شعر درباره بارداری؛ زیباترین اشعار در مورد بارداری

شعر در مورد بارداری توصیف وضعیت زنی است که در انتظار به دنیا آمدن نوزادی می‌باشد. شعر در وصف مادر باردار و شعر برای جنین نیز در این دسته جای می‌گیرند. این شعر می‌تواند برای جنین با صدای بلند خوانده شود و یا اگر در اطرافیان و آشنایان خود زنی باردار می‌شناسید، شعر حاملگی و در کل اشعار در مورد بارداری را برایش ارسال کنید.

شعر در مورد بارداری

بارداری دوره‌ای شیرین و توأم با استرس است و تحقیقات ثابت کرده مادر شدن، زنان را باهوش‌تر می‌کند. مادر باید در دوره بارداری با جنین حرف بزند و شعر و داستان‌های شیرین برای او بخواند. هرگز استرس مادر در دوران بارداری نباید به جنین منتقل شود و مادر را از درددل کردن با جنین غافل کند، چرا که این کار به روحیه لطیف جنین آسیب می‌زند.

به همین سبب کارشناسان عنوان می‌کنند که آرامش در دوره بارداری بسیار حائز اهمیت است. در ادامه تعدادی شعر در مورد بارداری گردآوری شده است که به حفظ آرامش مادر و جنین کمک می‌کنند و شما را به خواندن آنها دعوت می‌کنیم.

 

زیباترین اشعار در مورد بارداری
اشعار در مورد بارداری

شعر درباره بارداری

روزی که به دنیا می آیی
همان روزی است
که بوی بهارنارنج و اقاقی می دهی
آن روز آدم های زیادی
دور و برت خواهند بود
پدرت، بابابزرگ
مامان بزرگ و بقیه
همه سعی می کنند تا
عمیق ترین جملاتشان
را برای تو پیدا کنند

پدرت از بقیه بیشتر ذوق زده است
حتی چهره اش از همیشه
زیباتر شده است
انگار همان مرد همیشگی نیست
قرآن می خواند
و شکر می گوید

مادربزرگ هم
با همان چادر گل منگلی
می آید تا مشتی نقل
و کمی گلاب دور و برت بپاشد
چه روز زیبایی خواهد بود
وقتی بیایی

مضطربم
و بسیار آرزومندم
که آن روز فرا برسد
روزی که با هم تمرین می کنیم
تا اشباح را
از خانه بیرون کنیم
و اتاقت را به
هم بریزیم

روز شلوغ کاری
و خنده های بی وقفه
روز لذت بردن از هر چیز
حتی ساده ترین کارها
مثلا آب بازی
یا
قدم زدن توی شهر
یا رفتن به
پارک
و بازی های همیشگی…

ولی آن روزها هیچ
چیز تکراری نخواهد
بود
مطمئنم
چرا که قرار نیست به چیزی
عادت بگیریم
همه چیز تازه خواهد شد
به شرطی که این انتظار
زودتر به پایان برسد

مطمئنم
همه چیز زودتر
تمام خواهد شد
درست به همین دلیل
هر روز و هر ساعت و
هر لحظه ای
انتظار می کشم

❤❤❤

قبل از این که
احساس کنم
تو در من زندگی یافته ای

فکر می کنم
پیش از این راه های زیادی
را با هم پیموده ایم
در هر نا کجای عالم با هم همسفر بوده ایم

آری،
دانه زیتون من
تو را اینطور باید بنامم
چرا که حالا فقط
همین اندازه هستی
یک دانه زیتون زیبا
که روزی بزرگ خواهد شد

داشتم برایت می گفتم
تا پیش از آمدن تو
برایم مهم نبود
عطر گل سرخ بهتر است
یا عطر چای عصرانه؟

برایم اهمیتی نداشت که بین
طعم قورمه سبزی
و فسنجان تفاوتی قائل شوم
برای من هر چیزی
دارای طعم خودش بود
و همین برای من
کافی بود

حالا دیگر احساس می کنم غیر از
من کس دیگری هم این
غذاها و طعم ها را
مزه خواهد کرد و
آن کسی غیر از تو نیست

بنابراین باید
با بهترین غذاها
و خوراکیهای عالم
از خودم پذیرایی کنم
چرا که حضور تو یک
حضور ساده و عادی نیست
اصلا هیچ چیز تو معمولی و
ممکن نیست

چرا که تو مهمان ساکت
من هستی که
قرار است ماهها
با من همسفره شوی
قرار است برکت خانه و
حرمت خانواده باشی

شاید قبل از این که
تو را احساس کنم
پیش از من نیز
همه جا بودی
و داشتی برای این که
یک روز
خودت را به ما اثبات کنی
می جنگیدی

ولی دانه زیتون من
حالا آرام بگیر چرا که من تو
را حس کرده ام
برای یک مادر همین حس
جزئی کافی است تا به دنیایی
از کشف زیبایی های این جهان
دست پیدا کند

از همان روزهای اول
جنسیت تو
برای من اصلا دغدغه ای
ایجاد نمی کرد
فرزند آدم
تحت هر شرایطی فرزند او
بوده و خواهد ماند
و پسر یا دختر اصلا
فرقی ندارد مهم
این است که آدم از داشتن
هر دوی آنها شکرگزار
باشد

آیا من مادر
شکرگزاری بوده ام؟
سعی می کنم خودم
را اینطور تسلی
بدهم که آره،
تو زن وفادار و صبوری
هستی
یا شاید هم این صدای توست

دانه زیتون من
که مرا اینطور دلداری می دهی؟

می دانی
حالا احساسم نسبت به بعضی چیزها
عوض شده است
مثلا حالا میفهمم
آن رنگ ارغوانی مایل
به تیره که تا
پیش از این رنگ
دلخواهم بود
تبدیل شده است به رنگی غیر
قابل تحمل و غلیظ …

حالا رنگ سبز را
بیشتر از هر رنگ دیگری
دوست دارم
و می دانم این تو هستی
که این رنگ را برای
خودت برگزیده ای
چیزهای زیادی وجود دارند
که من و تو
در آنها شریک
هستیم
مثلا تمایل من
به قدم زدن توی پارک
یا کششی که
به پیاده روی های شبانه
دارم
دوشادوش همسرم…
پدر تو

فرزندم 
اکنون دریافته ام
که غیر از علاقه هایم
چیزهای زیادی را با تو
سهیم هستم
فکر می کنم
این تو هستی که به
ستاره ها فکر می کند
مسافر کوچولوی من…
شازده کوچولوی نازنینم…

فکر می کنم
این تو هستی که داری
به باغچه
و اطلسی ها می اندیشی
من تا پیش از
این چنین احساس
خاصی نداشتم
آیا از تجربه چنین
احساسی
باید خوشحال شوم؟
با خودم می گویم:
حتما…
یقینا…
البته…
می اندیشم این تو هستی
که در وجود من
پنهان شده ای
و بعضی وقتها به شوخی
هوس خوردن پشمک و یخ در بهشت
و هر چیز نا آشنای دیگری
به سرت می زند؟

من می دانم اشتهای من
کور شده
است
این تو هستی که
این چیزها را می طلبی
دانه زیتون من…
شادی وزن چندانی
نداشته باشی
ولی برای من
هموزن جهان هستی
منتظرم بیایی
فقط بیا دانه زیتون من
فقط بیا…

❤❤❤

یعنی حالا دیگر
زمان زیادی نمانده است
برای مادر شدن من
پوستم کشیده شده است
چاق تر از همیشه
هستم
با این وجود
خبری از بیقراری های
اولیه
نیست
این روزها همه هوای مرا
دارند

توی آینه که نگاه می کنم
از خوشحالی در پوست خودم
نمی گنجم
سیسمونی را باز می کنم
هر چیزی توی آن پیدا می شود
از جوراب های بند انگشتی تا
کلاه و حوله و چند دست
لباس نوزاد
این ها می تواند
نشانه های خوبی برای آمدن
او باشد

به تخت خواب گهواره ایش
که می رسم
فکر می کنم حضور او را باید
غنیمت بشمارم
تصور می کنم او را که با
چشمان درشتش به من
خیره می ماند
پوستش بوی لطیفی
می دهد
موهایش که بیشتر
کرک های نورسته اند
یک روز می ریزند
و پدربزرگ برایش
سور می دهد

بگذار باور کنم که

او سهم ما از
زندگی است
بگذار باور کنم
که می توانم از او با تمام
وجودم یک انسان برای
تمام فصول بسازم
کسی که بتواند
بهار را باور کند
در برابر گرمای تابستان و
تموز تاب
بیاورد
و از زمستان و پاییز برای
خودش خاطره بسازد

برای او کافی نیست
که دوستش بدارند
باید خودش هم
تجربه اش کند
همانطور که گفتن
از یک تکه کیک
تا زمانی که
خودش لذت و طعم آن
را تجربه نکند
چیز بیهوده ای است
پاهای او کوچک
خواهد بود

و انگشتان دستش
شبیه شاخه های
نازک نهالی نورس
بگذار باور کنم
او توی اتاقش
با اسباب بازی هایش
تنها نخواهد بود
او ما را می شناسد
او به ما باور دارد
و همین برای ما کافیست

❤❤❤

وقتی او برگشت و
در دستانش
یک جعبه شیرینی دیدم
اصلا فکرش را نمی کردم
پدرت را می گویم
که آمد و با ذوق
و شوق فراوان
به من گفت
می دانی
مادر می شوی

انگار بهترین
خبر قرن به
گوشش رسیده بود
من کمی
سرخ شدم
بعد لبخند زدم
همیشه وقتی از
شنیدن خبری
خوشحال می شوم

اوایل کمی رنگ صورتم
سرخ می شود
هر چند همسرم می گوید
این چیزها طبیعی است
و با اغراق می گوید
البته گل باید
رنگش سرخ باشد

واقعیتش را بگویم
فکرش را نمی کردم
فرزندم
حالا که لگدهای کوچک
تو را احساس می کنم
می فهمم جهانی در من
زندگی می کند و به زودی
جهانی نیز متولد خواهد شد
یک جهان تازه که می تواند
هر چیزی را در دنیای
من تحت تاثیر خودش
قرار دهد
جهانی سرشار از
طراوت و سادگی

جهانی از لطایف
و چیزهای زیبا
جهانی سرشار از
تغزل و
حرف های شاعرانه
جهانی بسیار ساده از محبت
و پیچیده از عشق
جهانی سرشار از مهربانی
و لبخند

جهانی پر از رویا
جهانی بزرگتر از جهان
کوچک شده خیلی ها
درهای اتاقت رابسته ام
تا کسی قبل از من
این جهان باشکوه را به
نظاره ننشیند
در اتاقت تازگیها
عطر عجیبی پیچیده است
می گویند یکی از همین روزها
قرار است بیایی

❤❤❤

 

شعر درباره ماه های مختلف بارداری

ماه اول

سلام نی‌نی، حال عجیبی دارم
یه حال خیلی خوب، یه حس تازه

انگاری روبه‌روی من از امروز
در یه دنیای خیالی بازه

دنیایی که با اون به هم رسیدیم
بدون تو یه لحظه اون‌جا نیستم

تو اومدی پا تو دلم گذاشتی
تو با منی، من دیگه تنها نیستم

❤❤❤

ماه دوم

سلام سلام صبح دوتامون بخیر
برگ گلم چه ساکتی! کجایی؟

مامان گرسنه ست تو گرسنه نیستی
دلت می‌خواد نون و پنیر و چایی؟

سال دیگه یه روزی مثل امروز
همین جا روبه‌روی من نشستی

صبحانه می‌خوری تو با مامانی
شیشه‌ی شیرو می‌گیری دودستی

سلام سلام صدتا سلام به نی نی
دنیای اینجا رو باید ببینی

صبحه و خورشید مثه سیبِ زرده
قل می‌خوره تو آسمون می‌گرده

❤❤❤

ماه سوم

سلام ترانه‌ی قشنگ هستی
که اومدی توی دلم نشستی

یه حس خیلی فوق‌العاده دارم
مثل یه ابرم که می‌خوام ببارم

نی‌نی صدای قلبتو شنیدم
چه حالی بود انگار خدا رو دیدم

دیدم چقدر بزرگ و مهربونه
اجازه داده قلب تو بخونه

❤❤❤

ماه چهارم

سلام سلام صدتا سلام به نی‌نی
دنیای این‌جا رو باید ببینی

صبحه و خورشید مث سیبِ زرده
قل می‌خوره تو آسمون، می‌گرده

نی‌نیِ من خورشیده توی دلم
قل می‌خوره نازنازیِ خوشگلم

خورشید گرم خونه‌ی من می‌شه
دنیای من با نی‌نی روشن می‌شه

❤❤❤

ماه پنجم

سلام نی‌نی، عصر شما سلامت
چی شده باز داری می‌دی علامت؟

پاتو چرا فشار می‌دی تو دلم؟
گرسنه‌ای؟ خسته شدی خوشگلم؟

چی دوست داری؟ آبمیوه یا شیرینی؟
مامانی الان چی بده به نی‌نی؟

چی بخوره نی‌نی من چاق بشه؟
ماچ ماچی مامان خوش‌اخلاق بشه؟

❤❤❤

زیباترین اشعار در مورد بارداری
زیباترین اشعار در مورد بارداری

ماه ششم

سلام به رودخونه سلام به ماهی
سلام به چشمای به اون سیاهی

سلام به موهای قشنگ و نرمت
سلام به دستای لطیف و گرمت

❤❤❤

ماه هفتم

سلام سلام عطر بهار نارنج
سلام شکوفه قشنگ آلو

اندازه ی یه دونه زیتون بودی
حالا شدی یه نی نی چاقالو

❤❤❤

ماه هشتم

سلام سلام، نی‌نی گلِ صورتی
به ماه هشتم رسیدی، آفرین

این همه روزو پشت سر گذاشتی
خسته نباشی نی‌نی نازنین

بعضی کارا سخته ولی آخرش
یه حس شیرینی می‌ده به آدم

این روزا مثل شکلات تلخه

می‌مونه مزه‌ش تا ابد به یادم

❤❤❤

ماه نهم

سلام نی‌نی، یه خواب خوب می‌دیدم
خواب می‌دیدم تو اومدی به دنیا

مثل یه جوجه جیک و جیک می‌کردی
می‌پریدی رو دست و پای بابا

تپل بودی مثل یه هندوانه
چونه‌ت مث چونه‌ی بابا چال داشت

چشای تو عین چشای من بود
ولی دوتا علامت سوال داشت

 

شعرهایی که خواندید از مجموعه ترانه‌های بارداری، سروده مریم اسلامی و زهرا موسوی انتخاب شده بودند.

علاوه بر شعرهای بچگانه، می‌توانید برای جنین شعرهای کودکانه همانند شعر میوه ها، شعر تاب تاب عباسی، شعر حسنی و… را نیز بخوانید؛ با این کار هوش او را تقویت کرده و به آرامش خود و فرزندتان کمک می‌نمایید. نظر شما درباره شعرهای بارداری چیست؟ اگر در این زمینه تجربه‌ای دارید با دیگر مخاطبان ستاره به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • شعر هاتون واقعا زیبا بود تبریک میگم ب شاعرش

  • سلام
    شعرهاتون عااااااااالی بود
    خیلی حس مادری رو خوب منتقل میکرد و خیلی از حرفایی که من به بچم میزنم هم توش بود❤❤❤
    واقعا هنرمندانه بود ممنون

نظر خود را بنویسید