توانم به چیزی به این مهمی بدل شوم یا نه!؟
ـ از تپه‌های پیر افسانه‌های زیادی شنیده‌ام. می‌گویند که بعد از باران، گیاه و درخت ما را می‌پوشاند. اما هیچ وقت نفهمیدم این یعنی چه. در صحرا خیلی کم باران می‌بارد.
این بار ابر مکث کرد. اما خیلی زود، دوباره خندید و گفت: اگر بخواهی، می‌توانم باران بر سرت بریزم. همین که رسیدم، عاشقت شدم و دلم می‌خواهد همیشه کنارت بمانم.
تپه گفت: وقتی برای اولین بار تو را در آسمان دیدم، من هم عاشقت شدم. اما اگر موهای زیبا و سفیدت را به باران تبدیل کنی، می‌میری.
ابر گفت: عشق هرگز نمی‌میرد. دگردیسی می‌یابد؛ می‌خواهم بهشت را نشانت بدهم.. و با قطره‌های ریز باران، شروع کرد به نوازش تپه؛ زمان درازی به همین شکل ماندند، تا اینکه رنگین‌کمان ظاهر شد.
روز بعد، تپه کوچک از گل پوشیده شد. ابرهای دیگری که از آنجا می‌گذشتند، دیدند که آنجا جنگل کوچکی به وجود آمده، و آنها هم بر تپه شنی باریدند. بیست سال بعد، آن تپه؛ واحه ای شده بود، که با سایه درختانش، مسافران را پناه می‌داد.
و همه این‌ها به خاطر این بود که روزی، ابری عاشق، نترسید و زندگی‌اش را فدای عشق کرد.
با وجود جستجوهای فراوان موفق به یافتن نام نویسنده این داستان نشدیم. چنانچه نویسنده را می‌شناسید یا خودتان نویسنده آن هستید، به ما اطلاع دهید.

 

مجموعه بی نظیر عاشقانه باران

پس از باران، چکه کردن خاطرات عاشقانه تازه شروع می‌شود. اگر مجموعه عاشقانه باران را دوست داشتید، از طریق ارسال نظر حس عاشقانه بارانی خودتان را با ما به اشتراک بگذارید. اگر در شبکه‌های اجتماعی فعالیت دارید، احتمالاً مطلب عکس منظره بارانی به همراه متن کوتاه و زیبا می‌تواند برای عکس پروفایل و کپشن مورد استفاده شما قرار گیرد.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید